245
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

۲۰۰. امام رضا عليه السلام‏- در باره آيه «و نگهدارىِ آنها، بر او گران نمى‏آيد» - : يعنى نگهدارىِ آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است، بر او سنگين نيست.

۲۰۱. التوحيد- به نقل از جعفر بن محمّد اشعرى ، از فتح بن يزيد جرجانى - : به ابوالحسن الرضا عليه السلام نامه‏اى نوشتم و از ايشان در باره چيزى از توحيد پرسيدم . امام عليه السلام با خطّ خود به من نوشت - جعفر مى‏گويد : فتح ، نامه را به من نشان داد و من خودم آن را به خط ابوالحسن عليه السلام خواندم - :
«به نام خداى مهر گستر و مهربان . ستايش ، خداى را كه ستايش را به بندگان خود الهام فرمود و آنان را بر سرشت خداشناسى آفريد و به واسطه آفريدگانش به هستى خويش راه‏نمايى نمود و با حادث بودن مخلوقاتش بر ازلى بودنش، و از طريق همانندى آنها به يكديگر ، بر اين كه خود او را همانندى نيست . نشانه‏هايش را گواه توانايى‏اش قرارداد . خدايى كه ذاتش به وصف نيايد و با ديدگان ، ديده نشود و وهم‏ها [و انديشه‏ها] او را در ميان نگيرند. بودش را سرآغازى نيست و ماندنش را سرانجامى نه . حواس ، او را در بر نگيرند و پرده‏ها او را نپوشانند . پرده‏ميان او و آفريدگانش ، همان مخلوق بودن آنهاست؛ زيرا آنچه براى ذات آنها ممكن است ، براى او ممتنع است، و آنچه ذات او از آنها امتناع دارد، براى ذات مخلوقات ، ممكن است، و نيز به دليل فرق ميان سازنده و ساخته شده و خداوند و بنده و محدود كننده و محدود شده است. يكى است ، نه به معناى عددى آن . آفريننده است ، نه به معناى حركت دادن [عضوى‏] . شنونده است ، نه با ابزارى . بيناست ، نه با برهم زدن عضوى . [چشم ]حاضر است ، نه با تماس داشتن . جداست ، نه به معناى فاصله داشتن . نهان است ، نه به معناى پوشيده بودن . پيداست ، نه به معناى در برابر قرار داشتن . ديدگان به كُنه او نفوذ نمى‏توانند و وهم‏ها [و انديشه‏ها] به هستى‏اش دست نيابند.
سرآغاز دين [و خداباورى‏] ، شناخت اوست و كمال شناخت ، يگانه دانستن اوست و كمال يگانه دانستنش ، نفى صفات [زايد بر ذات‏] از اوست؛ زيرا هر صفتى گواهى مى‏دهد كه آن ، غير موصوف است و هر موصوفى گواهى مى‏دهد كه غير صفت است و هر دو بر دويى بودن خويش گواهى مى‏دهند كه اين با ازلى بودن نمى‏سازد . پس هر كه خدا را وصف كند ، او را محدود كرده است و هر كه او را محدود كند ، به شمارش در آورده است و هر كه به شمارش در آورد ، ازلى بودنش را باطل ساخته است . هر كه بگويد: "او چگونه است؟" خواهان وصف او شده است و هر كه بگويد: "بر چيست؟" او را سوار بر چيزى دانسته است و هر كه بگويد: "كجاست؟" جايى را از او خالى دانسته است و هر كه بگويد: "تا كِى؟" او را محدود به زمان كرده است. او عالم بود ، آن گاه كه معلومى نبود و آفريدگار بود ، آن گاه كه آفريده‏اى نبود، پروردگار بود ، آن گاه كه بنده‏اى نبود ، پرستيده بود آن گاه كه پرستنده‏اى نبود . [آرى! ]پروردگار ما اين گونه وصف مى‏شود و برتر از آن چيزى است كه وصف كنندگان در وصفش مى‏گويند.


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
244

۲۰۰. الإمام الرضا عليه السلام - في قَولِهِ تَعالى : «وَلَا يَئودُهُ حِفْظُهُمَا» - : أي لا يَثقُلُ عَلَيهِ حِفظُ ما فِي السَّماواتِ وما فِي الأرضِ . ۱

۲۰۱. التوحيد عن جعفر بن محمّد الأشعري عن الفتح بن يزيد الجرجاني : كَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام أسأَلُهُ عَن شَي‏ءٍ مِنَ التَّوحيدِ ، فَكَتَبَ إلَيَّ بِخَطِّهِ - قالَ جَعفَرٌ : وإنَّ فَتحاً أخرَجَ إلَيَّ الكِتابَ فَقَرَأتُهُ بِخَطِّ أبِي الحَسَنِ عليه السلام - :
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ . الحَمدُ للَّهِ‏ِ المُلهِمِ عِبادَهُ الحَمدَ ، وفاطِرِهِم عَلى مَعرِفَةِ رُبوبيَّتِهِ ، الدّالِّ عَلى وُجودِهِ بِخَلقِهِ ، وبِحُدوثِ خَلقِهِ عَلى أزَلِهِ ، وبِأشباهِهِم عَلى أن لا شِبهَ لَهُ ، المُستَشهِدِ آياتِهِ عَلى قُدرَتِهِ ، المُمتَنِعِ مِنَ الصِّفاتِ ذاتُهُ ، ومِنَ الأبصارِ رُؤيَتُهُ ، ومِنَ الأوهامِ الإِحاطَةُ بِهِ . لا أمَدَ لِكَونِهِ ، ولا غايَةَ لِبَقائِهِ .
لايَشمُلُهُ المَشاعِرُ ، ولا يَحجُبُهُ الحِجابُ ؛ فالحِجابُ بَينَهُ وبَينَ خَلقِهِ لامتِناعِهِ مِمّا يُمكِنُ في ذَواتِهِم ، ولإِمكان ذَواتِهِم مِمّا يَمتَنِعُ مِنهُ ذاتُهُ ، ولافتِراقِ الصّانِعِ وَالمَصنوعِ ، وَالرَّبِّ وَالمَربوبِ ، وَالحادِّ وَالمَحدودِ .
أحَدٌ لا بِتَأويلِ عَدَدٍ ، الخالِقُ لا بِمَعنى حَرَكَةٍ ، السَّميعُ لا بِأداةٍ ، البَصيرُ لا بِتَفريقِ آلَةٍ ، الشّاهِدُ لا بِمُماسَّةٍ ، البائِنُ لا بِبَراحِ مَسافَةٍ ، الباطِنُ لا بِاجتِنانٍ ، الظّاهِرُ لا بمُحاذٍ ، الّذي قَد حَسَرَت دونَ كُنهِهِ نَواقِدُ الأبصارِ ، وامتَنَعَ وُجودُهُ جَوائِلَ الأوهامِ .
أوَّلُ الدّيانَةِ مَعرِفَتُهُ ، وكَمالُ المَعرِفَةِ تَوحيدُهُ ، وكَمالُ التَّوحيدِ نَفيُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أنَّها غَيرُ المَوصوفِ ، وشَهادَةِ المَوصوفِ أنَّهُ غَيرُ الصِّفَةِ ، وشَهادَتِهِما جَميعاً عَلى أنفُسِهِما بِالبَيِّنَةِ المُمتَنِعِ مِنها الأزَلُ ، فَمَن وَصَفَ اللَّهَ فَقَد حَدَّهُ ، ومَنَ حَدَّهُ فَقَد عَدَّهُ ، ومَن عَدَّهُ فَقَد أبطَلَ أزَلَهُ ، ومَن قالَ : «كَيفَ؟» فَقَدِ استوصَفَهُ ، ومَن قالَ : «عَلامَ؟» فَقَد حَمَلَهُ ، ومَن قالَ : «أينَ؟» فَقَد أخلى مِنهُ ، ومَن قالَ : «إلامَ؟» فَقَد وَقَّتَهُ .
عالِمٌ إِذ لا مَعلومَ ، وخالِقٌ إذ لا مَخلوقَ ، ورَبٌّ إِذ لا مَربوبَ ، وإِلهٌ إِذ لا مَألوهَ ، وكَذلِكَ يوصَفُ رَبُّنا ، وهوَ فَوقَ ما يَصِفُهُ الواصِفونَ .۲

1.تفسير القمّي : ج ۱ ص ۸۴ عن الحسين بن خالد ، بحار الأنوار : ج ۹۲ ص ۲۶۳ ح ۶ .

2.التوحيد : ص‏۵۶ ح‏۱۴ ، الكافي : ج‏۱ ص‏۱۴۰ ح‏۶ عن فتح بن عبد اللَّه مولى بني هاشم عن الإمام الكاظم عليه السلام ، بحار الأنوار : ج‏۴ ص‏۲۸۴ ح‏۱۷ وراجع نهج البلاغة : الخطبة۱۵۲ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45059
صفحه از 584
پرینت  ارسال به