407
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

۲۶۱. امام رضا عليه السلام : در ميان بنى اسرائيل حكم اين بود كه هر گاه كسى چيزى مى‏دزديد ، به ازاى آن به بردگى [صاحب مال ]گرفته مى‏شود . يوسف عليه السلام زمانى كه بچّه بود ، نزد عمّه‏اش كه علاقه زيادى به او داشت ، به سر مى‏برد. اسحاق عليه السلام كمربندى داشت كه آن را به يعقوب عليه السلام ، پدر يوسف، پوشانده بود. اين كمربند ، نزد دخترش (عمّه يوسف) نگهدارى مى‏شد. يعقوب عليه السلام ، يوسف عليه السلام را از عمّه‏اش خواست . عمّه‏اش غمگين شد و به يعقوب عليه السلام گفت: اجازه بده ، خودم او را نزد تو خواهم فرستاد . آن كمربند را برداشت و زير لباس به كمر يوسف عليه السلام بست و او را فرستاد. چون يوسف عليه السلام نزد پدرش رفت ، عمّه‏اش آمد و گفت: كمربند ، دزديده شده است . يوسف عليه السلام را تفتيش بدنى كرد و آن را در كمر او يافت . به همين جهت ، زمانى كه پيمانه در جوال برادر يوسف عليه السلام پيدا شد ، برادرانش گفتند: «اگر او دزدى كرده، پيش‏تر برادرش نيز دزدى كرده است». لذا [وقتى‏] يوسف عليه السلام به آنها گفت: «كيفر كسى كه [جام مَلِك‏] در بار او پيدا شده ، چيست؟» ، گفتند: «خودش كيفر آن است» ، چنان كه رسم آنها چنين بود. آنها ابتدا بارهاى ديگر برادران يوسف عليه السلام و سپس بار برادرش‏ [ بنيامين‏] را وارسى كردند و پيمانه را از بارِ او بيرون آوردند. لذا برادران يوسف عليه السلام گفتند: «اگر او دزدى كرده، پيش‏تر برادرش نيز دزدى كرده است». مقصودشان همان كمربند بود و يوسف عليه السلام اين موضوع را درون خود نگه داشت و به آنها بروز نداد.


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
406

۲۶۱. الإمام الرضا عليه السلام : كانَتِ الحُكومَةُ في بَني إسرائيلَ إذا سَرَقَ أحَدٌ شَيئاً استُرِقّ بِهِ ، وكانَ يوسُفُ عليه السلام عِندَ عَمَّتِهِ وهُوَ صَغيرٌ ، وكانَت تُحِبُّهُ ، وكانَت لِإسحاقَ عليه السلام مِنطَقَةٌ ألبَسَها أباهُ يَعقوبَ ، فَكانَت عِندَ ابنَتِهِ . وإنَّ يعقوبَ طَلَبَ يوسُفَ يَأخُذُهُ مِن عَمَّتِهِ ، فَاغتَمَّت لِذلِكَ وقالَت لَهُ : «دَعهُ حَتّى‏ اُرسِلَهُ إلَيكَ» ، فَأَرسَلَتهُ وأخَذَتِ المِنطَقَةَ وشَدَّتها في وَسَطِهِ تَحتَ الثِّيابِ .
فَلمَّا أتى‏ يوسُفُ أباهُ جاءَت وقالَت : «سُرِقَت المِنطقَةُ» ، فَفَتَّشَتهُ فَوَجَدَتها في وَسَطِهِ ؛ فَلِذلِكَ قالَ إخوَةُ يوسُفُ حينَ جُعِلَ الصّاعُ في وِعاءِ أخيهِ : «إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ»۱ ، فَقالَ لَهُم يوسُفُ : «ما جَزاءُ من وُجِدَ في رَحلِه؟» ، قالوا : «هو جَزاؤه» كَما جَرَتِ السُّنَّةُ الَّتي تَجري فيهِم . فَبَدَأَ بِأَوعِيَتِهِم قَبلَ وِعاءِ أخيهِ ، ثُمَّ استَخرَجَها مِن وِعاءِ أخيهِ ؛ ولِذلِكَ قالَ إخوَةُ يوسُفَ : «إِن يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ» ؛ يَعنونَ المِنطَقَةَ ، فَأَسَرَّها يوسُفُ في نَفسِهِ ولَم يُبدِها لَهُم . ۲

1.يوسف : ۷۷ .

2.عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج‏۲ ص ۷۷ ح ۶ ، علل الشرائع : ص ۵۱ ح ۲ ، بحار الأنوار : ج ۱۲ ص ۲۴۹ ح ۱۵ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45088
صفحه از 584
پرینت  ارسال به