179
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

۱۱۰. امام رضا عليه السلام: بدان كه هيچ صفتى، بدون موصوف و هيچ نامى، بدون معنا [و صاحب نام ]و هيچ حدّى بدون محدود نيست. صفات و نام‏ها[ى خداوند] همگى دلالت بر كمال و وجود [او] دارند و بر احاطه [و نقص او] دلالت ندارند. مثلاً بر حدود، مانند: تربيع (چهار گوشه بودن)، تثليث (سه گوشه بودن) و تسديس (شش گوشه بودن)، دلالت مى‏كنند؛ چرا كه خداوندِ عزيز و جليل و پاك، شناختش با صفات و نام‏ها حاصل مى‏شود و با حد قرار دادن، به درازا و پهنا و كمى و فزونى و رنگ و اندازه و مانند اينها ادراك نمى‏شود، و هيچ يك از اين چيزها در خداوندِ شكوهمند و پاك، واقع نمى‏شود تا اين كه خلقش بتوانند با شناخت خودشان، اورا بشناسند، بنا به همان ضرورتى كه گفتيم.
ليكن صفات خداوند عزّ و جلّ دالّ بر او هستند و به واسطه نام‏هايش ادراك مى‏شود ... .
اگر صفات خداوند - كه ثنايش بزرگ است - بر او دلالت نكنند و نام‏هايش به او فرا نخوانند و علم مخلوق به معناى او نرسد، خلق، پرستنده نام‏ها و صفات او خواهند بود، نه معنايش، و اگر جز اين بود، هر آينه، معبود يكتا غير از خداوند متعال مى‏بود؛ چرا كه نام‏ها و صفات او غير از او هستند.

۱۱۱. امام رضا عليه السلام : اگر پيش از خداوند چيزى بود، آن چيز ، موجود نخستين بود ، نه اين، و آن كه نخستين است ، سزاوارتر است به اين كه آفريننده ديگرى باشد . آن گاه خداوند - تبارك و تعالى - خود را به نام‏هايى معرّفى نمود و چون آفريدگان را آفريد و به عبادت فرا خواند و در بوته آزمايششان نهاد، از آنها خواست كه او را با اين نام‏ها بخوانند. او خود را شنوا، بينا، توانا، ايستا، گويا، پيدا، پنهان، لطيف، آگاه، نيرومند، عزيز، فرزانه، دانا و مانند اين نام‏ها ناميد، و چون دشمنان و تكذيب كنندگان ، اين نام‏ها را ديدند و [از طرفى‏] از ما شنيده بودند كه در باره خدا مى‏گوييم چيزى همانند او نيست و هيچ آفريده اى وضعيت او را ندارد، گفتند: شما كه مى‏گوييد خداوند مانند و همتايى ندارد، به ما بگوييد پس چرا در نام‏هاى نيكوى خدا با او شريك شديد و همه آن نام‏ها را بر خود نهاديد؟! اين خود ، دليل بر آن است كه شما در تمام احوال يا برخى از آنها مانند او هستيد؛ چرا كه نام‏هاى خوب را [در خود] جمع كرده‏ايد.
به اين افراد بايد گفت: خداوند - تبارك و تعالى - بندگان را وادار به استفاده نام‏هايى از نام‏هاى خود كرده ؛ امّا با معنايى متفاوت، چنان كه گاه يك نام ، دو معناى مختلف دارد. دليل بر اين مطلب، گفته خود مردمان است كه نزد آنان ، جايز و شايع است، و خدا هم خلق را به همان گفته مورد خطاب قرار داده و با آنها به زبانى كه مى‏فهمند ، سخن گفته است تا دليل و حجّتى باشد بر آنها در تضييع آنچه تضييع كرده‏اند. گاه به مردى گفته مى‏شود: كَلْب، حِمار، ثور، سكَّره، علقمه و اسد؛ امّا همه اينها بر خلاف او و احوال اوست [يعنى او و احوال او مصداق واقعى اين نام‏ها نيست‏] . اين نام‏ها در معانى خود كه براى آنها وضع شده‏اند، به كار نرفته است؛ زيرا انسان، شير و سگ نيست. اين را نيك درياب، رحمت خدا بر تو باد!


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
178

۱۱۰. الإمام الرضا عليه السلام : اِعلَم أنَّهُ لا يَكونُ صِفَةٌ لِغَيرِ مَوصوفٍ ، ولا اسمٌ لِغَيرِ مَعنىً ، ولا حَدٌّ لِغَيرِ مَحدودٍ ، والصِّفاتُ والأسماءُ كلّها تَدُلُّ عَلَى الكَمالِ والوُجودِ ، ولا تَدُلُّ عَلَى الإِحاطَةِ كَما تَدُلُّ عَلَى الحُدودِ الَّتي هيَ التَّربيعُ والتَّثليثُ والتَّسديسُ ؛ لِأنَّ اللّهَ - عَزّوجَلَّ وتَقَدَّسَ - تُدرَكُ مَعرِفَتُهُ بِالصِّفاتِ والأسماءِ ، ولا تُدرَكُ بِالتَّحديدِ بِالطّولِ والعَرضِ والقِلَّةِ والكَثرَةِ واللَّونِ والوَزنِ وما أشبَهَ ذَلِكَ ، ولَيسَ يَحُلُّ بِاللَّهِ - جَلَّ وتَقَدَّسَ - شَي‏ءٌ مِن ذَلِكَ حَتّى يَعرِفَهُ خَلقُهُ بِمَعرِفَتِهِم أنفُسَهُم بِالضَّرورَةِ الَّتي ذَكَرنا ، ولكِن يُدَلُّ عَلَى اللَّهِ عزّ و جلّ بِصِفاتِهِ ، ويُدرَكُ بِأسمائِهِ . . . فَلَو كانَت صِفاتُهُ - جَلَّ ثَناؤُهُ - لا تَدُلُّ عَلَيهِ ؛ وأسماؤُهُ لا تَدعو إلَيهِ ؛ والمَعلَمَةُ مِنَ الخَلقِ لا تُدرِكُهُ لِمَعناهُ ، كانَت العِبادَةُ مِنَ الخَلقِ لِأسمائِهِ وصِفاتِهِ دونَ مَعناهُ ، فَلَولا أنَّ ذَلِكَ كَذَلِكَ لَكانَ المَعبودُ المُوَحَّدُ غَيرَ اللَّهِ تَعالى ؛ لِأنَّ صِفاتِهِ وأسماءَهُ غَيرُهُ .۱

۱۱۱. الإمام الرضا عليه السلام : لَو كانَ قَبلَهُ شَي‏ءٌ كانَ الأوَّلَ ذلِكَ الشَّي‏ءُ لا هذا ، وكانَ الأوَّلُ أولى بِأن يَكونَ خالِقاً لِلأوَّلِ . ثُمَّ وَصَفَ نَفسَهُ تَبارَكَ وتَعالى بِأسماءٍ دَعا الخَلقَ - إذ خَلَقَهُم وتَعَبَّدَهُم وابتَلاهُم - إلى أن يَدعوهُ بِها ، فَسَمّى نَفسَهُ : سَميعاً ، بَصيراً ، قادِراً ، قائِماً ، ناطِقاً ، ظاهِراً ، باطِناً ، لَطيفاً ، خَبيراً ، قَويّاً ، عَزيزاً ، حَكيماً ، عَليماً ، وما أشبَهَ هَذِهِ الأسماءَ .
فَلَمّا رَأى ذلِكَ مِن أسمائِهِ القالونَ المُكَذِّبونَ وقَد سَمِعونا نُحَدِّثُ عَنِ اللَّهِ أنَّهُ لا شَي‏ءَ مِثلُهُ ، ولا شَي‏ءَ مِنَ الخَلقِ في حالِهِ ، قالوا : أخبِرونا - إذا زَعَمتُم أنَّهُ لا مِثلَ لِلّهِ ولا شِبهَ لَهُ - كَيفَ شارَكتُموهُ في أسمائِهِ الحُسنى فَتَسَمَّيتُم بِجَميعِها؟! فَإِنَّ في ذَلِكَ دَليلاً عَلى أنَّكُم مِثلُهُ في حالاتِهِ كُلِّها ، أو في بَعضِها دونَ بَعضٍ ؛ إذ جَمَعتُمُ الأَسماءَ الطَّيِّبَةَ .
قيلَ لَهُم : إنَّ اللَّهَ - تَبارَكَ وتَعالى - ألزَمَ العِبادَ أسماءً مِن أسمائِهِ عَلَى اختِلافِ المَعاني ؛ وذلِكَ كَما يَجمَعُ الاِسمُ الواحِدُ مَعنَيَينِ مُختَلِفَينِ . والدَّليلُ عَلى ذَلِكَ قَولُ النّاسِ الجائِزُ عِندَهُمُ الشّائِعُ ، وهُوَ الَّذي خاطَبَ اللَّهُ بِهِ الخَلقَ ، فَكَلَّمَهُم بِما يَعقِلونَ ؛ ليَكونَ عَلَيهِم حُجَّةً في تَضييعِ ما ضَيَّعوا ، فَقَد يُقالُ لِلرَّجُلِ : كَلبٌ ، وحِمارٌ ، وثَورٌ ، وسُكَّرَةٌ ، وعَلقَمَةٌ ، وأسَدٌ ، كُلُّ ذَلِكَ عَلى خِلاَفِهِ وَحالاَتِهِ ؛ لَم تَقَعِ الأَسامي عَلى مَعانيها الَّتي كانَت بُنِيَت عَلَيها ؛ لِأَنَّ الإِنسانَ لَيسَ بِأسَدٍ ولا كَلبٍ . فَافهَم ذَلِكَ رَحِمَكَ اللَّهُ .۲

1.التوحيد : ص‏۴۳۷ ح‏۱ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج‏۱ ص‏۱۷۴ ح‏۱ كلاهما عن الحسن بن محمّد النوفلي ، تحف العقول : ص‏۴۲۴ نحوه ، بحار الأنوار : ج‏۱۰ ص‏۳۱۵ .

2.الكافي : ج‏۱ ص‏۱۲۰ ح‏۲ ، التوحيد : ص‏۱۸۶ ح‏۲ بزيادة «الثاني» بعد «للأوّل» ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج‏۱ ص‏۱۴۵ ح‏۵۰ وفيه «للثاني» بدل «للأوّل» وكلاهما عن الحسين بن خالد ، بحار الأنوار : ج‏۴ ص‏۱۷۶ ح‏۵ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45046
صفحه از 584
پرینت  ارسال به