163
حکمت‌ نامه رضوی جلد اول

۹۲. امام رضا عليه السلام : كسى كه خدا را با تشبيه كردن ذاتش بشناسد، در واقع، خدا را نشناخته است و كسى كه در صدد رسيدن به كُنه او بر آيد، در حقيقت، او را يكتا ندانسته است و كسى كه برايش مانند بداند، به حقيقت او نرسيده است و كسى كه برايش نهايت بينگارد، او را تصديق نكرده است.

۹۳. التوحيد- به نقل از جعفر بن محمّد اشعرى از فتح بن يزيد جرجانى : به امام رضا عليه السلام نوشتم و از ايشان در باره برخى مسائل توحيد پرسيدم . امام عليه السلام با خطّ خود به من نوشت . جعفر (راوى) گفت: فتح نامه را به من نشان داد و من آن را از دست‏خطّ خود ابوالحسن عليه السلام خواندم - : به نام خداى مهرگسترِ مهربان . ستايش ، خدايى را كه ستايش را به بندگانش الهام فرمود، و آنان را بر سرشت خداشناسى آفريد، و به واسطه آفريدگانش به هستى خويش راه‏نمايى نمود، و با حادث بودن مخلوقاتش ، بر ازلى بودنش، و از طريق همانندى آنها با يكديگر بر اين كه خود او را همانندى نيست، نشانه‏هايش را گواه توانايى‏اش قرار داد، خدايى كه ذاتش به وصف نيايد، و با ديدگان ديده نشود، و وهم‏ها [و انديشه‏ها] او را در ميان نگيرند، بودنش را سرآغازى نيست، و ماندنش را نهايتى نه . حواس او را در بر نگيرند، و پرده‏ها او را نمى‏پوشانند . پرده ميان او و آفريدگانش همان مخلوق بودن آنهاست؛ زيرا آنچه براى ذات آنها ممكن است ، براى او ممتنع است، و آنچه ذات او از آن امتناع دارد، براى ذات مخلوقات ، ممكن است، و نيز به دليل فرق ميان سازنده و ساخته شده، و خداوند و بنده و محدود كننده و محدود شده است .
يگانه است ، نه به معناى عددى آن . آفرينده است ، نه به معناى حركت دادن [عضوى‏] . شنونده است ، نه با ابزارى (گوش) . بيناست ، نه با برهم زدن عضوى [چون چشم‏] . حاضر است ، نه با تماس داشتن . جداست ، نه به معناى فاصله داشتن . نهان است ، نه به معناى پوشيده بودن . پيداست ، نه به معناى در برابر قرار داشتن . ديدگان به كُنه او نفوذ نتوانند كرد و وهم‏ها [و انديشه‏ها] به هستى او دست نيابند.
سرآغاز دين [و اعتقاد به خدا] ، شناخت اوست، و كمال شناخت ، يگانه دانستنى او، و كمال يگانگى‏اش ، نفى صفات [زايد بر ذات‏] از اوست؛ زيرا هر صفتى گواهى مى‏دهد كه آن ، غير موصوف است و هر موصوفى گواهى مى‏دهد كه غير صفت است، و هر دو بر دويى بودن خويش گواهى مى‏دهند كه اين با ازلى بودن نمى‏سازد . پس هر كه خدا را وصف كند ، او را محدود كرده است و هر كه او را محدود كند ، به شمارش درآورده است و هر كه به شمارش در آورد ، ازلى بودنش را باطل ساخته است . هر كه بگويد: «او چگونه است» خواهان وصف او شده است و هر كه بگويد: «بر چيست؟» او را سوار بر چيزى دانسته است و هر كس بگويد: «كجاست؟» جايى را از او خالى داشته است و هر كه بگويد: «تا كى؟» او را محدود به زمان كرده است.
او عالم بود ، آن گاه كه معلومى نبود، آفريدگار بود ، آن گاه كه آفريده‏اى نبود، خداوندگار بود ، آن گاه كه بنده‏اى نبود، پرستيده بود ، آن گاه كه پرستنده‏اى نبود. [آرى ]خداوندگار ما اين گونه وصف مى‏شود و برتر از آن چيزى است كه وصف كنندگان در وصفش مى‏گويند.


حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
162

۹۲. الإمام الرضا عليه السلام : لَيسَ اللَّهَ عَرَفَ مَن عَرَفَ بِالتَّشبيهِ ذاتَهُ ، ولا إيّاهُ وَحَّدَ مَنِ اكتَنَهَهُ ، ولا حَقيقَتَهُ أصابَ مَن مَثَّلَهُ ، ولا بِهِ صَدَّقَ مَن نَهّاهُ .۱

۹۳. التوحيد عن جعفر بن محمّد الأشعريّ عن فتح بن يزيد الجرجانيّ : كَتَبتُ إلى أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام أسأَلَهُ عَن شَي‏ءٍ مِنَ التَّوحيدِ ، فَكَتَبَ إليَّ بِخَطِّهِ - قالَ جَعفَرٌ : و إنّ فَتحاً أخرَجَ إليَّ الكِتابَ فَقَرَأتهُ بِخَطِّ أبِي الحَسَنِ عليه السلام - :
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيم . الحَمدُ للَّهِ المُلهِمِ عِبادَهُ الحَمدَ ، وفاطِرِهِم عَلى مَعرِفَةِ رُبوبِيَّتِهِ ، الدّالِّ عَلى وُجودِهِ بِخَلقِهِ ، وبِحُدوثِ خَلقِهِ عَلى أزَلِهِ ، وبِأشباهِهِم عَلى‏ أن لا شِبهَ لَهُ ، المُستَشهِدِ آياتِهِ عَلى قُدرَتِهِ ، المُمتَنِعِ مِنَ الصِّفاتِ ذاتُهُ ، ومِنَ الأبصارِ رُؤيَتُهُ ، ومِنَ الأَوهامِ الإِحاطَةُ بِهِ ، لا أمَدَ لِكَونِهِ ، ولا غايَةَ لِبَقائِه .
لا يَشمُلُهُ المَشاعِرُ ، ولا يَحجُبُه الحِجابُ ؛ فَالحِجابُ بَينَهُ وبَينَ خَلقِهِ لاِمتِناعِهِ مِمّا يُمكِنُ في ذَواتِهِم ، ولإِمكانَ ذَواتِهِم مِمِّا يَمتَنِعُ مِنهُ ذاتُهُ ، ولافتِراقِ الصّانِعِ وَ المَصنوعِ ، وَالرَّبِّ و المَربوبِ ، وَالحادِّ وَ المَحدودِ .
أحَدٌ لا بِتَأويلِ عَدَدٍ ، الخالِقُ لا بِمَعنى حَرَكَةٍ ، السَّميعُ لا بِأداةٍ ، البَصيرُ لا بِتَفريقِ آلَةٍ ، الشّاهِدُ لا بِمُماسَّةٍ ، البائِنُ لا بِبَراحِ مَسافَةٍ ، الباطِنُ لا بِاجتِنانٍ ، الظّاهِرُ لا بمُحاذٍ ، الّذي قَد حَسَرَت دونَ كُنهِهِ نَواقِدُ الأَبصارِ ، وَامتَنَعَ وُجودُهُ جَوائِلَ الأَوهامِ .
أوَّلُ الدّيانَةِ مَعرِفَتُهُ ، وكَمالُ المَعرِفَةِ تَوحيدُهُ ، وكَمالُ التَّوحيدِ نَفيُ الصِّفاتِ عَنهُ ؛ لِشَهادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أنَّها غَيرُ المَوصوفِ ، وشَهادَةِ المَوصوفِ أنَّهُ غَيرُ الصِّفَةِ ، وشَهادَتِهِما جَميعاً عَلى أنفُسِهِما بِالبَيِّنَةِ المُمتَنِعِ مِنها الأزَلُ . فَمَن وَصَفَ اللّهَ فَقَد حَدَّهُ ، ومَن حَدَّهُ فَقَد عَدَّهُ ، ومَن عَدَّهُ فَقَد أبطَلَ أزَلَهُ ، ومَن قالَ : «كَيف؟» فَقَدِ استوصَفَهُ ، ومَن قالَ : «عَلامَ؟» فَقَد حَمَلَهُ ، ومَن قالَ : «أينَ؟» فَقَد أخلى مِنهُ ، ومَن قالَ : «إلامَ؟» فَقَد وَقَّتَهُ .
عالِمٌ إِذ لا مَعلومَ ، وخالِقٌ إذ لا مَخلوقَ ، ورَبٌّ إِذ لا مَربوبَ ، وإلهٌ إِذ لا مَألوهَ ، وكَذلِكَ يوصَفُ رَبُّنا ، وهوَ فَوقَ ما يَصِفُهُ الواصِفونَ .۲

1.التوحيد : ص ۳۵ ح ۲ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۱۵۰ ح ۵۱ كلاهما عن القاسم بن أيّوب العلوي ، بحار الأنوار : ج ۴ ص ۲۲۸ ح ۳ .

2.التوحيد : ص‏۵۶ ح‏۱۴ ، الكافي : ج‏۱ ص‏۱۳۹ ح‏۵ عن إسماعيل بن قتيبة عن الإمام الصادق عن الإمام عليّ عليهما السلام ، بحار الأنوار : ج‏۴ ص‏۲۸۴ ح‏۱۷ .

  • نام منبع :
    حکمت‌ نامه رضوی جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    4
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 45003
صفحه از 584
پرینت  ارسال به