در برخی از برنامههای خویشتنداری جنسی در امریکا، به طور مکرر به دختران تذکر داده میشود که ارتباط جنسی قبل از ازدواج زمینه را برای مجردماندن و دوری از مادرشدن فراهم میکند. در این مجموعه آموزشی به والدین و مربیان توصیه میشود گزارشهایی از قبیل آمار طلاق ناشی از روابط نامشروع و رعایت نکردن حریم عفاف خانواده را با نوجوانان در میان بگذارند. اینها بخشی از توجیههای شناختی است که رویکرد انذار و ترساندن از پیامد منفی عمل دارد.
استفاده از بیم و امید، یا انذار و تبشیر نیز میتواند از همین قبیل باشد. آزمایشهای تجربی نیز که برای بررسی نقش تنبیه در ایجاد حالت خویشتنداری و مقاومت در برابر وسوسه سرپیچی به عمل آمد، نشان داد که آنچه بیشترین تأثیر را در این باره دارد، بهکارگیری روش توجیه شناختی کودک راجع به بدی سرپیچیکردن و خطرناکی عواقب آن است، و استفاده از این روشها، از کاربرد هر نوع تنبیهی مؤثرتر است. مثلاً به کودک فهمانده میشد که چرا نباید به وسایل بازی دیگران دست بزند. اگر کودک میفهمید که دلیل منع او از دستزدن به اسباببازی دیگران چیست، و این درک را با استدلال قابل فهم خود به دست آورده بود به مراتب در خویشتنداری موفقتر از وقتی بود که والدین، وی را به دلیل دستزدن به وسایل دیگران در اتاقش زندانی میکردند (بیریا و همکاران، ۱۳۷۵). توانمندی دوراندیشی این امکان را به شخص میدهد که کمتر تابع امیال آنی خود باشد و در موقعیت وسوسهانگیز سود و زیان ارضای امیال را بسنجد. بهویژه در زمان ارزیابی موقعیت این دوراندیشی است که موجب توقف فرد از رفتارهای تکانهای میشود و از خویشتنداری پشتیبانی میکند.
کودکان با آموختن دوراندیشی میدانند که بهویژه در موقعیتهای وسوسهانگیز، قبل از عمل بیندیشند و سپس اقدام کنند. در اینجا به سه اقدام اشاره میکنیم که با آنها میتوانیم به کودکان کمک کنیم تا در برابر وسوسهها بیندیشند، گزینههای مختلف را ارزیابی کنند و به عمل مناسب دست بزنند. این سه کار را بوربا (۱۳۹۰) در کتاب پرورش هوش اخلاقی پیشنهاد میکند: