بشکند دستکم در مقابل منبع وسوسه مقاومت میکند و در کاری متفاوت وارد میشود.
در اینجا مسئلهای وجود دارد که برخی در زندگی روزمره خود برای شکست در خودمهارگری، توجیه از پیش آمادهای دارند؛ «من نتوانستم مقاومت کنم». در نگاه اول، این جمله دلالت دارد که برخی تکانهها مقاومتناپذیرند و در نتیجه نیروهای خویشتن۱ را در هم میشکنند. این نگاه، نشانگر آن است که خودمهارگری در کشاکش دو نیروی تکانه و نیروهای خویشتن قرار گرفته و پایداری شخص در برابر وسوسه، به میزان نیروی این تکانه بستگی دارد. به نوعی، نه طبیعت و نه تربیت۲ هیچ کدام نیروی کافی را برای افراد، به منظور مقاومت در برابر بسیاری از وسوسههایی که با آن مواجه میشوند، فراهم نکرده است. اما حقیقت این است که به طور مطلق نمیتوان چنین چیزی گفت. دیدگاه «تکانههای مهارناپذیر» قابل تردید است و تحقیقات نیز برخلاف مهارناپذیری آنها شواهدی عرضه کرده است. البته یک سری از تکانههای مقاومتناپذیر، از جمله انگیختگی ناشی از خواب، سر پا ایستادن یا منع از ادرار وجود دارد۳ (بامیستر، شمایکل۴ و واس، ۲۰۰۷: ۵۲۰ ـ ۵۲۱). اما اینها از جمله استثناهای این موضوع هستند و شواهدی تجربی وجود دارد که تکانهها و وسوسههای مهارناپذیر نیز در نهایت قابل منع و کنترلاند. از اینرو دیدگاه تکانههای مهارناپذیر در حیطه میل رفتار جنسی کاملاً تردیدپذیر باقی میماند.
طبق پژوهشی که پیل۵ (۱۹۸۹ به نقل از: بامیستر و همکاران، ۲۰۰۷: ۵۲۱) انجام داده، اعتیاد که عمدتاً ناشی از میلی مهارناپذیر شناخته میشود، خیلی کمتر از آنچه گمان میشود، مجبورکننده است. مثلاً بسیاری از سربازان آمریکایی که در جنگ ویتنام به هروئین معتاد شدند بهراحتی پس از بازگشت به وطن آن را ترک کردند. شگفتی بالاتر آنکه آنها بدون از سرگیری اعتیاد و بازگشت به آن، گهگاه هروئین مصرف میکردند. برخلاف این دیدگاه