۱۸۳.امام على عليه السلام :همراه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بوديم كه مُصعب بن عُمَير درآمد ، در حالى كه تنها پارچه اى يمنى بر خود داشت و با پاره اى پوست، آن را پينه كرده بود . چون پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وى را بديد ، بدان جهت كه روزى در ناز و نعمت بوده و اكنون در چنان حالى بود ، گريست . سپس فرمود: «چه سان خواهيد بود آن روز كه هر يك از شما صبحگاهان در يك جامه و شامگاهان در جامه ديگر باشد و پياپى، قدح غذا برابرش نهاده شود ، و خانه هاتان را همانند كعبه بپوشانيد؟».
گفتند: اى پيامبر خدا! آن روز، بهتر از امروز خواهيم بود ؛ زيرا در بى نيازى مى توانيم به خوبى عبادت كنيم .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر آينه، امروز، بهتر از آن روزيد» .
۱۸۴.امام على عليه السلام :به دنيا با نظر پارسايى كه از آن دورى مى جويَد ، بنگريد ؛ زيرا آن، نابود كننده كسى است كه در آن، اقامت و سكنا گزيند و رفاه زده ايمن را به درد آوَرَد . بهره دنيا چون پشت كند ، ديگر اميدى به بازگشت آن نيست ، و آينده، به روشنى دانسته نيست تا بتوان انتظارش را كشيد .
۱۸۵.امام على عليه السلام :اى گروه هاى شيعيانِ من ! سخت مراقب باشيد. همانا دنيا شما را به دندانْ گزيده و همچون گرگ هايش، يكان يكانِ شما را در مى ربايد . اين مَركبِ كوچ است كه اكنون نزد سواران خود زانو زده است . هان كه سخن، شاخه هايى دارد ؛ پس كسى از شما نگويد كه سخن على، تناقض دارد ؛ چرا كه كلام ، مخاطب ها و حالت هاى گوناگونى دارد .
به من خبر رسيده كه مردى از ساكنان مدائن ، پس از مسلمان شدن ، از كافرانْ پيروى كرده و جامه اى از خيّاط خانه مهترِ آن شهر برگرفته ، و بامدادِ خود را به مشكدان هايش خوش بو كرده و شامگاهش را به عود هندى، معطر نموده ، و پيرامونش را گل بوستانى فراگرفته و آن را مى بويد ، و فرش هاى رومى را بر تخت هاى خود گسترانيده است . پس از سپرى كردن هفتاد سال ، چه بدبخت شده است! در پيرامون او پيرمردى است كه از فرط پيرى ، بر زمين مى خزد ، و يتيمى است كه از تنگ حالى و شدّت گرسنگى، به خود مى پيچد ؛ امّا او [حتّى] از پس مانده هاى غذاى تلخش به وى نمى دهد . اگر خداوند، مرا بر وى مسلّط فرمايد ، همچون گندم مى كوبمش و بر وى حدّ مرتد، جارى مى كنم و سپس هشتاد تازيانه مى زنمش و راه عذر نادانى را بر او مى بندم . آيا موى و پوست و كُرك حيوان ، نداشت؟ آيا تكّه نانى نداشت تا كسى را افطار دهد؟ آيا در تاريكى شب ، اشكى بر گونه اى نمى غلتيد؟ اگر وى مؤمن بود ، هر آينه، آن گاه كه مالِ غير خود را تباه مى نمود ، حجّت بر وى تمام مى شد .