۲۶۴.الكافىـ به نقل از ابن بكير ، از يكى از راويان شيعه ـ :امام صادق عليه السلام گاهى به ما نانِ تهيه شده از آرد و شير و روغن و شكر و نيز غذاى تهيه شده از خرما و روغن مى داد ، و بعد، نان و روغن . به ايشان گفته شد : اگر در برنامه ريزى ات، ميانه روى كنى، بهتر است!
فرمود : «ما به فرمان خدا برنامه ريزى مى كنيم . هر گاه وضعمان خوب باشد، گشاده دستى مى كنيم و هر گاه بد باشد، سختگيرى مى كنيم».
۲۶۵.الكافىـ به نقل از ابو حمزه ـ :ما چند نفرى، نزد امام صادق عليه السلام بوديم . برايمان غذايى آوردند كه تا آن زمان، چنان غذاى لذيذ و خوبى نديده بوديم . بعد، خرمايى آوردند كه از خوبى و قشنگى، به آنها و به همديگر نگاه مى كرديم . مردى گفت : از اين نعمتى كه با آن در محضر پسر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پذيرايى شُديد ، بازخواست خواهيد شد .
امام صادق عليه السلام فرمود : «خداوند، برتر و بزرگ تر از آن است كه غذايى به شما بدهد و آن را برايتان روا بدارد ، آن گاه از شما در باره آن، بازخواست كند . آرى . از شما در باره نعمت وجود محمّد و خاندان محمّد ـ كه درود خدا بر او و آنان باد ـ مى پرسد».
۲۶۶.الفتوّة :به طريق صحيح، در باره على بن ابى طالب عليه السلام ، موضوع ايثار، روايت شده است كه ميهمانى، بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد شد و ايشان ، براى پذيرايى از او، چيزى [در خانه ]نيافت. پس فرمود : «چه كسى از اين ميهمان من ، پذيرايى مى كند؟ من ، نزد خدا ، بهشت را براى او ضمانت مى كنم» .
على عليه السلام فرمود: «من ، اى پيامبر خدا!».
سپس، على عليه السلام ، دست ميهمان را گرفت و نزد فاطمه عليهاالسلام آورد ؛ ولى در خانه ايشان ، جز دو قرص نان ـ كه فاطمه عليهاالسلام براى افطار تهيّه كرده بود ـ ، چيزى وجود نداشت . چون وقت شام شد ، فاطمه عليهاالسلام از آن نان ها، تريدى ساخت و آن را جلوىِ ميهمان و على عليه السلام نهاد و سپس ، خود ، به سوى چراغ رفت و به بهانه اين كه آن را درست مى كند ، خاموشش كرد . در اين هنگام ، على عليه السلام ، دست خود را به طرف غذا مى بُرد و بالا مى آورْد و به ميهمان، چنين وانمود مى كرد كه مشغول غذا خوردن با اوست ، در صورتى كه چيزى نمى خورْد تا [غذا ]براى ميهمان، كفايت كند . وقتى ميهمان سير شد ، چراغ را آوردند و على عليه السلام و فاطمه عليهماالسلام ، آن شب را گرسنه و روزه دار خوابيدند . آن گاه ، خداوند ، در حقّ آن دو ، اين آيه را فرو فرستاد : «و [ديگران را] بر خويشتن ، مقدّم مى دارند ، هر چند خودشان نيازمند باشند» ».