277
فرهنگ‌نامه اعتکاف

۶ / ۱۱ ـ ۲۱

مناجات انجیلیه

۳۷۳. بحار الأنوار: مناجات انجیلیه، از مناجات‌های امام زین العابدین علیه السّلام است و آن را در گزارش‌های همکیشانمان ـ که خدا از آنان خشنود باد ـ در کتاب أنیس العابدین یافتم که از تألیفات یکی از عالمان پیشین ماست. وی این مناجات را از آن امام علیه السّلام روایت کرده و متن آن، چنین است:
«به نام خداوند مهرگستر مهربان. خدایا! با یاد تو گفتارم را ‏آغاز می‌کنم و با شکر تو، برآورده شدن خواسته‏ام را می‏طلبم. در هر حال، توکّلم به توست. امید من تویی، پس امیدهایم را ناکام مگذار.
خدایا! به ذکر تو، پناه می‏برم و در می‏آویزم، و به تکیه‌گاه تو پناه می‏برم و خود را استوار می‏دارم،‌ و به نیروی تو پناه می‌برم و [از آن] یاری می‏طلبم، و با نور تو راه می‏یابم و بینا می‏گردم، و از تو یاری می‏خواهم و تو را می‏پرستم، و مقصد و مقصود من تویی، و به مدد تو مجادله۱ و نزاع می‌کنم، و آنچه را برایش می‏کوشم، از تو می‏خواهم. پس ای بهترین یاری کنندگان! یاری‌ام ده و ای امید مؤمنان! مرا از همه ناخوشی‏ها محفوظ بدار.
ستایش، ویژه خدایی است که ذکرش، ورد هر زبان است و در برابر هر نیکی، او را سپاس می‏نهند و در هر مکانی، او را می‏پرستند؛ تدبیرگر امور و تقدیرگر روزگاران و دانا به آنچه دریاها پوشانده و سینه‏ها درخود نهفته‌اند و [آنچه] تاریکی‏ها پنهان نموده و نور بر نموده است؛ خدایی که دانشمندان در علمش حیران و حکیمان در برابر حکمتش تسلیم اند و بزرگان در مقابل عزّتش سر فرود آورده‌اند و با بخشش فراخناکش، از هر بخشنده‌ای بالاتر و با بردباری باعظمتش، از همه بردباران، والاتر است.
ستایش، ویژه خدایی است که هر کس به پیمان یاری او در آید، بدعهدی نمی‌بیند و کسی که خود را در پناه عظمت او قرار دهد، مغلوب نمی‌گردد و هر کس نعمت‌های او را آشکارا سپاس بگزارد، به تنگ‌دستی نمی‌افتد و هر کس در پوشش رحمت او قرار گیرد، هلاک نمی‌گردد؛ آن خدایی که با نعمت‌هایی بی‌شمار بر ما منّت نهاده است،
نعمت‌هایی که شمارشگران از شمارش آن ناتوان ‏اند و کوشندگان از جبرانش برنمی‌آیند و نیکی‌هایی که منکران نمی‏توانند آنها را انکار کنند و راه‌نمایانی که موجودات با نور آنها بینش می‏یابند.
او را آشکارا می‏ستایم و عطایش را سپاس می‏نهم؛ ستایش کسی که توفیق ره یافتن به او را داشته و به عدالت او اطمینان یافته است. سپاس همیشگی و فرمان‌روایی، همواره تنها خداوند را سزد.
خدایا! من از تو می‏خواهم و به تو توسّل می‏جویم و به تو توکّل می‏کنم. فضل و بخشش تو را غنیمت می‏دارم و به ریسمان تو در می‌آویزم و به رحمت تو رغبت دارم و از خشم تو می‏هراسم و از نیروی تو کمک می‌خواهم و به عظمت تو آرام می‏گیرم.
خدایا! تویی سرپرست راه‌نما، و توانگر عطا کننده، و یاور استوار کننده، و مهربان آمرزشگر، و نگاهدار پناه ‏دهنده، و درهم ‏کوبنده هلاکگر، و آفریدگار بردبار، و روزی دهنده بزرگوار، و کهن و پیش‌تر از همه.
دانستی و آگاه کردی. بردباری نمودی و پوشاندی. مهربانی کردی و آمرزیدی. عظمت یافتی و چیره گشتی. فرمان‌روایی یافتی و ویژه خود ساختی. دست یافتی و قدرت گرفتی. حکم کردی و عدالت ورزیدی. نعمت دادی و فزونی بخشیدی. بی نمونه آفریدی و نیکو آفریدی. ساختی و استوار ساختی. بخشیدی و بی‌نیاز کردی. پشتیبانی نمودی و کفایت کردی. آفریدی و تمام کردی. توفیق دادی و ره نمودی.
به درون نهان‏ها نفوذ کردی و از رازهای نهفته آگاه گشتی. میان قلب‏ها و تصرّفات مختارانه‌شان جدایی افکندی تا مردم یقین کردند که تو تدبیرگر و آفریدگار آنهایی و اذعان کردند که تو تقدیرگر و روزی‏ دهنده‌شان هستی. معبودی جز تو نیست و تو بسی والاتر از آنی که ستمکاران می‌گویند.
خدایا! من تو را شاهد می‏گیرم که از هر شاهدی نزدیک‌تر هستی، و هر کس را که نزد من حاضر است، از فرشتگان مقرّبت تا بندگان صالحت از آدمی و پری، شاهد می‏گیرم که با نیّتی پاک و بصیرتی به دور از تردید و با اخلاص ویقین گواهی می‏دهم و این گواهی را به امید آزادی از عذاب و امان، ذخیره می‏کنم و آن را در حالی که ربوبیت تو را تصدیق می‏کنم، ‌پنهان می‌دارم و آن را در حالی که یگانگی‏ات را حقیقت می‏دانم، آشکار می‌سازم و راهش را نمی‏بندم و در تأویلش الحاد نمی‏ورزم. بی گمان، تو خداوند یکتا و پروردگار من هستی. هیچ کس را به جای تو شریک نمی‌گیرم و پناهگاهی جز تو نمی‏یابم.
[گواهی می‏دهم که] معبودی جز خداوند یکتا و بی‌همتا نیست؛ همان خدایی که شمارش نمی‌پذیرد و همان یگانه‌ای که با هیچ کس مقایسه نمی‌شود. والاتر از آن است که همسان و همانند چیزی باشد، یا فرزند و همسری داشته باشد. منزّه است آن آفریدگاری که چه خوب آفریده و آن روزی دهنده‏ای که چه گسترده روزی می‏دهد و آن نزدیکی که چه قدر والامرتبه است و آن اجابت کننده‏ای که چه قدر شنواست و آن پیروز همیشگی که چه قدر شکست‌ناپذیر است (و برای اوست توصیف [نمایندگان] برتر در آسمان‌ها و زمین و او شکست‌ناپذیر حکیم است).
و گواهی می‏دهم که محمّد، پیام آور و فرستاده اوست و نیز ولیّ برترین او و شاهدِ عادل دانسته شده او، و یاری گشته با نور درخشان و استوار گشته با امر پسندیده[ی الهی].
خداوند، او را با اوامر شفا‏بخش و نواهی بازدارنده و نشانه‏های هدایتگر بر‏انگیخت؛ نشانه‌هایی که برهانش را آشکار و بنیانش را تشریح نمود، در کتابی که سایه‏اش بر سر دیگر کتاب‏ها و در بر دارنده همه ره‌نمودها و درستی‌هاست. در آن، اخبار نسل‏های گذشته و تفصیل مسائل و فریضه نماز و روزه و تفکیک بین حلال و حرام است. او (پیامبر صلّی الله علیه و آله) مردم را به بهترین راه فرا خواند و سرگشتگی دل‌های آشفته را درمان کرد تا این که حق برتری یافت و چیره گشت و باطل از میان رفت و درمانده شد. درود بی پایان و بی‌شمار خداوند بر او و خاندان او باد؛ درودی که نه پایان پذیرد و نه به شمار آید!
خدایا! برمحمّد و خاندان محمّد درود بفرست تا هر زمان که ستارگان در
برج‏ها حرکت می‏کنند و دریاها با امواج، متلاطم می‏گردند و شب تیره، تاریک می‏گردد و روز روشن، سپید و روشن می‏درخشد. بر او و خاندانش درود فرست تا آن گاه که روزها از پی هم می‏آیند و سال‏ها می‏آیند و می‏روند و خیال بر خاطر آدمی می‏گذرد و اندیشه‏ها تدبیر و مردمان زندگی می‏کنند.
خدایا! بر محمّد، خاتم پیامبران، و خاندان نیکوکار و پرهیزگارش و نیز بر عترت اصیلش، درودی کامل و فزونی گرفته بفرست؛ درودی که بماند و بپاید و پایان نیابد.
خدایا! ای پروردگار جهانیان، ای بهترین داور و مهربان‌‏ترینِ مهربانان! عادلانه‏ترین شهادت را و نیز بانشاط‏ترین عبادت و گسترده‏ترین افزونی و رشک‌آمیزترین تکریم و فراگیرترین سلامت و عادلانه‏ترین کار و موفّق‏ترین آرزو و صادقانه‏ترین گفتار و بهترین جا و نزدیک‏ترین جایگاه [به خودت] و جامع‏ترین حمایت و باتوجّه‏ترین سرپرستی و کافی‏ترین نگاهداری و شفا دهنده‏ترین آسودگی و کامل‏ترین نعمت و بالاترین همّت و والا‏ترین قسمت و فراوان‏ترین روزی و پاک‏ترین اخلاق و معتدل‏ترین روش و ستوده‏ترین فرجام و درست‏ترین کار و استوارترین تدبیر و نیک‌بخت‏ترین کوشش و مجرّب‏ترین کار و بهترین سود و کامیاب‏ترین خانواده و کامل‏ترین بهره و گسترده‏ترین برکت و بزرگ‏ترین عمل صالح را از تو می‌خواهم.
خدایا! من از تو قلبی فروافتاده و پاک، زبانی خوش‌نام و والا، روزیِ فراخ و گوارا، و زندگی همراه آسایش و خوشی می‏خواهم و من از سختی زندگی و از شرّ هر سخن‌چین و سخن‌کش و چیره گشتن دشمنان و فرومایگان و از هر بدی آشکار و پنهان، به تو پناه می‏برم و از دعایی که در حجاب بماند و از امید دروغین و از بی‌حیایی و مناظره شکست خورده و اندیشه نادرست به تو پناه می‏برم.
خدایا! تویی که از او یاری خواهند و به او پناه برند. تو تکیه‏گاه و پناهگاهی. پس نعمت‌های لطیفت را به من برسان، که تو خود، لطیفی، و مرا گرفتار آزمون‏هایت مکن، که من ناتوانم. سرپرستی مرا با نگاه مهربانت به عهده گیر، ای رئوف! ای خدایی که بُریدگان از غیر و پیوسته به او را مأوا می‏دهد و آنان را که به او توکّل کنند، توانگر می‏سازد! از بی‌نیازی خود، بر من نیازمند ببخش و
تکلیفی افزون بر توانم بر من بار مکن.
خدایا! مرا از کسانی قرار بده که به خاطر تو کوشیدند و از این تلاش دست نکشیدند و راه را به سوی تو پیمودند و کج نشدند و در رسیدن به تو، به خودِ تو تکیه کردند تا این که رسیدند و دل‏هایشان را از محبّتت سیراب و جان‏هایشان را با معرفتت مأنوس ساختی. هیچ چیز، آنان را از تو جدا ننمود و مانع رسیدنشان به امیدهایشان نزد تو نگشت. پس (آنان در میان آنچه دلخواه آنهاست، جاودان اند. هراس بزرگ‏تر (رستاخیز)، آنان را اندوهگین نمى‏سازد و فرشتگان به پیشوازشان مى‏آیند [و مى‏گویند]: این، همان روزی است که به شما وعده داده می‏شد).
خدایا! دل و زبانم، از آنِ توست و نجات و امانم نیز با توست. تو به نهان و آشکار من آگاهی. پس کینه را در دلم بمیران و زبانم را از زشتگویی باز دار و دل مرا از بند خواهش‏ها رها ساز و با امان خود، مرا در مقابل مشکلاتی که مانع راه من اند، کفایت نما و درون مرا به مراقبتت پیوند ده و برونم را با اطاعتت همراه کن و جسمی روحانی و دلی آسمانی و همّتی پیوسته به خودت و یقینی راستین در دوستی‌ات، به من عطا کن و از ستایش‌هایت، آن را که بیشتر با آن ستوده می‏شوی، به من الهام کن و مناسب‏ترین و سازگارترین فایده را نصیب من بگردان، که تو صاحبِ ستایشی و مجد و بزرگواری، در اختیار توست.
ای که سرکشی نافرمانان، از فرمان‌روایی‏اش نمی‏کاهد و ایمان یکتاپرستان بر جبروتش نمی‏افزاید! کَرَم و بزرگواری دیرینه‏ات را شفیع خود در درگاهت می‏کنم تا نعمت‌های بزرگی را که به من ارزانی داشته‏ای، از من نگیری و با حسن نظری که بر من داری، مرا از در افتادن به هلاکت‏ها باز داری و با تقدیر زیبایت برای من، راه‏های نجات را به من بشناسانی.
ای که رحمتش به نیکوکاران، نزدیک و بخشایشش را برای توبه کنندگان واجب کرده است! با رحمتت، نیکی و احسان را نصیب ما کن و با نعمتت، لباس بخشش و آمرزش را بر ما بپوشان و خواهش‏های نفسانی ما را با حیا همراه کن تا آنها را از شهوت‏ها جدا کند، و دل ما را از نوری آکنده ساز که آن را از شبهه‏ها باز دارد و هراسی مانند هراس آنان که از حساب سخت [روز
قیامت] می‏ترسند، بر جان ما مسلّط کن و امیدی به دل ما برسان به‌سان امید کسانی که به فراوانی پاداش اطمینان دارند تا مهلت دادنت ما را نفریبد و در انجام کارهای شایسته کوتاهی نکنیم و از تسبیح و ستایش تو در صبحگاهان و شامگاهان، خسته نگردیم.
ای کسی که عارفان را با خوشیِ مناجاتش اُنس داده و بر گنهکاران، لباس سرپرستی‏اش را پوشانده است! کِی شادمان گردد کسی که همّتش غیر تو باشد؟! و کِی راحتی بیند کسی که عزم غیر تو کرده باشد؟! و کیست آن که با اراده راستین قصد تو نمود و تو او را برای رسیدن به مقصودش یاری ننمودی؟! و کیست آن که در کارخود به تو توکّل نمود و تو او را به خوش‌بختی نرساندی؟! و کیست آن که از تو راه‌نمایی خواست و تو با راه‌نمایی‏اش بر او منّت ننهادی؟!
خدایا! این بنده ناتوان و بی‌چیز و بینوا و حسرت به دل و بی‌پناهت خوب می‏داند که تدبیر امور، در دست توست و تقدیرها برخاسته از اراده تو اند و این که تو با قُدسیّت خود، حیات همه موجودات را رقم زدی و آن را نجات هر موجود زنده‌ای قرار داده‌ای. پس به این بنده‌ات، از شیرینی مودّتت روزی ده تا او را به خشنودی‏ات رساند و به او خشوع و خضوعی عطا کن که در روی آوردن به درگاه بیم و هراس تو، خود را خوار و اندک ببیند، ‌و سلامت در زندگی و مرگ عطا کن، آنچه را که توکّل کنندگان را کفایت می‌کند و با آن، افراد تحت تکفّل را اداره می‏کنی و ولایت افراد پیوسته و پذیرفته شده را عاریه می‏دهی.
ای کسی که بر من از پدر دلسوز، مهربان‌تری و از یار همراه، به من نزدیک‌تری. تو مونس تنهایی من هستی آن زمان که در جایی تنها بمانم و از وطنم رانده شوم و همدمان و همسایگان از من بگسلند و من تنها در جایی تنگ با سقفی کوتاه، گوری باریک و سرپوشیده با سنگ قرار گیرم؛ جایی با چشم‌اندازی ترسناک و خاکی سنگین، با عرصه‌ای تهی و تنها و فضایی پوشیده از ظلمت، نه بستری و نه بالشی، و نه توشه‌ای پیش فرستاده و نه آماده
گشته. پس، مرا با رحمتت در یاب؛ رحمتی که کرانه‏هایش همه چیز را در برگرفته و اطراف و جوانبش همه موجودات زنده را گرد آورده و الطاف آن، همه مردم را فرا گرفته است، ای [خدای] کریم! با عفو و بخششت به سوی من باز گرد و مرا به خاطر نابخردی‌هایم مؤاخذه مکن، ای مهربان!
خدایا! به کسی رحم کن که گناهانش او را در بر گرفته و خطاهایش وی را احاطه نموده و جنایت‏هایش گرداگرد او را فرا گرفته‌اند. به عفو و بخششت سوگند، به کسی رحم کن که هیچ کس شفیع کارهایش نیست و هیچ چیز نمی‏تواند عذابت را از او جلو گیرد. به این بنده‏ات رحم کن که از آنچه بر وی سایه افکنده، غافل مانده و فراموش کرده که برای چه آفریده شده است. بر کسی رحم کن که پیمان‌شکنی کرد و عذر۲ آورد و به معصیت تو روی آورد و بر آن اصرار کرد و در آشکار و نهان، نابخردی نمود. بر کسی رحم کن که نقاب حیا را از چهره زدود و لباس پرهیزگاری را از دوش افکند و با زشتکاری به سوی خشمگین کردنت جرئت ورزید. ای کسی که همواره بخشاینده و آمرزنده‌ای! بر کسی رحم کن که همواره دچار لغزش و خطا می‏شود.
خدایا! [گناهان] گذشته‏ام را بیامرز و پایان کارم را چنان قرار ده که رضایت تو در آن باشد و عزمم را بر توبه‌ای قرار ده که به تو بپیوندد و نزد تو مقبول افتد؛ توبه‏ای که با آن، لغزش‌هایم را نادیده بگیری و زشتی‌هایم را بپوشانی و بر اشک‌هایم رحم کنی و از انتقام هلاکت‌بارت پناهم دهی، و با نعمت‌هایی که به من عطا می‏کنی، شادمانم ‏سازی، در روزی که همه خبرها آشکار می‌شوند و خطرها بزرگ می‌گردند و نهان‌ها بر ملا می‌شوند و پرده‏ها فرو می‌افتند و قلب‏ها و چشم‏ها از شدّت ترس، از حرکت باز می‌ایستند. (روزی که عذرخواهی ظالمان، سودی برایشان ندارد و لعنت خدا از آنان و جایگاه بدی برای آنهاست).۳ تو سرچشمه نعمت‌ها و کرامتی و چرخاننده سختی‏ها و عذاب از بندگان. معبودی جز تو نیست. بر تو تکیه می‏کنم و از تو یاری می‏جویم و تو برایم کافی هستی و کافی است که تو وکیل و مدافع من باشی.
ای مالک خزانه‏های خوراک‏، و آفریدگار گونه‏های مخلوقات و خالق هفت راه پیموده شده‌[ی فرشتگان آسمان] بر روی هفت زمین فُرودین؛ خدایی در اوج وقار عزّت و نیرومندی، و همیشه در بزرگی هیبت و والایی، و بخشنده در رساندن گسترده روزی به مخلوقاتش، که بی اندازه و بی کرانه است و در دسترس نیست و به شماره نمی‌آید و کسی نمی‌تواند او را وصف کند!
«ستایش از آنِ خداوندی است که آفریننده گونه‏های انسان است؛ همان که نور را به تاریکی وارد می‏سازد و موجودات را از عدم به وجود می‏آورد و خودش در وجود دیرینش بر همگان پیشی گرفته است و با نعمت‌های سرشارش، بخشنده بر خلق، و با فضل و کَرَمش، باز گردنده به سوی آنان است؛ خدایی که فراوانی انفاق، درمانده‏اش نمی‏کند و ترس از فقر، او را از بخشیدن باز نمی‏دارد و روزی‌رسانی پیاپی‏اش، چیزی از او نمی‏کاهد و با چشم آدمیان، دیده نمی‌شود و به همراهی با چیزی یا جدایی، وصف نمی‌شود.
او را به خاطر احسان‏های بسیارش می‏ستایم و از این که دست از یاری من بکشد، به او پناه می‏برم و از او می‏خواهم که مرا با نور برهانش، راه‌نمایی کند و به او ایمان حقیقی دارم و گواهی می‏دهم که معبودی جز خدای یکتای بی‌همتا نیست؛ آن که بخشش او تمام آفریدگان را در بر گرفته و حکم او در باره بندگانش، چه گم‌راه و چه ره‌یافته، تمام [و حتمی] است و علمش به کسانی که او را اطاعت یا نافرمانی می‏کنند، احاطه دارد و بر ملک و ملکوت، تسلّط و با عزّتی همیشگی، آن را در اختیار دارد. پس همه آسمان‏ها و کرانه‌هایشان، زمین و اطرافش، کوه‏ها و بلندی‏های آنها، درختان و شاخه‌های آنها، دریاها و ماهیان آنها، ستارگان در جایگاه طلوعشان، باران‏ها در جایگاه فرودشان، حیوانات وحشی زمین و درندگانش، رود‏های دراز و موجهای آنها، آب‌های شیرین و شور، بادهای غبارآلود و گرد و خاک آنها، و هر چیزی که در نام و وصف گنجد یا بتوان حد و مرزش را دریافت، هر آنچه به ذهن آید یا در جسمی و اندازه‌ای نمود یابد، همه آن چیزی که عرض و جوهر خوانده می‏شود، کوچک و ناچیز باشد یا ارزشمند و بزرگ،
همگی فروتنانه به بندگی خویش اقرار دارند و فرمان‌بردارانه به یکتایی او اعتراف می‌نمایند و خاضعانه دعوتش را اجابت می‏کنند و خوار و زار در برابر خواست او سر فرود آورده‌اند. همه این ملک هستی، از آنِ اوست، بدون پایان یافتن پایندگی‏اش و تمام گشتن مدّتش.
گواهی می‏دهم که محمّد، بنده بخشنده و پیامبر پاک و معصوم اوست. او را هنگامی بر انگیخت که مردم در گم‌راهی فرو رفته و به غفلت گراییده بودند و در ناآگاهی و جهالت به سر می‏بردند. نه راست می‏گفتند و نه به حق عمل می‏کردند، قساوت و سنگ‌دلی، آنان را در بر گرفته بود و شقاوت بر روح آنان مسلّط گردیده بود، جز کسانی که خداوند دوست داشت نجاتشان دهد و بر آنان رحم آورد و یاری‌شان نماید. پس محمّد ـ که درودهای خدا بر او و خاندانش باد ـ [در چنین فضایی] میان آنان به پا خواست و با عزمی راسخ و حکمی لازم، در بیم دادنش کوشید و به سوی نورهایش ره‌نمون شد تا آن که شهاب ایمان، تابیدن گرفت و انجمن شیطان، پراکنده گشت و خداوند، لشکریانش را عزّت داد و [آن گاه] تنها خداوند پرستیده شد.
سپس خداوند، او را برگزید و او را تا آسایش بهشت و کَرَم گسترده‏اش بالا برد و او را قبض روح کرد، در حالی که پرهیزگار، پاک، خشنود، پاکیزه و پیراسته بود (و سخن پروردگارت به راستی و دادگری کامل شد. هیچ دگرگون کننده‏ای برای سخنان وی نیست و اوست شنوا و دانا). خداوند بر او و بر خاندان او و نزدیکان و خویشاوندان و وابستگانش درودی باشکوه و فراوان فرستد؛ درودی پیاپی، پذیرفته که فزونی‏اش پایان نگیرد و بلندای آن را فرودی و اوج گرفتن آن را مانعی نباشد؛ درودی که تا جایگاه جان آنان و مقام رستگاری ایشان بالا رود و خداوند [هر لحظه] بر درودهای آنان بیفزاید و صلواتشان را نزدشان بالا ببرد تا آنان این درودهای پیاپی را همراه آسایش و سُرور، پیچیده در تازگی و نور، همیشه و بی گسست و بی افول، دریافت کنند.
خدایا! کامل‏ترین و شریف‏ترین درودهایت را، و زیباترین و لطیف‏ترین تهنیت‏هایت را، و فراگیرترین و بهترین برکاتت را و بزرگ‌ترین و مهرآمیزترین هدیه‏هایت را بر محمّد، خاتم پیامبران و ارجمندترینِ آدمیان، فرو فرست و [نیز] بر خاندان برگزیده پاکش و عترت اصیل گزیده‌اش و [بر] پیروان وفادار یاری دهنده از انصار و مهاجر فرو فرست و ما را در روز جزا همراه دیگر شفاعت شدگان یکتاپرست، در جرگه شفاعت شدگانش در آور، ای کریم‏ترینِ کریمان و ای مهربان‌ترینِ مهربانان!
خدایا! تو مالکی هستی که در مِلک هیچ کس نیستی و یگانه‌ای بی‌همتایی، ای شنوای سرّ و نجوا، و ای دور کننده رنج و بلوا، و ای گشایش دهنده سختی و تنگی، و ای پذیرای عذر و پوزش، و ای پرده‌پوش بندگان! پرده‌ای نگاه‌دارنده از رأفتت بر من بگستران، و با بزرگواری‌ای ماندگار از مراقبتت، نشاندارم کن و با عنایتت، مرا تا خطّ پایان مسابقه برسان و با رحمتت، مرا از وفاداران به پیمانت قرار ده و قلبم را با هراسی همچون هراس بیمناکان [از تو]، آباد گردان. ای که همواره رفتارش با من نیکو و زیبا بوده است و هرگز عیب‌پوشی‏اش را از من دریغ ننموده و در عقوبت من، عجله نکرده است! فضل و کَرَم آشکارت را بر من کامل بگردان و مرا به خاطر آنچه از من دیدی و پوشاندی، مؤاخذه ننما.
سَرورم! چه بسیار نعمت‏ که شادی نیکویش را به تن نمودم و چه بسیار نعمت‏ که به من دادی تا به هدایت آنها رغبت بیابم و چه بسیار منّت که بر من نهادی و از بر دوش کشیدنشان ناتوانم و هوش و اندیشه‏ام از یادکرد فضیلتشان غافل است. توان سپاس‌گزاری در برابر این همه نعمت را ندارم و از شمارش من خارج‌اند. با این همه، من در برابر آنها تو را نافرمانی کردم و شکرگزاری از بخشش‏ها و احسانت را از یاد بردم. پس چه کس بدحال‏تر از من، اگر مرا با آمرزشت در نیابی و مرا به شکرگزاری از بهره‏های نعمت‌هایی که بر من منّت نهادی، نکشانی؟! که اگر توفیقت مرا همراهی و پشتیبانی نکند، از عهده ادای حقوقت بر نمی‌آیم.
سَرورم! اگر نور تو نبود، نشانه[ی تو] را نمی‏دیدم و اگر روشنگری تو نبود، راه را گم می‏کردم و اگر شناساندن تو نبود، به مقام قبول راه نمی‏یافتم و اگر توفیق تو نبود، به معرفت تأویل، ره‌نمون نمی‏گشتم.
ای کسی که مرا با یکتا شمردنش، گرامی و با استوار کردنش، از گم‌راهی نگاه داشت و بر پا کردن حدودش را بر عهده‏ام نهاد! آنچه از معرفت حقیقی‏ات نصیبم نموده‏ای، از من نگیر و مرا با یقینی زنده بدار که با آن از کژروی در توصیف تو در امان بمانم. ای بهترین امید امیدواران، و ای مهربان‌‏ترین پناه پناهجویان، و
بزرگوارترین مقصود نیازمندان! بر من رحم کن آن هنگام که مدّت معیّن عمرم به سر آید و از یادها بروم و آثارم محو گردد و در حالی که در بند کردارم هستم، درون قبرم نهاده شوم و از لغزش‏ها و کوتاهی‌هایی که پیش‌تر کرده‌ام، سؤال شوم و مانند مردگان پیش از خود، فراموش گردم.
پروردگارا! باز گشت به سویت را برایم آسان نما و مرا بر آن یاری ده و مرا به راه روشن فروتنیِ مؤمنانه در برابرت در آور و به سویش ره‌نمونم کن، که توان و نیرو، از سوی تو و پایداری و جا به جایی نیز با قدرت توست.
ای مهربان‏تر از پدر دلسوز برای من و نیکوکارتر از فرزند همدم برای من، و نزدیک‌تر از همسایه دیوار به دیوار! خیر (نیکی) را در دسترسم قرار ده و همه آنچه را در قضایت برایم مقدّر کرده‏ای، خیر قرار ده و عملم را به نیکی و پرهیزگاری، پایان بخش و مرا از هر مانعی که پیوندم با تو را می‏گسلد، در امان دار و [از هر گفتار و رفتاری که از تو دورم می‏کند[، پناه ده] و بر من رحم کن، چنان که دلم از هر شبهه بر خاطر گذرنده و هر بدعتِ بیمار کننده، شفا یابد.
سَرورم! هر کس به غیر تو امید بست، نا‏امید شد و هر کس به تو ابراز نیاز کرد، با دست پر، باز گشت و آنان که برای رفع گرفتاری‏شان، جز تو را خواندند، به بیراهه رفتند. تو امید در سختی و آسایشی، و پناهگاه در هر سختی و رنجی، و پناه در هر مصیبت بزرگ و گرفتاری هستی. از رحمت تو ناامید نمی‏شود، جز کسی که روی گرداند و کفر ورزد، و از نسیم رحمتت مأیوس نمی‏شود، جز کسی که نافرمانی کند و بر آن پافشاری نماید. تو در دنیا و آخرت، صاحب اختیار منی. مرا مسلمان بمیران و به صالحان ملحقم کن.
ای کسی که زائرانش را از عطایایش محروم نمی‏کند و هر که را به او پناه برد، تسلیم نمی‏کند، بلکه کفایتش می‏نماید! امیدم به بخشش توست و روی طلبم را از جز تو چرخانده‏ام. تودر بر آوردن نیازها توانایی و چنان خوش‌قول و وفاداری که رغبت‏ها را فزونی می‏بخشی. پس به رحمتت، در آنچه از فضل و کَرَمت خواسته‏ام، کامیابم کن و نعمتی را که به آن رغبت یافته‏ام، از فضلت ارزانی‏ام دار.
سَرورم! بدنم ضعیف گشته و استخوانم نرم شده و سنّم زیاد شده و روزگار از
من کاسته و مدّتم به سر رسیده و شهوتم رفته و نتیجه کارم مانده است. پس با بردباری‏ات، نابخردی‏ام را ببخش و با بخشایشت، از کردار زشتم در گذر و مرا به خاطر گناهان بزرگی که در روزگاران گذشته کرده‌ام، مؤاخذه نکن.
سَرورم! من به بدکاری‏ام معترفم، به خطای خود اقرار دارم، اسیر جرم خود هستم، در بند گناهان خویشم، در بدکاریِ خود جسورم، در پیمودن راهم سرگردانم، سخنم بریده و عمرم به بیراه رفته و به خاطر بار سنگین گناهم، دلیل و حجّتم باطل گشته است. پس با آمرزش کریمانه‏ات بر من منّت بگذار و احسان سترگت را بر من ارزانی بدار، که تو درخواست کنندگان را می‏آمرزی و و مجرمان را سخت کیفر می‏دهی.
سَرورم! اگر در کنار فرمان‌برداری از تو، عملم ناچیز است، در کنار امیدم به تو، آرزویم بزرگ است.
سَرورم! چگونه از درگاه تو ناکام باز گردم، در حالی که گمانم به تو این گونه است که تو مرا با رحمت و نجاتت باز می‏گردانی؟!
سَرورم! هرگز یأس ناامیدان را بر این خوش‌گمانی‌ام غلبه ندادم. پس امید راستینم میان آرزومندانت را از میان مبر.
سَرورم! جرمم آن گاه سنگین شد که با انجامش، با تو رویارویی کردم، و گناهم آن گاه بزرگ شد که آشکارا در برابرت انجام دادم؛ امّا عظمت عفو و بخششت، معترفان را در بر می‌گیرد و آمرزش سترگت، توبه ‏کنندگان را فرا می‏گیرد.
سَرورم! اگر کیفر ترسناکت مرا به سوی آتش می‏خوانَد، امید به پاداشت، مرا به سوی بهشت می‏خواند.
سَرورم! اگر خطاها مرا از لطف زیبایت دور می‏دارند، یقین به توجّه کریمانه‏ات، مرا با تو اُنس می‏دهد، و اگر غفلت، مرا به جای آماده شدن برای دیدارت، به خواب می‌برد، شناخت نعمت‌های دیرینت بیدارم می‏نماید، و اگر اندیشه‏ام از پیش کشیدن صلاح و مصلحتم در مانَد، یقینم به این که تو به منفعت من می‏نگری، از من جدا نمی‏گردد، و اگر روزهایم در آنچه دوست نداری، سپری گشته، سال‌های پیشین را با ایمان به تو گذرانده‌ام.
سَرورم! حسرت زده و با تن‌پوشی از ناداری و نیاز آمده‏ام و شدّت نیازم، مرا خوار و رام در برابرت نشانده است.
سَرورم! تو کَرَم کردی. پس برمن کَرَم نما، که از درخواست کنندگانت هستم. تو با احسانت، جود کردی. پس مرا با گیرندگان عطایت، در آمیز.
خدایا! بر بینوایی رحم کن که جز عطای تو او را پناه نمی‏دهد و بر فقیری رحمت آور که جز بخشش تو، او را بی‏نیاز نمی‏کند.
سَرورم! بر یکی از درگاه‏های بخششت، به گدایی آمده‏ام و از توجّه به غیر تو روی بر تافته‏ام و از منّت نهادن زیبایت به دور است که گدای ماتم گرفته و گرفتارِ امیدوار به بخشش معهودت را از خود برانی.
سَرورم! اگر در سرای سلامت (بهشت) مرا از دیدار محمّد صلّی الله علیه و آله محروم کنی و چرخش کنیزکان و خدمت‌گزاران به گِردم را از من باز داری و روی امیدم را در سرای باقی به ناامیدی بگردانی، ولی جانم غیر از این را آرزومند است، ای دارنده و نعمت دهنده!
سَرورم! به عزّتت سوگند، اگر مرا به غل و زنجیر کشی و از نعمت‌هایی که به بندگانت می‏دهی، محرومم بداری، باز هم امیدم را از تو نمی‏بُرم و چشم از بخششت بر نمی‏گیرم.
سَرورم! اگر مرا به اسلام ره‌نمون نشوی، گم‌راه می‏شوم و اگر ثباتم نبخشی، می‏لغزم و اگر ایمان به خودت را به من ندهی، ایمان نمی‏آورم و تصدیق نمی‏کنم. اگر زبانم را به دعا نگشایی، تو را نمی‏خوانم و اگر حقیقت شناختت را به من نشناسانی، تو را نمی‏شناسم و اگر مرا به پاداش کریمانه‏ات راه‌نمایی نکنی، رغبتی نمی‏ورزم و اگر عذاب دردناکت را برایم نمایان نکنی، بیمناک نخواهم شد. پس، از تو توفیق انجام آن کاری را می‏طلبم که پاداشت را به ارمغان بیاورد و از آنچه موجب کیفرت می‏شود، برهم.
سَرورم! اگر واپس نشستنم، مرا از پیش رفتن همراه با نیکان جا‏ گذاشته، اعتمادم به تو مرا در مرتبه برگزیدگان جای داده است.
سَرورم! هر گرفتاری به تو پناه می‏آورد و هر غم‌دیده ای به تو امید می‏بندد.
عبادتگران، پاداش بزرگ تو را شنیدند و سر فرود آوردند، و روی گردانندگان از راه، بخشش تو را شنیدند و باز گشتند و بی‌بهرگان، گستره فضل تو را شنیدند و به آن چشم دوختند تا آن جا که گروه گروه از نافرمانان بر درگاهت به هم بر آمدند و زبان‏ها در سرزمین‏هایت با خوانده‌هایی گونه‌گون، تو را فریاد زدند. هر آرزویی آرزومندش را با پای نیاز به درگاه تو آورْد و هر دلی را بیم بایسته‏اش از تو، به سوی تو بر انگیخت.
سَرورم! تو درخواست شونده‌ای هستی که درخواست‏ها نزد او روسیاه نمی‏شوند و دست رد به سینه امیدوارش زده نمی‏شود تا او را از حق به تباهی در آورد.
سَرورم! اگر در نگریستن برای تکریم جانم خطا کرده‏ام، به راهِ گشوده برای سلامتش دست یافته‏ام.
سَرورم! اگر نفس سرکشم، مرا بنده امری کرد که به آن امیدوارش ساخت، اکنون او را بنده امری ساختم که نجاتش می‏دهد.؟؟؟
سَرورم! چنانچه توشه‏ام در راه به سوی تو، مرا به تو نرساند، آن را به اندوخته‌هایی می‏پیوندم که از فضل اعتمادم به تو آماده نموده‌ام.
سَرورم! هر گاه رحمتت را به یاد می‏آورم، چشمان درخواستم برق می‏زند و چون کیفرت را به یاد می‏آورم، پلک دستاویزهایم گریان می‏شوند.
سَرورم! تو را می‏خوانم چونان خواندن کسی که جز تو را نخوانده است و به تو امید می‏برم چونان امید کسی که به جز تو امید نمی‏برد.
سَرورم! چگونه از بخشش تو روی برگردانم، در حالی که در میان این آفریدگان، یکی از خانواده تو هستم.
سَرورم! چگونه زبان عجز و لابه‏ام را ساکت کنم، در حالی که از ابهام تقدیر در فرجام کارم ناآرامم؟!
سَرورم! تو نیاز جسمم را به روزی‏ای که برایم عهده‏دار شدی، می‏دانستی و نیز می‏دانستی که پس از مرگم چه اندازه به آن نیازمندم. پس ای کسی که در این دنیای زودگذر، از تفضّل این روزی بر من دریغ نکردی! آن را در آینده و در روز نیازم به آن، از من باز ندار، که از نشانه‏های احسان کریم، اتمام احسان و از نشانه‏های نیکیِ عطای بخششگر، تکمیل عطایاست.
معبود من! اگر نسبت به حال خود جاهل نمی‏شدم، لغزش‌هایم را کم نمی‏گرفتم و اگر شدّت کم‌کاری‏ام را به یاد نمی‏آوردم، اشک نمی‏ریختم. سَرورم! این لغزش‏های ثبت شده را با این اشک‏های فرو‏ریخته پاک کن و زشتکاری‏های فراوانم را به نیکوکاری‏های اندکم ببخش.
سَرورم! اگر جز بر کوشندگان در اطاعتت رحم نکنی، پس کوتاهی کنندگان به چه کس روی آورند؟ و اگر جز از تلاشگران نپذیری، پس خطاکاران به چه کسی پناه ببرند؟ و اگر جز نیکوکاران را تکریم نکنی، پس بدکاران چه کنند؟ و اگر در روز رستاخیز، جز پرواپیشگان رستگار نشوند، پس گنهکاران از چه کسی یاری بخواهند؟
سَرورم! اگر تنها آن کسی از صراط بگذرد که پاکی عملش به او اجازه عبور داده، پس چگونه کسی که پیش از نزدیک شدن اَجَلش، به سوی تو باز نگشته، از آن بگذرد؟ و اگر تنها بر کسی عطا کنی که نهان درونش را با زهد، آباد نموده، پس آن گرفتاری که تلاش پاکش خشنودش ننموده، چه دارد؟
سَرورم! اگر نظر خطاپوشت را از باورمندان به یکتایی‏ات باز داری، خشمت آنان را میان مشرکان، با اندوهشان خوار می‏سازد.
سَرورم! اگر در روز ورود [به محشر] احسانت ما را در بر نگیرد، در روز رستاخیز با منکران درخواهیم آمیخت. پس به خاطر مسلمانی‏مان بخشش‏های ذخیره کرده‏ات را برای ما لازم بگردان و آنچه را جرم‌هایمان کدر و تیره نموده، با بخشش و گذشتت، صاف و زلال بفرما.
سَرورم! من نه پیمانی از تو گرفته‏ام و نه عمل بزرگ خالصانه‏ای دارم، جز آن که به رفتارهای کریمانه‏ات اعتماد دارم، همان گونه که به بخشش کلان تو امیدوارم. تو مرا چنان به مهربانی‏های زیبایت عادت داده‌ای که شایسته به انتها رساندن آنهایی و از معرفت ناب خود، حقیقتی را به من بخشیده‌ای که برای الهام آن باید سپاس‌گزارت بود.
سَرورم! این چشم‏ها از فراوانیِ گریه خشک نشده‌اند و این پلک‏ها سیلاب اشکشان را سرازیر ننموده‌اند و ناله زنان گریانِ ناشکیبِ فرزند از دست داده آنان را همراهی نکرده است، جز به خاطر کارهای پیشین، چه عمد و چه خطا، و تو ـ ای سَرورم ـ بر گشودن این اندوه گره خورده توانایی.
سَرورم! به نیکی فرمان داده‌ای و خود از فرمان یافتگان، بدان سزاوارتری، و به بخشش به درخواست کنندگان ترغیب نموده‌ای و تو بهترین درخواست شونده‌ای، و به آزاد کردن بندگان فرا خوانده‌ای و تو بهترین آزاد کننده بندگانی، و به گذشت از گنهکاران بر انگیخته‌ای و تو بزرگوارترین گذشت کننده‌ای.
سَرورم! چون گستره رحمتت را از کتابت می‏خوانیم، از مخالفت با تو هراسان و از بذل رحمتت شادمان می‏شویم و چون ذکر عقوبتت را می‏خوانیم، در اطاعتت می‏کوشیم و از انتقام دردناکت می‏ترسیم. پس، نه مکرت ما را ایمن می‏کند۴ و نه خشمت ما را ناامید.
سَرورم! چگونه انسان در این دنیا خود را از مصیبت‏های بزرگ نگاه دارد، در حالی که به هر خانه‌ای از آن، تیری از تیرهای مرگ انداخته شده است.
سَرورم! اگر گناهم در برابر تو مرا ترسانده، خوش‌گمانی‏ام به تو، مرا پناه داده است و اگر بیم از تو مرا به بند کشیده، حُسن عنایتت به من، آزادم نموده است.
سَرورم! اگر اَجَل من نزدیک شده و عملم مرا به تو نزدیک نکرده باشد، اعتراف به گناهم را وجیه‏ترین وسیله برای عذرخواهی از کرده‌هایم قرار می‏دهم.
سَرورم! اگر رحم کنی، چه کسی سزاوار از تو به رحم کردن است؟ و اگر عذاب کنی، چه کسی دادگرتر از تو در حکم کردن است؟
سَرورم! تو همواره در طول زندگی‌ام با من خوش‌رفتار بوده‌ای. این رفتار خوش و نیکویت را پس از مرگ نیز از من دریغ مکن.
سَرورم! چگونه از حسن نظر تو پس از مرگم ناامید شوم، در حالی که در طول عمرم جز به نیکی و زیبایی، مرا سرپرستی نکرده‌ای؟!
سَرورم! عفو تو از هر جرم و گناهی بزرگ‏تر است و نعمتت، هر خطایی را پاک می‏کند.
سَرورم! چنانچه گناهانم مرا بهراسانند، محبّتم به تو ایمنم می‏دارد. پس مرا چنان سرپرستی کن که خود، شایسته آنی و به فضل خویش به سوی کسی باز گرد که جهالتش او را در خود فرو ‏برده است. ای کسی که راز نزدش آشکار است و هیچ چیزِ پوشیده‌ای بر او پنهان نیست! آنچه از کارهایم که بر مردم پنهان است، بر من بپوشان و به رحمت خویش از سنگینی بار گناهانم بکاه.
سَرورم! تو در این دنیا گناهان مرا پوشاندی و آنها را آشکار نساختی. پس در قیامت نیز مرا با آنها رسوا نکن و پوشیده‏شان بدار. چه کسی سزاوارتر از تو به پوشاندن است ای ستّار! و چه کسی سزامندتر از تو به گذشت از گنهکاران است، ای غفّار!
معبود من! بخششت، آرزویم را گسترده و پوششت، عملم را پذیرفته است. پس هنگام نزدیک شدن مرگم، مرا به دیدار خود شادمانم کن.
سَرورم! عذر من به درگاه تو، مانند عذر خواستن کسی نیست که از قبول عذرش بی‌نیاز باشد و تضرّع و زاری‏ام به درگاهت، همچون زاریِ کسی نیست که از درخواست از تو برای گشودن مشکلش اِبا دارد. پس عذرم را بپذیر، ای بهترین کسی که بدکاران می‏توانند به درگاهش عذر ببرند، و ای بزرگوارترین کسی که خطاکاران از او طلب آمرزش می‏کنند!
سَرورم! در درخواستی که عمرم را در طلبش فنا کردم، دست رد به سینه‏ام نزن، که جز تو کسی را نمی‏یابم که بتواند آن را برآورده کند.
سَرورم! اگر می‏خواستی خوارم بداری، هدایتم نمی‏نمودی و اگر می‏خواستی رسوایم بداری، بر من نمی‏پوشاندی. پس همچنان مرا از هدایتم بهره‌مند بدار و از آنچه پوشاندی، پرده‌دری مکن.
سَرورم! اگر گناهی مرتکب نشده بودم، از کیفرت نمی‏ترسیدم و اگر کَرَمت را نمی‏دانستم، به پاداشت امید نمی‏بستم. تو کریم‌ترینِ کریمان در برآوردن آرزوهای آرزومندانی و مهربان‌ترینِ مهربانان در گذشتِ از گنهکاران.
سَرورم! نیکی‌هایم مرا میان بخشش و احسانت نهاده و بدی‏هایم میان عفو و آمرزشت انداخته است، و امید دارم که میان این و آن، نه بدکارِ در بند جرمش و نه نیکوکارِ مخلص در بصیرتش، تباه شود.
سَرورم! ایمان به یگانگی تو، نزد من شهادت داد و زبانم به تمجید تو سخن گفت و قرآن، مرا به سوی بخشش‏های فراوانت ره‌نمون ساخت. پس چگونه امید من به محقّق شدن وعده تو، شاد نباشد و آرزوی من به حسن فزون‌بخشی‏ات خوش‌حال نباشد؟
سَرورم! اگر ببخشی، از فضل توست و اگر عذاب کنی، از عدل توست. پس ای کسی که جز به فضلش امید برده نمی‏شود و جز از عدلش ترسیده نمی‏شود! به فضلت، بر من منّت گذار و به عدلت، مرا بازرسی کامل مکن.
سَرورم! من تو را چنان می‏خوانم که اصرار کننده‌ای مولایش را می‏خواند؛ مولایی که ملول نمی‏شود، و مانند کسی به درگاهت زاری می‏کنم که به حجّت خصم علیه خود، اقرار می‏کند، و در برابرت خاکساری می‏کند، همچون کسی که برای دنیا و آخرتش به تو امید دارد. رشته امیدم را قطع مکن و زاری‏ام را بشنو و دعایم را بپذیر و حجّتم را بر ادّعایم استوار بدار.
سَرورم! اگر برای گناهم عذری می‏شناختم، عذر می‏آوردم. من به آنچه بر شمرده‌ای و گناه انجام داده‌ام، اقرار دارم و نیز به مخالفت با فرمانت و تعدّی از آن. پس گناهم را به سبب این اعتراف ببخش و مرا بی پذیرش درخواستم باز مگردان.
سَرورم! می‏دانی به چه گناهانی دست یازیده‌ام و چه زیاده‌روی‏ها بر جانم نموده‌ام. پس مرا بنده خودت کن، خواه بنده‌ای فرمان‌بردار تا گرامی‏اش بداری یا نافرمان تا بر او رحمت آوری.
سَرورم! گویی خودم را می‏بینم که در قعر گور نهاده و تشییع کنندگان از کنار آن باز گشته‌اند و غریبان به خاطر دراز گشتن غربتش می‏گِریند و خویشان دلسوز بر آن، اشک می‏افشانند و دوستدارانش از لبه قبر صدایش می‏زنند و دشمنش در زندگی، به هنگام افتادنش بر او رحم می‏کند و شدّت بی‌چیزی‏اش از دید نگرندگان به او، پنهان نمی‏ماند و نیز بیچارگی‏اش برای
کسی که دیده است او را بر خاک خوابانده‌اند. پس می‏گویی: "فرشتگان من! بی کسی است دور‏افتاده از نزدیکانش و دور افتاده‏ای گرفتارِ جفای خویشانش و تنهایی جدا‏گشته از دارایی و فرزندانش. به تازگی بر من فرود آمده و به تنهایی در قبر آرمیده است و در دنیا مرا می‏خوانْد و به نگاه عنایت امروزم، امید داشت. پس در این هنگام، از من خوب پذیرایی می‏کنی و از خانواده و نزدیکانم به من مهربان‌تری.
معبود من و سَرورم! اگر گناهانم از خاک زمین تا بلندای آسمان را بپوشانند و ستارگان را تا انتها بشکافند و در گذرند، از آمرزشت مأیوس نمی‏شوم و نومیدی، مرا از انتظار بهشت رضوانت باز نمی‌دارد.
سَرورم! من تو را با همان ذکری یاد می‏کنم که خودت آن را به من الهام کردی و تو را به همان یگانگی می‏شناسم که تو به من عطا نمودی و تو را با همان دعایی می‏خوانم که تو به من آموختی. پس به رحمتت، مرا از پاداشی که به من وعده داده‏ای، محروم نکن، و این، خود، نعمتی از جانب تو بر من است که با دعوت نیکویت مرا هدایت نمودی و از تکمیل کردن این نعمت، آن است که پاداش نیکویت را برایم حتمی گردانی.
سَرورم! عفوت را چشم‌انتظارم، آن گونه که گنهکاران، رحمتت را چشم‌انتظارند، و از رحمتی که نیکوکاران توقّع دارند نیز ناامید نیستم.
معبود من و سَرورم! اشک از چشمانم سرازیر می‏شود آن هنگام که خطاها و لغزش‏هایم را به یاد می‏آورم و چرا اشک نیفشانند و نریزد و جاری و سرازیر نگردد، در حالی که نمی‏دانم کارم به کجا می‏کشد و به گاه رسیدن، مسیرم به کدامین سو می‏رود؟ ای مایه انس هر غریبِ جدا افتاده! مونس تنهایی‏ام در قبر باش، و ای دومیِ هر شخص تنها! بر تنهایی طولانی‌مدّتم در خاک، رحم کن.
سَرورم! تو میان آرمیدگان خاک، چگونه به من می‏نگری و در خانه تنهایی و پوسیدگی، چگونه با من رفتار می‏کنی؟ تو در روزهای زندگی دنیایی‏ام با من لطیف و مهربان بودی، ای برترینِ نعمت دهندگان در بخشش و ای بخشنده‏ترینِ نیکوکاران در نعمت‌دهی! احسانت فزونی گرفته است و از شمارش آنها، عاجز مانده‏ام و توان سپاس‌گزاری از تو را در برابر آنها ندارم. پس ستایش، ویژه توست بر آنچه از نعمتت بر من تفضّل نمودی و سپاس، از آنِ توست بر آنچه از نعمتت برایم فراهم ساختی.
ای بهترین کسی که می‏توان او را خواند و ای بهترین کسی که می‏توان به او امید بست! به تو با پیمان مسلمانی‏ام متوسّل می‏شوم و به حرمت قرآن، بر تو تکیه می‏کنم و به [حقّ] محمّد و خاندانش، طلب شفاعت می‏کنم و [به تو] نزدیکی می‏جویم و ایشان را در بیم و امید، جلودار نیازهایم به درگاه تو قرار می‏دهم.
خدایا! بر محمّد و خاندان پاکش درود فرست و به محبّت آنان، مرا در روز عرضه بر تو، بیدار و از آلودگی‏ها و پلیدی‏ها پاکیزه و با توسّل به ایشان، به خودت نزدیک و آبرومند قرار ده، ای بزرگوار در گذشت و بخشایش، و معدن عطایا و جایزه‌ها! از گناهانم در گذر و ببخشای و آن گونه مراقبتت را نصیبم کن که میان من و نافرمانی‏ات مانع گردد.
سَرورم! هر کس به تو نزدیکی جوید، از دوستی‏ات بهره‌مند می‌شود و هر کس به تو محبّت ورزد، سزاوار خشنودی‏ات می‌گردد و هر کس نزد تو شناخته شود، ناشناخته نمی‌ماند و هر کس به تو پناه جوید، وانهاده نخواهد شد.
سَرورم! آیا صورتی را می‏سوزانی که مدّتی دراز در درگاهت، به سجده افتاده است؟ یا دستانی را به گردن می‏آویزی و به بند می‏کشی که مدّتی طولانی به سویت دراز گشته و زاری نموده‌اند؟ یا پاهایی را با عذاب دوزخ در بند می‏کنی که زمانی دراز را به طمع آنچه نزد توست، بیرون آمده‌اند؟ و اینها همه منّتی از تو بر آنهاست و نه منّتی از آنها بر تو.
سَرورم! بسی نعمت که به من عطا نمودی و شکر من در برابر آنها اندک بود، و بسی بلا که مرا بدانها آزمودی و شکیبایی‌ام در برابرشان ناچیز بود. ای که شُکرم در برابر نعمت‌هایش اندک بود و محرومم ننمود و شکیبایی‌ام در برابر بلاهایش ناچیز بود و مرا وا ننهاد! زیبایی بخششت به من، سرمستم کرده و بزرگی بردباری‌ات، فریفته‏ام نموده است.
سَرورم! من به عافیتت بر نافرمانی‏ات نیرو گرفتم و نعمتت را در راه مخالفتت صرف کردم و عمرم را در راهی جز اطاعت تو تباه کردم؛ امّا گستاخی‏ام بر انجام آنچه مرا از آن باز داشته بودی و حرمت‏شکنی‏ام نسبت به آنچه هشدارم داده بودی، تو را باز نداشت که با بردباری پوشاننده‏ات پرده بر من بیفکنی و مرا از دیده هر
بیننده بپوشانی، و چون به ارتکاب نافرمانی‏ات باز گشتم، تو به احسان کریمانه‏ات باز گشتی. پس تو باز گردنده به احسان و من باز گردنده به عصیانم.
سَرورم! به سوی تو آمده‌ام، با اعتراف به زشتی کارم، خاکسار و شکسته و خوار و امیدوار به زیبایی بخششی که بارها نشانم داده‌ای. پس امیدم را به بخششت ناکام بر نگردان و گمانم به احسانت را نادرست قرار مده.
سَرورم! آرزوهایم به تو از آرزوی تمام آرزومندان، گذشته و درخواستم از تو مانند درخواست دیگر درخواست کنندگان نیست؛ زیرا درخواست کننده اگر منع شود، از طلب باز می‏ایستد؛ ولی من هیچ گاه از تو بی‌نیاز نمی‏شوم.
سَرورم! چون در برابر من بردباری می‏کنی، بردباری‏ات فریبم می‏دهد و نیز عفوت از گناهم، چون رحم می‏کنی و من می‏دانم که تو قادری به زمین بگویی: "او را بگیر" و آن مرا بگیرد و به آسمان بگویی: "بر او سنگ ببار" و آن بر من ببارد و اگر فرمان می‏دادی که بخشی از من بخش دیگر را بگیرد، مهلتم نمی‏داد. پس با عفوت از گناهم، بر من منّت بگذار و توبه مرا چنان بپذیر که دیگر برگشتی به گناه نداشته باشم و قلبم با آن، پاک و مطهّر شود.
سَرورم! تو نور [راه‌گشای] من در هر تاریکی و ذخیره‏ام در هر مصیبت و تکیه‌گاهم در هر سختی و مونسم در هر بی کسی و تنهایی هستی؛ مرا از قرار گرفتن در جایگاه بد خیانتکاران، پناه ده و از خواری جایگاه دروغگویان، رهایی بخش.
سَرورم! تو راه‌نمای گسستگان از راه‌نمایشان، و آرزوی هر دست نیافته به آرزویش هستی. اگر گناهانم میان دعای من و اجابت تو مانع گشته، کرامتت میان من و آمرزشت فاصله نینداخته است. تو هر که را ره نمودی، گم‌راه ننمودی و هر که را سرپرستی کردی، خوار ننمودی و هر که را تو بی‌نیاز کردی، فقیر نگشت و هر که را تو بدبخت نمودی، خوش‌بخت نگشت. به عزّتت سوگند، تو را چنان دوست دارم که شیرینی‏اش در قلبم پایدار گشته و جانم به مژده آن اُنس گرفته است، و در داوری عادلانه‏ات، محال است که اسباب رحمتت را از کسانی باز داری که محبّت تو را به دل‌هایشان گره زده‌اند.
سَرورم! اگر توفیق تو نبود، سرگشتگان، گم‌راه می‏گشتند و اگر استوارسازی تو نبود، بصیرت‏یافتگان نجات نمی‏یافتند. تو راه را برای آنان هموار نمودی تا [به تو] رسیدند و تو آنان را با تقوا (پرهیزگاری) ثابت‌قدم نمودی که به عمل پرداختند. پس نعمت از سوی تو بر ایشان فراوان و منّتت نزد ایشان پیوسته است.
سَرورم! از تو درخواست می‏کنم درخواست بینوایی زار و خوار و فروتن، که مرا از یقین‌مندان با فهم و اطّلاع و آگاهان با شناخت و علم قرار دهی.
[معبود من و سَرورم! دانسته‌ام که] تو کتاب‏هایت را جز به حق فرو نفرستادی و فرستادگانت را جز با راستی روانه نداشتی و بندگانت را یله و رها واننهادی و آنان را بدون تبیین و راه‌نمایی دعوت نکردی و به نادانی و تباهی آنان راضی نگشتی؛ بلکه آنان را آفریدی تا عبادتت کنند و روزی‏شان دادی تا ستایشت نمایند و به یکتایی‏ات ره‌نمونشان کردی تا یگانه‏ات بشمرند و کاری فراتر از طاقتشان بر آنان بار ننمودی و با چیزی که در نمی‌یابند، خطابشان نکردی، که آنان به شیوه تو آگاه اند و به استدلال تو مخصوص گشته‏اند، امرت میان آنان، نافذ و قهرت، گیرنده موی جلوی سرشان است. هر که را بخواهی، بر می‏گزینی و [به خودت] نزدیکش می‏کنی و هر که از نافرمانیِ تو به سویت باز گشت، به راه رهایی ره‌نمونش می‌کنی و این، بخششِ نعمتی سترگ از سوی تو به کسانی است که در گستره رحمتت داخل کردی، ای کریم‏ترین کریمان و رحیم‏ترینِ رحیمان!
سَرورم! مرا آفریدی و تقدیرم را کامل نمودی، و تصویر کردی و تصویرم را نیک نمودی. پس، از پی نیستی، هست شدم و پس از ناپیدایی، پیدا گشتم، و مرا با مهر و رحمتت، کامل و موزون قرار دادی و مرا در کودکی و خردسالی در گهواره محافظت نمودی و خوراکی روان و گوارا روزی‌ام کردی و سپس مهرم را به دل پدران و مادران انداختی و دل‏های دایگان و مربّیان را به من متوجّه و مهربان ساختی و از گزند اِنس و جان، کفایتم نمودی و از زیادی و کاستی، مصونم داشتی تا به سخن در آمدم. از آن پس، هر سال مرا پروراندی
و پوشش نعمت را به سوی من روانه نمودی. آن گاه از خوراکی‏ها و نوشیدنی‏های نرم و لطیف و انواع جامه‏ها روزی‏ام کردی و در همه راه‌هایم مرا مراقبت و حمایت نمودی و مرا به دیگر خواسته‌هایم که برایشان می‏کوشیدم، رساندی تا نعمتت را بر من کامل و حجّتت را تمام کنی، و این، بیشتر از آن است که سخنرانان آن را به شماره درآورند یا عمل کنندگان، شکرش را به جا آورند. من با آنچه به تو نزدیک می‏کرد، مخالفت نمودم و آنچه را از تو دورم می‏کرد، مرتکب شدم؛ امّا تو مرا به زیبایی پوشاندی و پشتیبانی کردی و با حسن عنایت و نیکی‏ات [به خودت] نزدیکم نمودی و به دلیل دست یازیدنم به نافرمانی‏ات، مرا از احسانت دور نساختی؛ بلکه نعمت‌هایت بر من پی در پی شد و با فضل و کَرَمت به سویم باز گشتی. اگر تو را خواندم، اجابتم نمودی و اگر خواستم، عطایم کردی و اگر شکرت نمودم، افزودی و اگر از درخواست از تو دست کشیدم، آغاز کردی. پس ستایش، تنها از آنِ توست بر این همه نعمت آشکار و پیاپی، ستایشی هم‌تراز و جبران کننده نعمت‌هایت.
سَرورم! گناهانی را از من در این دنیا پوشاندی که بیرون آمدن از آنها برایم دشوار است، در حالی که به پوشاندن آنها در قیامت نیازمندترم. ای که مرا با پوششش از نگاه مؤمنان نشانه‌شناس پوشیده داشته است! پوششت را از من در پیش دید همه جهانیان بر نگیر.
سَرورم! به من عطا کردی و بهره‏ام را بالا بردی، و به خوبی محافظتم نمودی و تغذیه‏ و خوراکم را خوش نمودی، و به من بخشیدی و جایگاهم را گرامی داشتی، و مرا با نیکی و اکرام‏های سودمند، سرپرستی نمودی، و به بخشش و نعمت‌های اضافه ویژه‏ام ساختی. پس ستایش، از آنِ توست برای بخشش فراوانت و فزونی‏های افزوده‌ات؛ ستایشی فراگیر برای شکر واجبت و منع از عذاب ریزانت و جبران انواع بخشش‏های بذل نموده‌ات.
سَرورم! عادتم دادی هر آنچه را که از تو می‏خواهم، برآورده سازی و هر آنچه را که برایش می‏کوشم، آسان نمایی و من در تمام نیازهایی که برایم پیش
می‏آید، به تو تکیه می‌کنم و هر خواسته‌ای را که به ذهنم می‏رسد، با تو در میان می‌گذارم؛ چرا که به بخشش دیرین تو مطمئن و شیفته تفضّل کریمانه‏ات هستم. خیر را از جایی می‏طلبم که به آن عادت کرده‏ام و کامیابی را از معدنی می‏جویم که آن را شناخته‌ام، و می‏دانم که تو پناهندگان به خودت را به دیگران وا نمی‏نهی و نیکی‏های افزونت را از امیدواران به بخشش نیکویت دریغ نمی‏کنی.
سَرورم! نیکی و عطای تو پی در پی شد و شُکر و ثنایت بر من واجب گشت،‌ و چیزی از شکر تو را نگشودم و نبستم و سخنی در یاد تو باز نگفتم و هویدا ننمودم، جز آن که تو شایسته و جایگاه آنی و در کنار احسانت ناچیز و اندک است.
سَرورم! از تو می‏خواهم که نعمت‌های سودمندت را بر من افزون کنی و کَرَم والایت را در این امر، کُند و با درنگ نکنی و از تیزی‏های عذابت به تو پناه می‏برم، بی آن که این عذاب را ناعادلانه بپندارم.
سَرورم! آن کس منزلتش بزرگ شد که سعادت برگزیده شدن از سوی تو را یافت، و آن کس را که از درگاهت راندی، یاری‌ای نیافت.
سَرورم! چه قدر آسودگی توکّل کنندگان بر تو، بزرگ و کوشش آرزومندان برای آنچه نزد توست، رواست!
سَرورم! تو اولیایت را از سرگردانی شک‏ها رهاندی و شادی پادشاهان را به آنان رساندی و آنها را به زیور وقار و هیبت آراستی و پرده‏های عصمت و توبه را بر آنان فرو انداختی و همّت‏هایشان را در ملکوت آسمان قرار دادی و بخشش‌هایی سودمند و ویژه نصیبشان کردی و اراده‌شان را به محبّت خودت گره زدی و خاطر آنان را به تحصیل معرفتت گرامی داشتی. پس آنان در خدمت تو می‏چرخند و نزد امر و نهی تو می‏ایستند و به مناجات با تو مأنوس‌اند و با اراده‏ای راستین، همنشین تو هستند و این همه، با بخشش مهربانانه تو به ایشان و روانه داشتن نعمت‌های زیبایت به سوی ایشان حاصل است.
سَرورم! با کمک تو به رضای تو رسیدند و به کَرَم تو، پوشش سرپرستی‏ات را دریافتند.
سَرورم! مرا از فرمان‌بردارانی قرار ده که با ایشان نسبتی دارند و مرا از نافرمانانی قرار مده که از آنان جدا و دورند. باورم از یادکردت را خالص از شبهه‏های فتنه‌آمیز و سالم از پوشیدگی‏های نهان و آشکار قرار ده و نیز آمیخته با بیم از تو در هر زمان و نزدیک کننده به اطاعتت در آشکار و نهان، و وارد شونده در آنچه دین تأییدش می‏کند و نگهش می‏دارد، و بیرون رونده از آنچه دنیا می‏سازد و ویرانش می‏کند، پیراسته از قصد هر کس دیگری جز تو، و آبرومند نزد تو در روزی که برای تو بر می‏خیزم و تو را دیدار می‏کنم، خویشتندار از ارائه‏های ریا و دوری کننده از گزند هوس، بالا رونده به سوی تو با کارهای شایسته در غروب و پگاه، پیوسته و بی انقطاع، آن سان که انتهایش دریافته نشود و نزد تو در کتاب‏های بالا رونده در علّیّین۵ نگاشته شود و در دفتر نهان و پوشیده‏ای اندوخته گردد که مقرّبان، شاهد آن هستند و جز پاکان لمسش نمی‌کنند.
خدایا! تو مولای برگزیدگان و نیکان هستی و آفرینش و گزینش به دست توست. در دنیا لباس عافیت بر من پوشانده‏ای و در قلب من شناخت صحیحت را به ودیعت نهاده‏ای. پس مرا در آخرت از مهر و رأفتت دور مکن و مرا از آنانی قرار ده که بخششت شامل حالشان می‏شود و خشم تو به آنان نمی‏رسد. ای کسی که علل حرکات و حوادث سکون را می‏دانی و خیال‏های گذرنده هنگام گمان نیز از او پنهان نمی‏ماند! ما را از کسانی قرار ده که راه‌نمای به سوی خودت را برایشان آشکار ساختی، و راه‏های رسیدن به خودت را برایشان فراخ کردی، و آنان جامه استوار حکمت به تن نمودند و راه‌های توبه را پیمودند تا آن که در باغ‏های رحمت فرود آمدن
و با مراقبتت از موانع به سلامت رهیدند. تو مولای هر چنگ زننده به یاری تو، و جزا دهنده هر معترف به وجوب شُکرت هستی. از بخششت دریغ نداری و از کارت سؤال نمی‏شوی، ستایشت باعظمت و عطایت برتر است و نعمت‌هایت پی در پی و نام‏هایت مقدّس اند و با حرکت دادن تو، کارهای استوار به جریان می‏افتند و به تقدیر تو تدبیرها گردن می‏نهند [و انجام می‏پذیرند]. تو پناه می‏دهی و از تو گریز و پناهی نیست، و آن که از تو روی می‏گرداند، گریز و چار‏ه‏ای ندارد.
منزّهی و معبودی جز تو نیست. توکّلم بر توست و آرزویم به تو می‏انجامد و اعتمادم به توست و تکیه‏ام بر توست و جز با استوارسازی تو، جدایی از نافرمانی‏ات در توانم نیست و جز با تقویت تو، قدرتی برای فرمان‌برداری‏ات ندارم. معبودی جز تو نیست. تو منزّهی و من از ستمکاران بودم. ای مهربان‏ترینِ مهربانان و ای بهترینِ آمرزشگران!
خداوند بر محمّد، خاتم پیامبران، و خاندان پاکش و اصحاب برگزیده‏اش درود فرستد و سلام فراوان برساند و خداوند به تنهایی برای ما بس است که او بهترین یاور است.
ای بهترین کسی که خوانده و از او درخواست می‏شود و ای دست و دل‌بازترین بخشنده و بهترین امیدگاه! مرا روزی ده و روزیِ مرا از خوان گسترده روزی‏ات، گسترده، خجسته، پاکیزه و حلال قرار ده، بی آن که بر آن عذابم دهی، و اسبابش را از فضل و بخششت برایم فراهم آور، که تو بر هر کاری توانایی.

1.. ترجمه بر اساس نسخه‌ای است که به جای «اُحاول»، «اُجادِلُ» دارد. (م)

2.. در صحیفۀ سجّادیۀ جامعه، «غدر» به معنای«خیانت کرد» آمده است.

3.. غافر: آیۀ ۵۲.

4.. ترجمه بر اساس نسخه‌ای است که به جای «رحمتک»، «مکرک» دارد. (م)

5.. علّیّین، درجه‌اى والا در ملکوت است.


فرهنگ‌نامه اعتکاف
276

۶ / ۱۱ ـ ۲۱

المُناجاةُ الإِنجيلِيَّةُ

۳۷۳.بحار الأنوار: المُناجاةُ الإِنجيلِيَّةُ لِمَولانا عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ علیه السّلاموقَد وَجَدتُها في بَعضِ مَروِيّاتِ أصحابِنا ـــ رَضِيَ اللّهُ عَنُهم ـــ في كِتابِ أنيسِ العابِدينَ مِن مُؤلَّفاتِ بَعضِ قُدَمائِنا عَنهُ علیه السّلام، وهِيَ:
بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ، اللَّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَفتِحُ مَقالي، وبِشُكرِكَ أستَنجِحُ سُؤالي، وعَلَيكَ تَوَكُّلي في كُلِّ أحوالي، وإيّاكَ أمَلي فَلا تُخَيِّب آمالي.
اللَّهُمَّ بِذِكرِكَ أستَعيذُ وأَعتَصِمُ، وبِرُكنِكَ ألوذُ وأَتَحَزَّمُ، وبِقُوَّتِكَ أستَجيرُ وأَستَنصِرُ، وبِنورِكَ أهتَدي وأَستَبصِرُ، وإيّاكَ أستَعينُ وأَعبُدُ، وإلَيكَ أقصِدُ وأَعمِدُ، وبِكَ اُخاصِمُ واُحاوِلُ۱، ومِنكَ أطلُبُ ما اُحاوِلُ، فَأَعِنّي يا خَيرَ المُعينينَ، وقِنِي المَكارِهَ كُلَّها يا رَجاءَ المُؤمِنينَ.
الحَمدُ للَّهِ المَذكورِ بِكُلِّ لِسانٍ، المَشكورِ عَلیٰ كُلِّ إحسانٍ، المَعبودِ في كُلِّ مَكانٍ، مُدَبِّرِ الاُمورِ، ومُقَدِّرِ الدُّهورِ، وَالعالِمِ بِما تُجِنُّهُ البُحورُ وتُكِنُّهُ الصُّدورُ ويُخفيهِ الظَّلامُ، ويُبديهِ النّورُ، الَّذي حارَ في عِلمِهِ العُلَماءُ، وسَلَّمَ لِحُكمِهِ الحُكَماءُ، وتَواضَعَ لِعِزَّتِهِ العُظَماءُ، وفاقَ بِسَعَةِ فَضلِهِ الكُرَماءُ، وسادَ بِعَظيمِ حِلمِهِ الحُلَماءُ.
وَالحَمدُ للَّهِ الَّذي لا يُخفَرُ۲ مَنِ انتَصَرَ بِذِمَّتِهِ، ولا يُقهَرُ مَنِ استَتَرَ بِعَظَمَتِهِ، ولا يُكدي۳ مَن أذاعَ شُكرَ نِعمَتِهِ، ولا يَهلِكُ مَن تَغَمَّدَهُ بِرَحمَتِهِ،
ذِي المِنَنِ الَّتي لا يُحصيهَا العادّونَ، وَالنِّعَمِ الَّتي لا يُجازيهَا المُجتَهِدونَ، وَالصَّنائِعِ الَّتي لا يَستَطيعُ دَفعَهَا الجاحِدونُ، وَالدَّلائِلِ الَّتي يَستَبصِرُ بِنورِهَا المَوجودونَ.
أحمَدُهُ جاهِراً بِحَمدِهِ، شاكِراً لِرِفدِهِ، حَمدَ مُوَفَّقٍ لِرُشدِهِ، واثِقٍ بِعَدلِهِ، لَهُ الشُّكرُ الدّائِمُ، وَالأَمرُ اللّازِمُ.
اللَّهُمَّ إيّاكَ أسأَلُ، وبِكَ أتَوَسَّلُ، وعَلَيكَ أتَوَكَّلُ، وبِفَضلِكَ أغتَنِمُ، وبِحَبلِكُ أعتَصِمُ، وفي رَحمَتِكَ أرغَبُ، ومِن نَقِمَتِكَ أرهَبُ، وبِقُوَّتِكَ أستَعينُ، وبِعَظَمَتِكَ أستَكينُ۴.
اللَّهُمَّ أنتَ الوَلِيُّ المُرشِدُ، وَالغَنِيُّ المُرفِدُ، وَالعَونُ المُؤيِّدُ، [وَ] الرّاحِمُ الغَفورُ، وَالعاصِمُ المُجيرُ، وَالقاصِمُ المُبيرُ۵، وَالخالِقُ الحَليمُ، وَالرّازِقُ الكَريمُ، وَالسّابِقُ القَديمُ.
عَلِمتَ فَخَبَرتَ، وحَلُمتَ فَسَتَرتَ، ورَحِمتَ فَغَفَرتَ، وعَظُمتَ فَقَهَرتَ، ومَلَكتَ فَاستَأثَرتَ، وأَدرَكتَ فَاقتَدَرتَ، وحَكَمتَ فَعَدَلتَ، وأَنعَمتَ فَأَفضَلتَ، وأَبدَعتَ فَأَحسَنتَ، وصَنَعتَ فَأَتقَنتَ، وجُدتَ فَأَغنَيتَ، وأَيَّدتَ فَكَفَيتَ، وخَلَقتَ فَسَوَّيتَ، ووَفَّقتَ فَهَدَيتَ.
بَطَنتَ الغُيوبَ، فَخَبَرتَ مَكنونَ أسرارِها، وحُلتَ بَينَ القُلوبِ وبَينَ تَصَرُّفِها عَلَى اختِيارِها، فَأَيقَنَتِ البَرايا أنَّكَ مُدَبِّرُها وخالِقُها، وأَذعَنَت أنَّكَ مُقَدِّرُها ورازِقُها، لا إلٰهَ إلّا أنتَ، تَعالَيتَ عَمّا يَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّاً كَبيراً.
اللَّهُمَّ إنّي اُشهِدُكَ وأَنتَ أقرَبُ الشّاهِدينَ، واُشهِدُ مَن حَضَرَني مِن مَلائِكَتِكَ المُقَرَّبينَ، وعِبادِكَ الصّالِحينَ مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ، أنّي أشهَدُ بِسَريرَةٍ زَكِيَّةٍ، وبَصيرَةٍ مِنَ الشَّكِّ بَريئَةٍ،
شَهادَةً أعتَقِدُها بِإِخلاصٍ وإيقانٍ، واُعِدُّها طَمَعاً فِي الخَلاصِ وَالأَمانِ، اُسِرُّها تَصديقاً بِرُبوبِيَّتِكَ، واُظهِرُها تَحقيقاً لِوَحدانِيَّتِكَ، ولا أصُدُّ عَن سَبيلِها، ولا اُلحِدُ في تَأويلِها: أنَّكَ أنتَ اللَّهُ رَبّي لا اُشرِكُ بِكَ أحَداً، ولا أجِدُ مِن دونِكَ مُلتَحَداً.
لا إلٰهَ إلّاَ اللَّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، الواحِدُ الَّذي لا يَدخُلُ في عَدَدٍ، وَالفَردُ الَّذي لا يُقاسُ بِأَحَدٍ، عَلا عَنِ المُشاكَلَةِ وَالمُناسَبَةِ، وخَلا مِنَ الأَولادِ وَالصّاحِبَةِ. سُبحانَهُ مِن خالِقٍ ما أصنَعَهُ، ورازِقٍ ما أوسَعَهُ، وقَريبٍ ما أرفَعَهُ، ومُجيبٍ ما أسمَعَهُ، وعَزيزٍ ما أمنَعَهُ، (لَهُ ٱلْمَثَلُ ٱلْأَعْلَیٰ فِى ٱلسَّمَٰوَ ٰتِ وَ ٱلْأَرْضِ وَ هُوَ ٱلْعَزِيزُ ٱلْحَكِيمُ)۶.
وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً نَبِيُّهُ المُرسَلُ، ووَلِيُّهُ المُفَضَّلُ، وشَهيدُهُ المُستَعدَلُ، المُؤيَّدُ بِالنّورِ المُضيءِ، وَالمُسَدَّدُ بِالأَمرِ المَرضِيِّ، بَعَثَهُ بِالأَوامِرِ الشّافِيَةِ، وَالزَّواجِرِ النّاهِيَةِ، وَالدَّلائِلِ الهادِيَةِ، الَّتي أوضَحَ بُرهانَها، وشَرَحَ بُنيانَها، في كِتابٍ مُهَيمِنٍ عَلیٰ كُلِّ كِتابٍ، جامِعٍ لِكُلِّ رُشدٍ وصَوابٍ، فيهِ نَبَأُ القُرونِ، وتَفصيلُ الشُّؤونِ، وفَرضُ الصَّلاةِ وَالصِّيامِ، وَالفَرقُ بَينَ الحَلالِ وَالحَرامِ، فَدَعا إلیٰ خَيرِ سَبيلٍ، وشَفیٰ مِن هُيامِ الغَليلِ، حَتّیٰ عَلاَ الحَقُّ وظَهَرَ، وزَهَقَ الباطِلُ وَانحَسَرَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ صَلاةً دائِمَةً مُمَهَّدَةً، لا تَنقَضي لَها مُدَّةٌ، ولا يَنحَصِرُ لَها عِدَّةٌ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ما جَرَتِ النُّجومُ فِي الأَبراجِ، وتَلاطَمَتِ۷ البُحورُ بِالأَمواجِ، ومَا ادلَهَمَّ۸ لَيلٌ داجٍ، وأَشرَقَ نَهارٌ ذُو ابتِلاجٍ، وصَلِّ عَلَيهِ وآلِهِ ما تَعاقَبَتِ الأَيّامُ، وتَناوَبَتِ الأَعوامُ، وما خَطَرَتِ الأَوهامُ، وتَدَبَّرَتِ الأَفهامُ، وما بَقِيَ الأَنامُ.
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ الأَنبِياءِ وآلِهِ البَرَرَةِ الأَتقِياءِ، وعَلیٰ
عِترَتِهِ النُّجَباءِ، صَلاةً مَعروفَةً [مَقرونَةً] بِالتَّمامِ وَالنَّماءِ، وباقِيَةً بِلا فَناءٍ وَ[لاَ] انقِضاءٍ.
اللَّهُمَّ رَبَّ العالَمينَ، وأَحكَمَ الحاكِمينَ، وأَرحَمَ الرّاحِمينَ، أسأَ لُكَ مِنَ الشَّهادَةِ أقسَطَها، ومِنَ العِبادَةِ أنشَطَها، ومِنَ الزِّيادَةِ أبسَطَها، ومِنَ الكَرامَةِ أغبَطَها، ومِنَ السَّلامَةِ أحوَطَها، ومِنَ الأَعمالِ أقسَطَها، ومِنَ الآمالِ أوفَقَها، ومِنَ الأَقوالِ أصدَقَها، ومِنَ المَحالِّ أشرَفَها، ومِنَ المَنازِلِ ألطَفَها، ومِنَ الحِياطَةِ أكنَفَها، ومِنَ الرِّعايَةِ أعطَفَها، ومِنَ العِصمَةِ أكفاها، ومِنَ الرّاحَةِ [الرَّحمَةِ] أشفاها، ومِنَ النِّعمَةِ أوفاها، ومِنَ الهِمَمِ أعلاها، ومِنَ القِسَمِ أسناها، ومِنَ الأَرزاقِ أغزَرَها، ومِنَ الأَخلاقِ أطهَرَها، ومِنَ المَذاهِبِ أقصَدَها، ومِنَ العَواقِبِ أحمَدَها، ومِنَ الاُمورِ أرشَدَها، ومِنَ التَّدابيرِ أوكَدَها، ومِنَ الجُدودِ أسعَدَها، ومِنَ الشُّؤونِ أعوَدَها، ومِنَ الفَوائِدِ أرجَحَها، ومِنَ العَوائِلِ أنجَحَها، ومِنَ الزِّياداتِ أتَمَّها، ومِنَ البَرَكاتِ أعَمَّها، ومِنَ الصّالِحاتِ أعظَمَها.
اللَّهُمَّ إنّي أسأَ لُكَ قَلباً خاشِعاً زَكِيّاً، ولِساناً صادِقاً عَلِيّاً، ورِزقاً واسِعاً هَنيئاً، وعَيشاً رَغَداً مَرِيّاً، وأَعوذُ بِكَ مِن ضَنكِ المَعاشِ، ومِن شَرِّ كُلِّ ساعٍ وواشٍ، وغَلَبَةِ الأَضدادِ وَالأَوباشِ، وكُلِّ قَبيحٍ باطِنٍ أو فاشٍ، وأَعوذُ بِكَ مِن دُعاءٍ مَحجوبٍ، ورَجاءٍ مَكذوبٍ، وَحياءٍ مَسلوبٍ، وَاحتِجاجٍ مَغلوبٍ، ورَأيٍ غَيرِ مُصيبٍ.
اللَّهُمَّ أنتَ المُستَعانُ وَالمُستَعاذُ، وعَلَيكَ المُعَوَّلُ وبِكَ المَلاذُ، فَأَنِلني لَطائِفَ مِنَنِكَ فَإِنَّكَ لَطيفٌ، فَلا تَبتَلِيَنّي بِمِحَنِكَ فَإِنّي ضَعيفٌ، وتَوَلَّني بِعَطفِ تَحَنُّنِكَ يا رَؤُوفُ، يا مَن آوَى المُنقَطِعينَ إلَيهِ، وأَغنَى المُتَوَكِّلينَ عَلَيهِ، جُد بِغِناكَ عَن فاقَتي، ولا تُحَمِّلني
فَوقَ طاقَتي.
اللَّهُمَّ اجعَلني مِنَ الَّذينَ جَدّوا في قَصدِكَ فَلَم يَنكِلوا، وسَلَكُوا الطّريقَ إلَيكَ فَلَم يَعدِلوا، وَاعتَمَدوا عَلَيكَ فِي الوُصولِ حَتّیٰ وَصَلوا، فَرَوَّيتَ قُلوبَهُم مِن مَحَبَّتِكَ، وآنَستَ نُفوسَهُم بِمَعرِفَتِكَ، فَلَم يَقطَعهُم عَنكَ قاطِعٌ، ولا مَنَعَهُم عَن بُلوغِ ما أمَّلوهُ لَدَيكَ مانِعٌ، فَـــ (هُمْ فِى مَا ٱشْتَهَتْ أَنفُسُهُمْ خَالِدُونَ * لَا يَحْزُنُهُمُ ٱلْفَزَعُ ٱلْأَكْبَرُ وَ تَتَلَقَّاهُمُ ٱلْمَلَائِكَةُ هَٰذَا يَوْمُكُمُ ٱلَّذِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ)۹.
اللَّهُمَّ لَكَ قَلبي ولِساني، وبِكَ نَجاتي وأَماني، وأَنتَ العالِمُ بِسِرّي وإعلاني، فَأَمِت قَلبي عَنِ البَغضاءِ، وأَصمِت لِساني عَنِ الفَحشاءِ، وأَخلِص سَريرَتي عَن عَلائِقِ الأَهواءِ، وَاكفِني بِأَمانِكَ عَن عَوائِقِ الضَّرّاءِ، وَاجعَل سِرّي مَعقوداً عَلیٰ مُراقَبَتِكَ، وإعلاني مُوافِقاً لِطاعَتِكَ، وهَب لي جِسماً رَوحانِيّاً، وقَلباً سَماوِيّاً، وهِمَّةً مُتَّصِلَةً بِكَ، ويَقيناً صادِقاً في حُبِّكَ، وأَلهِمني مِن مَحامِدِكَ أمدَحَها، وهَب لي مِن فَوائِدِكَ أسمَحَها، إنَّكَ وَلِيُّ الحَمدِ، وَالمُستَولي عَلَى المَجدِ.
يا مَن لا يَنقُصُ مَلكوتَهُ عِصيانُ المُتَمَرِّدينَ، ولا يَزيدُ جَبَروتَهُ إيمانُ المُوَحِّدينَ، إلَيكَ أستَشفِعُ بِقَديمِ كَرَمِكَ أن لا تَسلُبَني ما مَنَحتَني مِن جَسيمِ نِعَمِكَ، وَاصرِفني بِحُسنِ نَظَرِكَ لي عَن وَرطَةِ۱۰ المَهالِكِ، وعَرِّفني بِجَميلِ اختِيارِكَ لي مُنجِياتِ المَسالِكِ، يا مَن قَرُبَت رَحمَتُهُ مِنَ المُحسِنينَ، وأَوجَبَ عَفوَهُ [مَغفِرَتَهُ] لِلأَوّابينَ، بَلِّغنا بِرَحمَتِكَ غَنائِمَ البِرِّ وَالإِحسانِ، وجَلِّلنا بِنِعمَتِكَ مَلابِسَ العَفوِ وَالغُفرانِ، وأَصحِب رَغَباتِنا بِحَياءٍ يَقطَعُها عَنِ الشَّهَواتِ، وَاحشُ قُلوبَنا نوراً يَمنَعُها مِنَ الشُّبُهاتِ، وأَودِع
نُفوسَنا خَوفَ المُشفِقينَ مِن سوءِ الحِسابِ، ورَجاءَ الواثِقينَ بِتَوفيرِ الثَّوابِ، فَلا نَغتَرَّ بِالإِمهالِ، ولا نُقَصِّرَ في صالِحِ الأَعمالِ، ولا نَفتُرَ مِنَ التَّسبيحِ بِحَمدِكَ فِي الغُدُوِّ وَالآصالِ.
يا مَن آنَسَ العارِفينَ بِطيبِ مُناجاتِهِ، وأَلبَسَ الخاطِئينَ ثَوبَ مُوالاتِهِ، مَتیٰ فَرِحَ مَن قَصَدَت سِواكَ هِمَّتُهُ! ومَتَى استَراحَ مَن أرادَت غَيرَكَ عَزيمَتُهُ! ومَن ذَا الَّذي قَصَدَكَ بِصِدقِ الإِرادَةِ فَلَم تُشَفِّعهُ في مُرادِهِ! أم مَن ذَا الَّذِي اعتَمَدَ عَلَيكَ في أمرِهِ فَلَم تَجُد بِإِسعادِهِ! أم مَن ذَا الَّذِي استَرشَدَكَ فَلَم تَمنُن بِإِرشادِهِ؟!
اللَّهُمَّ عَبدُكَ الضَّعيفُ الفَقيرُ، ومِسكينُكَ اللَّهيفُ المُستَجيرُ، عالِمٌ أنَّ في قَبضَتِكَ أزِمَّةَ التَّدبيرِ، ومَصادِرَ المَقاديرِ عَن إرادَتِكَ، وأَنَّكَ أقَمتَ بِقُدسِكَ حَياةَ كُلِّ شَيءٍ، وجَعَلتَهُ نَجاةً لِكُلِّ حَيٍّ، فَارزُقهُ مِن حَلاوَةِ مُصافاتِكَ ما يَصيرُ بِهِ إلیٰ مَرضاتِكَ، وهَب لَهُ مِن خُشوعِ التَّذَلُّلِ وخُضوعِ التَّقَلُّلِ في رَهبَةِ الإِخباتِ۱۱، وسَلامَةِ المَحيا وَالمَماتِ، ما تُحضِرُهُ كِفايَةَ المُتَوَكِّلينَ، وتُميرُهُ۱۲ بِهِ رِعايَةَ المَكفولينَ، وتُعيرُهُ۱۳ وَلايَةَ المُتَّصِلينَ المَقبولينَ.
يا مَن هُوَ أبَرُّ بي مِنَ الوالِدِ الشَّفيقِ، وأَقرَبُ إلَيَّ مِنَ الصّاحِبِ اللَّزيق۱۴، أنتَ مَوضِعُ اُنسي فِي الخَلوَةِ إذا أوحَشَنِي المَكانُ، ولَفَظَتنِي۱۵ الأَوطانُ، وفارَقَتنِي الاُلّافُ وَالجيرانُ، وَانفَرَدتُ في مَحَلٍّ ضَنكٍ، قَصيرِ السَّمكِ، ضَيِّقِ الضَّريحِ، مُطبَقِ الصَّفيحِ، مَهولٍ مَنظَرُهُ، ثَقيلٍ مَدَرُهُ، مُخَلّاةٍ بِالوَحشَةِ عَرصَتُهُ، مُغَشّاةٍ بِالظُّلمَةِ
ساحَتُهُ، عَلیٰ غَيرِ مِهادٍ ولا وِسادٍ، ولا تَقِدمَةِ زادٍ ولاَ اعتِدادٍ، فَتَدارَكْني [هُنالِكَ] بِرَحمَتِكَ الَّتي وَسِعَتِ الأَشياءَ أكنافُها، وجَمَعَتِ الأَحياءَ أطرافُها، وعَمَّتِ البَرايا ألطافُها، وعُد عَلَيَّ بِعَفوِكَ يا كَريمُ، ولا تُؤاخِذني بِجَهلي يا رَحيمُ.
اللَّهُمَّ ارحَم مَنِ اكتَنَفَتهُ سَيِّئاتُهُ، وأَحاطَت بِهِ خَطيئاتُهُ، وحَفَّت بِهِ جِناياتُهُ، بِعَفوِكَ ارحَم مَن لَيسَ لَهُ مِن عَمَلِهِ شافِعٌ، ولا يَمنَعُهُ مِن عَذابِكَ مانِعٌ، اِرحَمِ الغافِلَ عَمّا أظَلَّهُ۱۶، وَالذّاهِلَ عَنِ الأَمرِ الَّذي خُلِقَ لَهُ، اِرحَم مَن نَقَضَ العَهدَ وعَذَرَ۱۷، وعَلیٰ مَعصِيَتِكَ انطَویٰ وأَصَرَّ، وجاهَرَكَ بِجَهلِهِ ومَا استَتَرَ، اِرحَم مَن ألقیٰ عَن رَأسِهِ۱۸ قِناعَ الحَياءِ، وحَسَرَ عَن ذِراعَيهِ جِلبابَ الأَتقِياءِ، وَاجتَرَأَ عَلیٰ سَخَطِكَ بِارتِكابِ الفَحشاءِ، فيَا مَن لَم يَزَل عَفُوّاً غَفّاراً، ارحَم مَن لَم يَزَل مُسقَطاً عَثّاراً.
اللَّهُمَّ اغفِر لي ما مَضیٰ مِنّي، وَاختِم لي بِما تَرضیٰ بِهِ عَنّي، وَاعقِد عَزائِمي عَلیٰ تَوبَةٍ بِكَ مُتَّصِلَةٍ، ولَدَيكَ مُتَقَبَّلَةٍ، تُقيلُني بِها عَثَراتي، وتَستُرُ بِها عَوراتي، وتَرحَمُ بِها عَبَراتي، وتُجيرُني بِها إجارَةً مِن مَعاطِبِ انتِقامِكَ، وتُنيلُني بِهَا المَسَرَّةَ بِمَواهِبِ إنعامِكَ، يَومَ تَبرُزُ الأَخبارُ، وتَعظُمُ الأَخطارُ، وتُبلَى الأَسرارُ، وتُهتَكُ الأَستارُ، وتَشخَصُ القُلوبُ وَالأَبصارُ، (يَوْمَ لاَ يَنفَعُ ٱلظَّٰلِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ ٱللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ ٱلدَّارِ)۱۹، إنَّكَ مَعدِنُ الآلاءِ وَالكَرَمِ، وصارِفُ اللَأواءِ۲۰ وَالنِّقَمِ.
لا إلهَ إلّا أنتَ، عَلَيكَ أعتَمِدُ، وبِكَ أستَعينُ، وأَنتَ حَسبي، وكَفیٰ بِكَ وَكيلاً، يا مالِكَ خَزائِنِ الأَقواتِ، وفاطِرَ أصنافِ البَرِيّاتِ، وخالِقَ سَبعِ طَرائِقَ مَسلوكاتٍ مِن فَوقِ سَبعِ أرَضينَ مُذَلَّلاتٍ، العالي في وَقارِ العِزِّ وَالمَنَعَةِ، وَالدّائِمُ في كِبرِياءِ الهَيبَةِ وَالرِّفعَةِ، وَالجَوادُ بِنَيلِهِ عَلیٰ خَلقِهِ مِن سَعَةٍ، لَيسَ لَهُ حَدٌّ ولا أمَدٌ، ولا يُدرِكُهُ تَحصيلٌ ولا عَدَدٌ، ولا يُحيطُ بِوَصفِهِ أحَدٌ.
الحَمدُ لِلهِ خالِقِ أمشاجِ۲۱ النَّسَمِ، ومولِجِ الأَنوارِ فِي الظُّلَمِ، ومُخرِجِ المَوجودِ مِنَ العَدَمِ، وَالسّابِقِ الأَزَلِيَّةِ بِالقِدَمِ، وَالجَوادِ عَلَى الخَلقِ بِسَوابِغِ۲۲ النِّعَمِ، وَالعَوّادِ عَلَيهِم بِالفَضلِ وَالكَرَمِ، الَّذي لا يُعجِزُهُ كَثرَةُ الإِنفاقِ، ولا يُمسِكُ خَشيَةَ الإِملاقِ، ولا يَنقُصُهُ إدرارُ الأَرزاقِ، ولا يُدرَكُ بِأَناسِيِّ الأَحداقِ، ولا يوصَفُ بِمُضامَّةٍ ولاَ افتِراقٍ.
أحمَدُهُ عَلیٰ جَزيلِ إحسانِهِ، وأَعوذُ بِهِ مِن حُلولِ خِذلانِهِ، وأَستَهديهِ بِنورِ بُرهانِهِ، واُؤمِنُ بِهِ حَقَّ إيمانِهِ.
وأَشهَدُ أن لا إلهَ إلّاَ اللَّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، الَّذي عَمَّ الخَلائِقَ جَدواهُ۲۳، وتَمَّ حُكمُهُ فيمَن أضَلَّ مِنهُم وهَداهُ، وأَحاطَ عِلماً بِمَن أطاعَهُ وعَصاهُ، وَاستَولیٰ عَلَى المُلكِ بِعِزٍّ أبَدٍ فَحَواهُ، فَسَبَّحَت لَهُ السَّماواتُ وأَكنافُها، وَالأَرضُ وأَطرافُها، وَالجِبالُ وأَعرافُها۲۴، وَالشَّجَرُ وأَغصانُها، وَالبِحارُ وحيتانُها، وَالنُّجومُ في مَطالِعِها، وَالأَمطارُ في مَواقِعِها، ووُحوشُ الأَرضِ وسِباعُها، ومَدَدُ الأَنهارِ وأَمواجُها، وعَذبُ المِياهِ واُجاجُها۲۵، وهُبوبُ الرّيحِ وعَجاجُها، وكُلُّ ما وَقَعَ عَلَيهِ وَصفٌ وتَسمِيَةٌ، أو يُدرِكُهُ حَدٌّ يَحويهِ، مِمّا يُتَصَوَّرُ فِي الفِكرِ، أو يُتَمَثَّلُ بِجِسمٍ أو قَدَرٍ، أو يُنسَبُ إلیٰ عَرَضٍ أو جَوهَرٍ، مِن صَغيرٍ حَقيرٍ، أو خَطيرٍ كَبيرٍ،
مُقِرّاً لَهُ بِالعُبودِيَّةِ [بالوحدانيّةِ] خاشِعاً، مُعتَرِفاً لَهُ بِالوَاحدانِيَّةِ طائِعاً، مُستَجيباً لِدَعوَتِهِ خاضِعاً، مُتَضَرِّعاً لِمَشِيَّتِهِ مُتَواضِعاً، لَهُ المُلكُ الَّذي لا نَفادَ لِدَيمومِيَّتِهِ، ولاَ انقِضاءَ لِعِدَّتِهِ.
وأَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ الكَريمُ، ورَسولُهُ الطّاهِرُ المَعصومُ، بَعَثَهُ وَالنّاسُ في غَمرَةِ الضَّلالَةِ ساهونَ، وفي غِرَّةِ الجَهالَةِ لاهونَ، لا يَقولونَ صِدقاً، ولا يَستَعمِلونَ حَقّاً، قَدِ اكتَنَفَتهُمُ القَسوَةُ، وحَقَّت عَلَيهِمُ الشِّقوَةُ، إلّا مَن أحَبَّ اللَّهُ إنقاذَهُ، ورَحِمَهُ وأَعانَهُ، فَقامَ مُحَمَّدٌ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِ وآلِهِ فيهِم مُجِدّاً في إنذارِهِ، مُرشِداً لِأَنوارِهِ، بِعَزمٍ ثاقِبٍ، وحُكمٍ واجِبٍ، حَتّیٰ تَأَلَّقَ شِهابُ الإِيمانِ، وتَفَرَّقَ حِزبُ الشَّيطانِ، وأَعَزَّ اللَّهُ جُندَهُ، وعُبِدَ وَحدَهُ.
ثُمَّ اختارَهُ اللَّهُ فَرَفَعَهُ إلیٰ رَوحِ جَنَّتِهِ، وفَسيحِ كَرامَتِهِ، فَقَبَضَهُ تَقِيّاً زَكِيّاً راضِياً مَرضِيّاً طاهِراً نَقِيّاً، (وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلاً لّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَٰتِهِ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْعَلِيمُ)۲۶، صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وعَلیٰ آلِهِ وأَقرَبيهِ، وذَوي رَحِمِهِ ومَواليهِ، صَلاةً جَليلَةً جَزيلَةً، مَوصولَةً مَقبولَةً، لاَ انقِطاعَ لِمَزيدِها، ولاَ اتِّضاعَ لِمَشيدِها، ولاَ امتِناعَ لِصُعودِها، [حتّیٰ] تَنتَهي إلیٰ مَقَرِّ أرواحِهِم، ومَقامِ فَلاحِهِم، فَيُضاعِفُ اللَّهُ لَهُم تَحِيّاتِها، ويُشَرِّفُ لَدَيهِم صَلَواتِها، فَتَتَلَقّاهُم مَقرونَةً بِالرَّوحِ وَالسُّرورِ، مَحفوفَةً بِالنَّضارَةِ وَالنّورِ، دائِمَةً بِلا فَناءٍ ولا فُتورٍ.
اللَّهُمَّ اجعَل أكمَلَ صَلَواتِكَ وأَشرَفَها، وأَجمَلَ تَحِيّاتِكَ وأَلطَفَها، وأَشمَلَ بَرَكاتِكَ وأَعطَفَها، وأَجَلَّ هِباتِكَ وأرأَفَها، عَلیٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وأَكرَمِ الاُمِّيّينَ۲۷، وعَلیٰ أهلِ بَيتِهِ الأَصفِياءِ الطّاهِرينَ، وعِترَتِهِ النُّجَباءِ المُختارينَ، وشيعَتِهِ الأَوفِياءِ المُوازِرينَ، مِن أنصارِهِ وَالمُهاجِرينَ، وأَدخِلنا في شَفاعَتِهِ يَومَ الدّينِ، مَعَ مَن دَخَلَ في زُمرَتِهِ مِنَ المُوَحِّدينَ، يا أكرَمَ الأَكرَمينَ، ويا أرحَمَ الرّاحِمينَ.
اللَّهُمَّ أنتَ المَلِكُ الَّذي لا يُمَلَّكُ، وَالواحِدُ الَّذي لا شَريكَ لَكُ، يا سامِعَ السِّرِّ وَالنَّجویٰ، ويا دافِعَ الضُّرِّ وَالبَلویٰ، ويا كاشِفَ العُسرِ وَالبُؤسیٰ، وقابِلَ العُذرِ وَالعُتبیٰ، ومُسبِلَ السِّترِ عَلَى الوَریٰ، جَلِّلني مِن رَأفَتِكَ بِأَمرٍ واقٍ، وسُمني۲۸ مِن رِعايَتِكَ بِرُكنٍ باقٍ، وأَوصِلني بِعِنايَتِكَ إلیٰ غايَةِ السِّباقِ، وَاجعَلني بِرَحمَتِكَ مِن أهلِ الرِّعايَةِ لِلميثاقِ، وَاعمُر قَلبي بِخَشيَةِ ذَوِي الإِشفاقِ، يا مَن لَم يَزَل فِعلُهُ بي حَسَناً جَميلاً، ولَم يَكُن بِسَترِهِ عَلَيَّ بَخيلاً، ولا بِعُقوبَتِهِ عَلَيَّ عَجولاً، أتمِم عَلَيَّ ما ظاهَرتَ مِن تَفَضُّلِكَ، ولا تُؤاخِذني بِما سَتَرتَ عَلَيَّ عِندَ نَظَرِكَ.
سَيِّدي! كَم مِن نِعمَةٍ ظَلَلتُ لِأَنيقِ بَهجَتِها لابِساً، وكَم أسدَيتَ عِندي مِن يَدٍ قَد طَفِقتَ۲۹ بِهدايَتِها مُنافِساً، وكَم قَلَّدتَني مِن مِنَّةٍ ضَعُفَت قُوايَ عَن حَملِها، وذَهِلَت فِطنَتي عَن ذِكرِ فَضلِها، وعَجَزَ شُكري عَن جَزائِها، وضِقتُ ذَرعاً بِإِحصائِها، قابَلتُكَ فيها بِالعِصيانِ، ونَسيتُ شُكرَ ما أولَيتَني فيها مِنَ الإِحسانِ، فَمَن أسوَأُ حالاً مِنّي إن لَم تَتَدارَكني بِالغُفرانِ، وتوزِعني شُكرَ مَا اصطَنَعتَ عِندي مِن فَوائِدِ الاِمتِنانِ، فَلَستُ مُستَطيعاً لِقَضاءِ حُقوقِكَ إن لَم تُؤيِّدني بِصُحبَةِ تَوفيقِكَ.
سَيِّدي! لَولا نورُكَ عَميتُ عَنِ الدَّليلِ، ولَولا تَبصيرُكَ ضَلَلتُ عَنِ السَّبيلِ، ولَولا تَعريفُكَ لَم اُرشَد لِلقَبولِ، ولَولا تَوفيقُكَ لَم أهتَدِ إلیٰ مَعرِفَةِ التَّأويلِ.
فَيا مَن أكرَمَني بِتَوحيدِهِ، وعَصَمَني عَنِ الضَّلالِ بِتَسديدِهِ، وأَلزَمَني إقامَةَ حُدودِهِ، لا تَسلُبني ما وَهَبتَ لي مِن تَحقيقِ مَعرِفَتِكَ، وأَحيِني بِيَقينٍ أسلَمُ بِهِ مِنَ الإِلحادِ في صِفَتِكَ، يا خَيرَ مَن رَجاهُ الرّاجونَ، وأَرأَفَ مَن لَجَأَ إلَيهِ اللّاجونَ، وأَكرَمَ مَن قَصَدَهُ
المُحتاجونَ، ارحَمني إذَا انقَطَعَ مَعلومُ عُمُري، ودَرَسَ ذِكري وَامتَحیٰ أثَري، وبُوِّئتُ فِي الضَّريحِ مُرتَهَناً بِعَمَلي، مَسؤولاً عَمّا أسلَفتُهُ مِن فارِطِ زَلَلي، مَنسِيّاً كَمَن نُسِيَ فِي الأَمواتِ مِمَّن كانَ قَبلي.
رَبِّ! سَهِّل لي تَوبَةً إلَيكَ، وأَعِنّي عَلَيها، وَاحمِلني عَلیٰ مَحَجَّةِ الإِخباتِ لَكَ، وأَرشِدني إلَيها، فَإِنَّ الحَولَ وَالقُوَّةَ بِمَعونَتِكَ، وَالثَّباتَ وَالاِنتِقالَ بِقُدرَتِكَ.
يا مَن هُوَ أرحَمُ لي مِنَ الوالِدِ الشَّفيقِ، وأَبَرُّ بي مِنَ الوَلَدِ الرَّفيقِ، وأَقرَبُ إلَيَّ مِنَ الجارِ اللَّصيقِ، قَرِّبِ الخَيرَ مِن مُتَناوَلي، وَاجعَلِ الخِيَرَةَ العامَّةَ فيما قَضَيتَ لي، وَاختِم لي بِالبِرِّ وَالتَّقویٰ عَمَلي، وأَجِرني مِن كُلِّ عائِقٍ يَقطَعُني عَنكَ، و[أعِذني مِن] كُلِّ قَولٍ وفِعلٍ يُباعِدُني مِنكَ، وَارحَمني رَحمَةً تَشفي بِها قَلبي مِن كُلِّ شُبهَةٍ مُعتَرِضَةٍ، وبِدعَةٍ مُمرِضَةٍ.
سَيِّدي! خابَ رَجاءُ مَن رَجا سِواكَ، وظَفِرَت يَدُ مَن بِحاجَتِهِ ناجاكَ، وضَلَّ مَن يَدعُو العِبادَ لِكَشفِ ضُرِّهِم إلّا إيّاكَ، أنتَ المُؤمَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَالمَفزَعُ في كُلِّ كُربَةٍ وضَرّاءَ، وَالمُستَجارُ بِهِ مِن كُلِّ فادِحَةٍ ولَأواءٍ، لا يَقنَطُ مِن رَحمَتِكَ إلّا مَن تَوَلّیٰ وكَفَرَ، ولا يَيأَسُ مِن رَوحِكَ إلّا مَن عَصیٰ وأَصَرَّ، أنتَ وَلِيّي فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ، تَوَفَّني مُسلِماً وأَلحِقني بِالصّالِحينَ.
يا مَن لا يَحرِمُ زُوّارَهُ عَطاياهُ، ولا يُسلِمُ مَنِ استَجارَهُ وَاستَكفاهُ، أمَلي واقِفٌ عَلى جَدواكَ، ووَجهُ طَلِبَتي مُنصَرِفٌ عَمَّن سِواكَ، وأَنتَ المَليءُ بِتَيسيرِ الطَّلِباتِ، وَالوَفِيُّ بِتَكثيرِ الرَّغَباتِ، فَأَنجِح لِيَ المَطلوبَ مِن فَضلِكَ بِرَحمَتِكَ، وَاسمَح لي بِالمَرغوبِ فيهِ مِن بَذلِكَ بِنِعمَتِكَ.
سَيِّدي! ضَعُفَ جِسمي، ودَقَّ عَظمي، وكَبُرَ سِنّي، ونالَ الدَّهرُ
مِنّي، ونَفَدَت مُدَّتي، وذَهَبَت شَهوَتي، وبَقِيَت تَبِعَتي، فَجُد بِحِلمِكَ عَلیٰ جَهلي، وبِعَفوِكَ عَلیٰ قَبيحِ فِعلي، ولا تُؤاخِذني بِما كَسَبتُ مِنَ الذُّنوبِ العِظامِ في سالِفِ الأَيّامِ.
سَيِّدي! أنَا المُعتَرِفُ بِإِساءَتي، المُقِرُّ بِخَطائي، المَأسورُ بِإِجرامي، المُرتَهَنُ بِآثامي، المُتَهَوِّرُ بِإِساءَتي، المُتَحَيِّرُ عَن قَصدِ طَريقي، انقَطَعَت مَقالَتي، وضَلَّ عُمُري، وبَطَلَت حُجَّتي في عَظيمِ وِزري، فَامنُن عَلَيَّ بِكَريمِ غُفرانِكَ، وَاسمَح لي بِعَظيمِ إحسانِكَ، فَإِنَّكَ ذو مَغفِرَةٍ لِلطّالِبينَ، شَديدُ العِقابِ لِلمُجرِمينَ.
سَيِّدي! إن كانَ صَغُرَ في جَنبِ طاعَتِكَ عَمَلي، فَقَد كَبُرَ في جَنبِ رَجائِكَ أمَلي.
سَيِّدي! كَيفَ أنقَلِبُ مِن عِندِكَ بِالخَيبَةِ مَحروماً، وظَنّي بِكَ أنَّكَ تَقلِبُني بِالنَّجاةِ مَرحوماً؟!
سَيِّدي! لَم اُسَلِّط عَلیٰ حُسنِ ظَنّي بِكَ قُنوطَ الآيِسينَ، فَلا تُبطِل لي صِدقَ رَجائي لَكَ فِي الآمِلينَ.
سَيِّدي! عَظُمَ جُرمي إذ بارَزتُكَ بِاكتِسابِهِ، وكَبُرَ ذَنبي إذ جاهَرتُكَ بِارتِكابِهِ، إلّا أنَّ عَظيمَ عَفوِكَ يَسَعُ المُعتَرِفينَ، وجَسيمَ غُفرانِكَ يَعُمُّ التَّوّابينَ.
سَيِّدي! إن دَعاني إلَى النّارِ مَخشِيُّ عِقابِكَ، فَقَد دَعاني إلَى الجَنَّةِ مَرجُوُّ ثَوابِكَ.
سَيِّدي! إن أوحَشَتنِي الخَطايا مِن مَحاسِنِ لُطفِكَ، فَقَد آنَسَنِي اليَقينُ بِمَكارِمِ عَطفِكَ، وإن أنامَتنِي الغَفلَةُ عَنِ الاِستِعدادِ لِلِقائِكَ، فَقَد أيقَظَتنِي المَعرِفَةُ بِقَديمِ آلائِكَ، وإن عَزَبَ عَنّي تَقديمٌ لِما يُصلِحُني۳۰، فَلَم يَعزُب إيقاني بِنَظَرِكَ إلَيَّ فيما يَنفَعُني، وإنِ انقَرَضَت بِغَيرِ ما أحبَبتَ مِنَ السَّعيِ أيّامي، فَبِالإِيمانِ أمضَيتُ [بِكَ] السّالِفاتِ مِن أعوامي.
سَيِّدي! جِئتُ مَلهوفاً قَد لَبِستُ عُدمَ فاقَتي، وأَقامَني مُقامَ الأَذِلّاءِ بَينَ يَدَيكَ ضُرُّ حاجَتي.
سَيِّدي! كَرُمتَ فَأَكرِمني إذ كُنتُ مِن سُؤالِكَ، وجُدتَ بِمَعروفِكَ فَاخلُطني بِأَهلِ نَوالِكَ.
اللَّهُمَّ ارحَم مِسكيناً لا يُجيرهُ إلّا عَطاؤُكَ، وفَقيراً لا يُغنيهِ إلّا جَدواكَ.
سَيِّدي! أصبَحتُ عَلیٰ بابٍ مِن أبوابِ مِنَحِكَ سائِلاً، وعَنِ التَّعَرُّضِ بِسِواكَ عادِلاً، ولَيسَ مِن جَميلِ امتِنانِكَ رَدُّ سائِلٍ مَلهوفٍ، ومُضطَرٍّ لاِنتِظارِ فَضلِكَ المَألوفِ.
سَيِّدي! إن حَرَمتَني رُؤيَةَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وآلِهِ فِي دارِ السَّلامِ، وأَعدَمتَني طَوفَ الوَصائِفِ وَالخُدّامِ، وصَرَفتَ وَجهَ تَأميلي بِالخَيبَةِ في دارِ المُقامِ، فَغَيرَ ذلِكَ مَنَّتني نَفسي مِنكَ، يا ذَا الطَّولِ وَالإِنعامِ.
سَيِّدي! وعِزَّتِكَ لَو قَرَنتَني فِي الأَصفادِ، ومَنَعتَني سَيبَكَ مِن بَينِ العِبادِ، ما قَطَعتُ رَجائي عَنكَ، ولا صَرَفتُ انتِظاري لِلعَفوِ مِنكَ.
سَيِّدي! لَو لَم تَهدِني إلَى الإِسلامِ لَضَلَلتُ، ولَو لَم تُثَبِّتني إذاً لَزَلَلتُ، ولَو لَم تُشعِر قَلبِيَ الإِيمانَ بِكَ ما آمَنتُ ولا صَدَّقتُ، ولَو لَم تُطلِق لِساني بِدُعائِكَ ما دَعَوتُ، ولَو لَم تُعَرِّفني حَقيقَةَ مَعرِفَتِكَ ما عَرَفتُ، ولَو لَم تَدُلَّني عَلى كَريمِ ثَوابِكَ ما رَغِبتُ، ولَو لَم تُبَيِّن لي أليمَ عِقابِكَ ما رَهِبتُ، فَأَسأَلُكَ تَوفيقي لِما يوجِبُ ثَوابَكَ، وتَخليصي مِمّا يَكسِبُ عِقابَكَ.
سَيِّدي! إن أقعَدَنِي التَّخَلُّفُ عَنِ السَّبقِ مَعَ الأَبرارِ، فَقَد أقامَتنِي الثِّقَةُ بِكَ عَلى مَدارِجِ الأَخيارِ.
سَيِّدي! كُلُّ مَكروبٍ إلَيكَ يَلتَجِئُ، وكُلُّ مَحزونٍ إيّاكَ يَرتَجي، سَمِعَ
العابِدونَ بِجَزيلِ ثَوابِكَ فَخَشَعوا، وسَمِعَ المُوَلّونَ عَنِ القَصدِ بِجودِكَ فَرَجعوا، وسَمِعَ المَحرومونَ بِسَعَةِ فَضلِكَ فَطَمِعوا، حَتَّى ازدَحَمَت عَصائِبُ العُصاةِ مِن عِبادِكَ بِبابِكَ، وعَجَّت إلَيكَ الأَلسُنُ بِأَصنافِ الدُّعاءِ في بِلادِكَ، فَكُلُّ أمَلٍ ساقَ صاحِبَهُ إلَيكَ مُحتاجاً، وكُلُّ قَلبٍ تَرَكَهُ وَجيبُ الخَوفِ إلَيكَ مُهتاجاً.
سَيِّدي! وأَنتَ المَسؤولُ الَّذي لا تَسوَدُّ لَدَيهِ وُجوهُ المَطالِبِ، ولَم يَردُد راجيهِ فَيُزيلَهُ عَنِ الحَقِّ إلَى المَعاطِبِ.
سَيِّدي! إن أخطَأتُ طَريقَ النَّظَرِ لِنَفسي بِما فيهِ كَرامَتُها، فَقَد أصَبتُ طَريقَ الفَرَجِ بِما فيهِ سَلامَتُها.
سَيِّدي! إن كانَت نَفسِي استَعبَدَتني مُتَمَرِّدَةً عَلَيَّ بِما يُرجيها، فَقَدِ استَعبَدتُهَا الآنَ عَلیٰ ما يُنجيها.
سَيِّدي! إن أجحَفَ بي زادُ الطَّريقِ فِي المَسيرِ إلَيكَ، فَقَد أوصَلتُهُ بِذَخائِرِ ما أعدَدتُهُ مِن فَضلِ تَعويلي عَلَيكَ.
سَيِّدي! إذا ذَكَرتُ رَحمَتَكَ ضَحِكَت لَها عُيونُ مَسائلي، وإذا ذَكَرتُ عُقوبَتَكَ بَكَت لَها جُفونُ وَسائِلي.
سَيِّدي! أدعوكَ دُعاءَ مَن لَم يَدعُ غَيرَكَ في دُعائِهِ، وأَرجوكَ رَجاءَ مَن لَم يَقصِد غَيرَكَ بِرَجائِهِ.
سَيِّدي! وكَيفَ أرُدُّ عارِضَ تَطَلُّعي إلیٰ نَوالِكَ، وإنَّما أنَا في هٰذَا الخَلقِ أحَدُ عِيالِكَ؟!
سَيِّدي! كَيفَ اُسكِتُ بِالإِفحامِ لِسانَ ضَراعَتي وقَد أقلَقَني ما اُبهِمَ عَلَيَّ مِن تَقديرِ عاقِبَتي؟!
سَيِّدي! قَد عَلِمتَ حاجَةَ جِسمي إلیٰ ما قَد تَكَفَّلتَ لي مِنَ الرِّزقِ أيّامَ حَياتي، وعَرَفتَ قِلَّةَ استِغنائي عَنهُ بَعدَ وَفاتي، فَيامَن سَمَحَ لي بِهِ مُتَفَضِّلاً فِي العاجِلِ، لا تَمنَعنيهِ يَومَ حاجَتي إلَيهِ فِي الآجِلِ، فَمِن شَواهِدِ نَعماءِ الكَريمِ إتمامُ نَعمائِهِ، ومِن مَحاسِنِ آلاءِ الجَوادِ إكمالُ آلائِهِ.
إلٰهي! لَولا ما جَهِلتُ مِن أمري لَم أستَقِلكَ عَثَراتي، ولَولا ما ذَكَرتُ مِن شِدَّةِ التَّفريطِ لَم أسكُب عَبَراتي. سَيِّدي! فَامحُ مُثبَتاتِ العَثَراتِ لِمُسبَلاتِ العَبَراتِ، وهَب كَثيرَ السَّيِّئاتِ بِقَليلِ الحَسَناتِ.
سَيِّدي! إن كُنتَ لا تَرحَمُ إلّاَ المُجِدّينَ في طاعَتِكَ، فَإِلیٰ مَن يَفزَعُ المُقَصِّرونَ؟ وإن كُنتَ لا تَقبَلُ إلّا مِنَ المُجتَهِدينَ، فَإِلیٰ مَن يَلجَأُ الخاطِئونَ؟ وإن كُنتَ لا تُكرِمُ إلّا أهلَ الإِحسانِ، فَكَيفَ يَصنَعُ المُسيئونَ؟ وإن كانَ لا يَفوزُ يَومَ الحَشرِ إلّاَ المُتَّقونَ، فَبِمَن يَستَغيثُ المُذنِبونَ؟
سَيِّدي! إن كانَ لا يَجوزُ عَلَى الصِّراطِ إلّا مَن أجازَتهُ بَراءَةُ عَمَلِهِ، فَأَنّیٰ بِالجَوازِ لِمَن لَم يَتُب إلَيكَ قَبلَ دُنُوِّ أجَلِهِ؟ وإن لَم تَجُد إلّا عَلیٰ مَن عَمَّرَ بِالزُّهدِ مَكنونَ سَريرَتِهِ، فَمَن لِلمُضطَرِّ الَّذي لَم يُرضِهِ بَينَ العالَمينَ سَعيُ نَقِيَّتِهِ؟
سَيِّدي! إن حَجَبتَ عَن أهلِ تَوحيدِكَ نَظَرَ تَغَمُّدِكَ بِخَطيئاتِهِم، أوبَقَهُم۳۱ غَضَبُكَ بَينَ المُشرِكينَ بِكُرُباتِهِم.
سَيِّدي! إن لَم تَشمَلنا يَدُ إحسانِكَ يَومَ الوُرودِ، اختَلَطنا فِي الخِزيِ يَومَ الحَشرِ بِذَوِي الجُحودِ، فَأَوجِب لَنا بِالإِسلامِ مَذخورَ هِباتِكَ، وأَصفِ ما كَدَّرَتهُ الجَرائِمُ بِصَفحِ صِلاتِكَ.
سَيِّدي! لَيسَ لي عِندَكَ عَهدٌ اتَّخَذتُهُ، ولا كَبيرُ عَمَلٍ أخلَصتُهُ، إلّا أنّي واثِقٌ بِكَريمِ أفعالِكَ، راجٍ لِجَسيمِ إفضالِكَ، عَوَّدتَني مِن جَميلِ تَطَوُّلِكَ عادَةً أنتَ أولیٰ بِإِتمامِها، ووَهَبتَ لي مِن خُلوصِ مَعرِفَتِكَ حَقيقَةً أنتَ المَشكورُ عَلیٰ إلهامِها.
سَيِّديٰ ما جَفَّت هذِهِ العُيونُ لِفَرطِ بُكائِها، ولا جادَت هذِهِ الجُفونُ بِفَيضِ مائِها، ولا أسعَدَها نَحيبُ الباكِياتِ الثّاكِلاتِ لِفَقدِ عَزائِها، إلّا لِما أسلَفَتهُ مِن عَمدِها وخَطائِها، وأَنتَ القادِرُ سَيِّدي عَلیٰ كَشفِ غَماها.
سَيِّدي! أمَرتَ بِالمَعروفِ وأَنتَ أولیٰ بِهِ مِنَ المَأمورينَ، وحَضَضتَ عَلیٰ إعطاءِ السّائِلينَ وأَنتَ خَيرُ المَسؤولينَ، ونَدَبتَ إلیٰ عِتقِ۳۲ الرِّقابِ وأَنتَ خَيرُ المُعتِقينَ، وَحَثثتَ عَلَى الصَّفحِ عَنِ المُذنِبينَ وأَنتَ أكرَمُ الصّافِحينَ.
سَيِّدي! إن تَلَونا مِن كِتابِكَ سَعَةَ رَحمَتِكَ أشفَقنا من مُخالَفَتِكَ وفَرِحنا بِبَذلِ رَحمَتِكَ، وإذا تَلَونا ذِكرَ عُقوبَتِكَ جَدَدنا في طاعَتِكَ وفَرِقنا مِن أليمِ نَقِمَتِكَ، فَلا رَحمَتُكَ تُؤمِنُنا۳۳، ولا سَخَطُكَ يُؤیِسُنا.
سَيِّدي! كَيفَ يَتَمَنَّعُ مَن فيها مِن طَوارِقِ الرَّزايا، وقَد رُشِقَ في كُلِّ دارٍ مِنها سَهمٌ مِن سِهامِ المَنايا؟
سَيِّدي! إن كانَ ذَنبي مِنكَ قَد أخافَني فَإِنَّ حُسنَ ظَنّي بِكَ قَد أجارَني، وإن كانَ خَوفُكَ قَد أربَقَني۳۴ فَإِنَّ حُسنَ نَظَرِكَ لي قَد أطلَقَني.
سَيِّدي! إن كانَ قَد دَنا مِنّي أجَلي ولَم يُقَرِّبني مِنكَ عَمَلي، فَقَد جَعَلتُ الاِعتِرافَ بِالذَّنبِ أوجَهَ وَسائِلِ عِلَلي.
سَيِّدي! مَن أولیٰ بِالرَّحمَةِ مِنكَ إن رَحِمتَ، ومَن أعدَلُ فِي الحُكمِ مِنكَ إن عَذَّبتَ؟!
سَيِّدي! لَم تَزل بَرّاً بي أيّامَ حَياتي، فَلا تَقطَع لَطيفَ بِرِّكَ بي بَعدَ وَفاتي.
سَيِّدي! كَيفَ آيَسُ مِن حُسنِ نَظَرِكَ بي بَعدَ مَماتي، وأَنتَ لَم تُوَلِّني إلّا جَميلاً في حَياتي؟!
سَيِّدي! عَفوُكَ أعظَمُ مِن كُلِّ جُرمٍ، ونِعمَتُكَ مَمحاةٌ لِكُلِّ إثمٍ.
سَيِّدي! إن كانَت ذُنوبي قَد أخافَتني، فَإِنَّ مَحَبَّتي لَكَ قَد آمَنَتني، فَتَوَلَّ مِن أمري ما أنتَ أهلُهُ، وعُد بِفَضلِكَ عَلیٰ مَن قَد غَمَرَهُ جَهلُهُ.
يا مَنِ السِّرُّ عِندَهُ عَلانِيَةٌ، ولا تَخفیٰ عَلَيهِ مِنَ الغَوامِضِ خافِيَةٌ، فَاغفِر لي ما خَفِيَ عَلَى النّاسِ مِن أمري، وخَفِّف بِرَحمَتِكَ مِن ثِقلِ الأَوزارِ ظَهري.
سَيِّدي! سَتَرتَ عَلَيَّ ذُنوبي فِي الدُّنيا ولَم تُظهِرها، فَلا تَفضَحني بِها فِي القِيامَةِ وَاستُرها، فَمَن أحَقُّ بِالسَّترِ مِنكَ يا سَتّارُ، ومَن أولیٰ مِنكَ بِالعَفوِ عَنِ المُذنِبينَ يا غَفّارُ؟!
إلٰهي! جودُكَ بَسَطَ أمَلي، وسَترُكَ قَبِلَ عَمَلي، فَسُرَّني بِلِقائِكَ عِندَ اقتِرابِ أجَلي.
سَيِّدي! لَيسَ اعتِذاري إلَيكَ اعتِذارَ مَن يَستَغني عَن قَبولِ عُذرِهِ، ولا تَضَرُّعي تَضَرُّعَ مَن يَستَنكِفُ عَن مَسأَلَتِكَ لِكَشفِ ضُرِّهِ، فَاقبَل عُذري يا خَيرَ مَنِ اعتَذَرَ إلَيهِ المُسيؤونَ، وأَكرَمَ مَنِ استَغفَرَهُ الخاطِئونَ.
سَيِّدي! لا تَرُدَّني في حاجَةٍ قَد أفنَيتُ عُمُري في طَلَبِها مِنكَ، ولا أجِدُ غَيرَكَ مَعدِلاً بِهاَ عَنكَ.
سَيِّدي! لَو أرَدتَ إهانَتي لَم تَهدِني، ولَو أرَدتَ فَضيحَتي لَم تَستُرني، فَأَدِم إمتاعي بِما لَهُ هَدَيتَني، ولا تَهتِك عَمّا بِهِ سَتَرتَني.
سَيِّدي! لَولا مَا اقتَرَفتُ مِنَ الذُّنوبِ ما خِفتُ عِقابَكَ، ولَولا ما عَرَفتُ مِن كَرَمِكَ ما رَجَوتُ ثَوابَكَ، وأَنتَ أكرَمُ الأَكرَمينَ بِتَحقيقِ آمالِ الآمِلينَ، وأَرحَمُ مَنِ استُرحِمَ فِي التَّجاوُزِ عَنِ المُذنِبينَ.
سَيِّدي! ألقَتنِي الحَسَناتُ بَينَ جودِكَ وإحسانِكَ، وأَلقَتنِي السَّيِّئاتُ بَينَ عَفوِكَ وغُفرانِكَ، وقَد رَجَوتُ أن لا يَضيعَ بَينَ ذَينَ وذَينَ مُسيءٌ مُرتَهَنٌ بِجَريرَتِهِ۳۵، ومُحسِنٌ مُخلِصٌ في بَصيرَتِهِ.
سَيِّدي! إنّي۳۶ شَهِدَ لِيَ الإِيمانُ بِتَوحيدِكَ، ونَطَقَ لِساني بِتَمجيدِكَ، ودَلَّنِي القُرآنُ عَلیٰ فَواضِلِ جودِكَ، فَكَيفَ لا يَبتَهِجُ رَجائي بِتَحقيقِ مَوعودِكَ، و[كيفَ] لا تَفرَحُ اُمنِيَّتي بِحُسنِ مَزيدِكَ؟!
سَيِّدي! إن غَفَرتَ فَبِفَضلِكَ، وإن عَذَّبتَ فَبِعَدلِكَ، فَيا مَن لا يُرجیٰ إلّا فَضلُهُ، ولا يُخشیٰ إلّا عَدلُهُ، اُمنُن عَلَيَّ بِفَضلِكَ، ولا تَستَقصِ عَلَيَّ في عَدلِكَ.
سَيِّديٰ أدعوكَ دُعاءَ مُلِحٍّ لا يَمَلُّ مَولاهُ، وأَتَضَرَّعُ إلَيكَ تَضَرُّعَ مَن أقَرَّ عَلي نَفسِهِ بِالحُجَّةِ في دَعواهُ، وخَضَعَ لَكَ خُضوعَ مَن يُؤمِّلُكَ لآِخِرَتِهِ ودُنياهُ، فَلا تَقطَع عِصمَةَ رَجائي، وَاسمَع تَضَرُّعي، وَاقبَل دُعائي، وثَبِّت حُجَّتي عَلیٰ ما اُثبِتُ مِن دَعوايَ.
سَيِّدي! لَو عَرَفتُ اعتِذاراً مِنَ الذَّنبِ لَأَتَيتُهُ، فَأَنَا المُقِرُّ بِما أحصَيتَهُ وجَنَيتُهُ، وخالَفتُ أمرَكَ فيهِ فَتَعَدَّيتُهُ، فَهَب لي ذَنبي بِالاِعتِرافِ، ولا تَرُدَّني في طَلِبَتي عِندَ الاِنصِرافِ.
سَيِّدي! قَد أصَبتُ مِنَ الذُّنوبِ ما قَد عَرَفتَ، وأَسرَفتُ عَلیٰ نَفسي بِما قَد عَلِمتَ، فَاجعَلني عَبداً إمّا طائِعاً فَأَكرَمتَهُ، وإمّا عاصِياً فَرَحِمتَهُ.
سَيِّدي! كَأَنّي بِنَفسي قَد اُضجِعَت بِقَعرِ حُفرَتِها، وَانصَرَفَ عَنهَا المُشَيِّعونَ مِن جيرَتِها، وبَكیٰ عَلَيهَا الغَريبُ لِطولِ غُربَتِها، وجادَ عَلَيها بِالدُّموعِ المُشفِقُ مِن عَشيرَتِها، وناداها مِن شَفيرِ القَبرِ ذو مَوَدَّتِها، ورَحِمَهَا المُعادي لَها فِي الحَياةِ عِندَصَرعَتِها، ولَم يَخفَ عَلَى النّاظِرينَ إلَيها
فَرطُ فاقَتِها، ولا عَلیٰ مَن قَد رَآها تَوَسَّدَتِ الثّریٰ عَجزُ حيلَتِها، فَقُلتَ: مَلائِكَتي، فَريدٌ نَأیٰ عَنهُ الأَقرَبونَ، وبَعيدٌ جَفاهُ الأَهلونَ، ووَحيدٌ فارَقَهُ المالُ وَالبَنونَ، نَزَلَ بي قَريباً، وسَكَنَ اللَّحدَ غَريباً، وكانَ لي في دارِ الدُّنيا داعِياً، ولِنَظَري لَهُ في هذَا اليَومِ راجِياً، فَتُحسِنُ عِندَ ذلِكَ ضِيافَتي، وتَكونُ أشفَقَ عَلَيَّ مِن أهلي وقَرابَتي.
إلٰهي وسَيِّدي! لَو أطبَقَت ذُنوبي ما بَينَ ثَرَى الأَرضِ إلیٰ أعنانِ السَّماءِ، وخَرَقَتِ النُّجومَ إلیٰ حَدِّ الاِنتِهاءِ، ما رَدَّنِيَ اليَأسُ عَن تَوَقُّعِ غُفرانِكَ، ولا صَرَفَنِيَ القُنوطُ عَنِ انتِظارِ رِضوانِكَ.
سَيِّدي! قَد ذَكَرتُكَ بِالذِّكرِ الَّذي ألهَمتَنيهِ، ووَحَّدتُكَ بِالتَّوحيدِ الَّذي أكرَمتَنيهِ، ودَعَوتُكَ بِالدُّعاءِ الَّذي عَلَّمتَنيهِ، فَلا تَرحَمني بِرَحمَتِكَ الجَزاءَ الَّذي وَعَدتَنيهِ، فَمِنَ النِّعمَةِ لَكَ عَلَيَّ أن هَدَيتَني بِحُسنِ دُعائِكَ، ومِن إتمامِها أن توجِبَ لي مَحمودَةَ جَزائِكَ.
سَيِّدي! أنتَظِرُ عَفوَكَ كَما يَنتَظِرُهُ المُذنِبونَ، ولَستُ أيأَسُ مِن رَحمَتِكَ الَّتي يَتَوَقَّعُهَا المُحسِنونَ.
إلهي وسَيِّدِي! انهَمَلَت بِالسَّكبِ عَبَراتي حينَ ذَكَرتُ خَطايايَ وعَثَراتي، وما لَها لا تَنهَمِلُ وتَجري وتَفيضُ ماؤُها وتَذري ولَستُ أدري إلیٰ ما يَكونُ مَصيري، وعَلیٰ ما يَتَهَجَّمُ عِندَ البَلاغِ مَسيري، يا اُنسَ كُلِّ غَريبٍ مُفرَدٍ آنِس فِي القَبرِ وَحشَتي، ويا ثانِيَ كُلِّ وَحيدٍ ارحَم فِي الثَّریٰ طولَ وَحدَتي.
سَيِّدي! كَيفَ نَظَرُكَ لي بَينَ سُكّانِ الثَّریٰ؟ وكَيفَ صَنيعُكَ بي في دارِ الوَحشَةِ وَالبِلیٰ؟ فَقَد كُنتَ بي لَطيفاً أيّامَ حَياةِ الدُّنيا، يا أفضَلَ المُنعِمينَ في آلائِهِ، وأَنعَمَ المُفضِلينَ في نَعمائِهِ، كَثُرَت أياديكَ فَعَجَزتُ عَن إحصائِها، وضِقتُ ذَرعاً في شُكري لَكَ بِجَزائِها، فَلَكَ الحَمدُ عَلیٰ ما أولَيتَ مِنَ التَّفَضُّلِ، ولَكَ الشُّكرُ عَلیٰ ما أبلَيتَ مِنَ التَّطَوُّلِ.
يا خَيرَ مَن دَعاهُ الدّاعونَ، وأَفضَلَ مَن رَجاهُ الرّاجونَ، بِذِمَّةِ الإِسلامِ أتَوَسَّلُ إلَيكَ، وبِحُرمَةِ القُرآنِ أعتَمِدُ عَلَيكَ، وبِمُحَمَّدٍ وأَهلِ بَيتِهِ أستَشفِعُ وأَتَقَرَّبُ [إلَيكَ]، وأُقَدِّمُهُم أمامَ حاجَتي إلَيكَ فِي الرَّغَبِ وَالرَّهَبِ.
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وأَهلِ بَيتِهِ الطّاهِرينَ، وَاجعَلني بِحُبِّهِم يَومَ العَرضِ عَلَيكَ نَبيهاً، ومِنَ الأَنجاسِ وَالأَرجاسِ نَزيهاً، وبِالتَّوَسُّلِ بِهِم إلَيكَ مُقَرَّباً وَجيهاً، يا كَريمَ الصَّفحِ وَالتَّجاوُزِ، ومَعدِنَ العَوارِفِ وَالجَوائِزِ، كُن عَن ذُنوبي صافِحاً مُتَجاوِزاً، وهَب لي مِن مُراقَبَتِكَ ما يَكونُ بَيني وبَينَ مَعاصيكَ حاجِزاً.
سَيِّدي! إنَّ مَن تَقَرَّبَ مِنكَ لَمَكينٌ مِن مُوالاتِكَ، وإنَّ مَن تَحَبَّبَ إلَيكَ لَقَمينٌ بِمَرضاتِكَ، وإنَّ مَن تَعَرَّفَ بِكَ لَغَيرُ مَجهولٍ، وإنَّ مَنِ استَجارَ بِكَ لَغَيرُ مَخذولٍ.
سَيِّدي! أتُراكَ تُحرِقُ بِالنّارِ وَجهاً طالَما خَرَّ ساجِداً بَينَ يَدَيكَ، أم تُراكَ تَغُلُّ إلَى الأَعناقِ أكُفّاً طالَما تَضَرَّعَت في دُعائِها إلَيكَ، أم تُراكَ تُقَيِّدُ بِأَنكالِ۳۷ الجَحيمِ أقداماً طالَما خَرَجَت مِن مَنازِلِها طَمَعاً فيما لَدَيكَ، مَنّاً مِنكَ عَلَيها لا مَنّاً مِنها عَلَيكَ؟!
سَيِّدي! كَم مِن نِعمَةٍ لَكَ عَلَيَّ قَلَّ لَكَ عِندَها شُكري، وكَم مِن بَلِيَّةٍ ابتَلَيتَني بِها عَجَزَ عَنها صَبري، فَيا مَن قَلَّ شُكري عِندَ نِعَمِهِ فَلَم يَحرِمني، وعَجَزَ صَبري عِندَ بَلِيَّتي فَلَم يَخذُلني، جَميلُ فَضلِكَ عَلَيَّ أبطَرَني، وجَليلُ حِلمِكَ عَنّي غَرَّني.
سَيِّدي! قَويتُ بِعافِيَتِكَ عَلیٰ مَعصِيَتِكَ، وأَنفَقتُ نِعمَتَكَ في سَبيلِ مُخالَفَتِكَ، وأَفنَيتُ عُمُري في غَيرِ طاعَتِكَ، فَلَم يَمنَعكَ جُرأَتي عَلیٰ ما عَنهُ نَهَيتَني، ولاَ انتِهاكي ما مِنهُ حَذَّرتَني، أن سَتَرتَني بِحِلمِكَ السّاتِرِ،
وحَجَبتَني عَن عَينِ كُلِّ ناظِرٍ، وعُدتَ بِكَريمِ أياديكَ حينَ عُدتُ بِارتِكابِ مَعاصيكَ، فَأَنتَ العَوّادُ بِالإِحسانِ، وأَ نَا العَوّادُ بِالعِصيانِ.
سَيِّدي! أتَيتُكَ مُعتَرِفاً لَكَ بِسوءِ فِعلي، خاضِعاً لَكَ بِاستِكانَةِ ذُلّي، راجِياً مِنكَ جَميلَ ما عَرَّفتَنيهِ مِنَ الفَضلِ الَّذي عَوَّدتَنيهِ، فَلا تَصرِف رَجائي مِن فَضلِكَ خائِباً، ولا تَجعَل ظَنّي بِتَطَوُّلِكَ كاذِباً.
سَيِّدي! إنَّ آمالي فيكَ يَتَجاوَزُ آمالَ الآمِلينَ، وسُوالي إيّاكَ لا يُشبِهُ سُوالَ السّائِلينَ؛ لِأَنَّ السّائِلَ إذا مُنِعَ امتَنَعَ عَنِ السُّوالِ، وأَنَا فَلا غَناءَ بي عَنكَ في كُلِّ حالٍ.
سَيِّدي! غَرَّني بِكَ حِلمُكَ عَنّي إذ حَلُمتَ، وعَفوُكَ عَن ذَنبي إذ رَحِمتَ، وقَد عَلِمتُ أنَّكَ قادِرٌ أن تَقولَ لِلأَرضِ: خُذيهِ؛ فَتَأخُذَني، ولِلسَّماءِ: أمطِريهِ حِجارَةً؛ فَتُمطِرَني، ولَو أمَرتَ بَعضي أن يَأخُذَ بَعضاً لَما أمهَلَني، فَامنُن عَلَيَّ بِعَفوِكَ عَن ذَنبي، وتُب عَلَيَّ تَوبَةً نَصوحاً تُطَهِّرُ بِها قَلبي.
سَيِّدي! أنتَ نوري في كُلِّ ظُلمَةٍ، وذُخري لِكُلِّ مُلِمَّةٍ، وعِمادي عِندَ كُلِّ شِدَّةٍ، وأَنيسي في كُلِّ خَلوَةٍ ووَحدَةٍ، فَأَعِذني من سوءِ مَواقِفِ الخائِنينَ، وَاستَنقِذني مِن ذُلِّ مَقامِ الكاذِبينَ.
سَيِّدي! أنتَ دَليلُ مَنِ انقَطَعَ دَليلُهُ، وأَمَلُ مَنِ امتَنَعَ تَأميلُهُ، فَإِن كانَ ذُنوبي حالَت بَينَ دُعائي وإجابَتِكَ، فَلَم يَحُل كَرَمُكَ بَيني وبَينَ مَغفِرَتِكَ، وإنَّكَ لا تُضِلُّ مَن هَدَيتَ، ولا تُذِلُّ مَن والَيتَ، ولا يَفتَقِرُ مَن أغنَيتَ، ولا يُسعَدُ مَن أشقَيتَ.
وعِزَّتِكَ! لَقَد أحبَبتُكَ مَحَبَّةً استَقَرَّت في قَلبي حَلاوَتُها، وأَنِسَت نَفسي بِبِشارَتِها، ومُحالٌ في عَدلِ أقضِيَتِكَ أن تَسُدَّ أسبابَ رَحمَتِكَ عَن مُعتَقِدي مَحَبَّتِكَ.
سَيِّدي! لَولا تَوفيقُكَ ضَلَّ الحائِرونَ، ولَولا تَسديدُكَ لَم يَنجُ المُستَبصِرونَ، أنتَ سَهَّلتَ لَهُمُ السَّبيلَ حَتّى وَصَلوا، وأَنتَ أيَّدتَهُم بِالتَّقویٰ حَتّیٰ عَمِلوا، فَالنِّعمَةُ عَلَيهِم مِنكَ جَزيلَةٌ، وَالمِنَّةُ مِنكَ لَدَيهِم مَوصولَةٌ.
سَيِّدي! أسأَ لُكَ مَسأَلَةَ مِسكينٍ ضارِعٍ۳۸، مُستَكينٍ خاضِعٍ، أن تَجعَلَني مِنَ الموقِنينَ خُبراً وفَهماً، وَالمُحيطينَ مَعرِفَةً وعِلماً.
[إلٰهي وسَيِّدِي! قَد عَلِمتُ] أنَّكَ لَم تُنزِل كُتُبَكَ إلّا بِالحَقِّ، ولَم تُرسِل رُسُلَكَ إلّا بِالصِّدقِ، ولَم تَترُك عِبادَكَ هَمَلاً ولا سُدیٰ، ولَم تَدَعهُم بِغَيرِ بَيانٍ ولا هُدیٰ۳۹، ولَم تَرضَ مِنهُم بِالجَهالَةِ وَالإِضاعَةِ، بَل خَلَقتَهُم لِيَعبُدوكَ، ورَزَقتَهُم لِيَحمَدوكَ ودَلَلتَهُم عَلیٰ وَحدانِيَّتِكَ لِيُوَحِّدوكَ، ولَم تُكَلِّفهُم مِنَ الأَمرِ ما لا يُطيقونَ، ولَم تُخاطِبهُم بِما يَجهَلونَ، بَل هُم بِمَنهَجِكَ عالِمونَ، وبِحُجَّتِكَ مَخصوصونَ، أمرُكَ فيهِم نافِذٌ، وقَهرُكَ بِنَواصيهِم آخِذٌ، تَجتَبي مَن تَشاءُ فَتُدنيهِ، وتَهدي مَن أنابَ إلَيكَ مِن مَعاصيكَ فَتُنجيهِ، تَفَضُّلاً مِنكَ بِجَسيمِ نِعمَتِكَ عَلیٰ مَن أدخَلتَهُ في سَعَةِ رَحمَتِكَ، يا أكرَمَ الأَكرَمينَ، وأَرأَفَ الرّاحِمينَ.
سَيِّدي! خَلَقتَني فَأَكمَلتَ تَقديري، وصَوَّرتَني فَأَحسَنتَ تَصويري، فَصِرتُ بَعدَ العَدَمِ مَوجوداً، وبَعدَ المَغيبِ شَهيداً، وجَعَلتَني بِتَحَنُّنِ رَأفَتِكَ تامّاً سَوِيّاً، وحَفِظتَني فِي المَهدِ طِفلاً صَبِيّاً، ورَزَقتَني مِنَ الغِذاءِ سائِغاً هَنيئاً، ثُمَّ وَهَبتَ لي رَحمَةَ الآباءِ وَالاُمَّهاتِ، وعَطَفتَ عَلَيَّ قُلوبَ الحَواضِنِ وَالمُرَبِّياتِ، كافِياً لي شُرورَ الإِنسِ وَالجانِّ، مُسَلِّماً لي مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقصانِ، حَتّیٰ أفصَحتُ ناطِقاً بِالكَلامِ، ثُمَّ أنبَتَّني [أنمَيتَني] زائِدَاً في
كُلِّ عامٍ، وقَد أسبَغتَ عَلَيَّ مَلابِسَ الإِنعامِ، ثُمَّ رَزَقتَني مِن ألطافِ المَعاشِ، وأَصنافِ الرِّياشِ، وكَنَفتَني بِالرِّعايَةِ في جَميعِ مَذاهِبي، وبَلَّغتَني ما اُحاوِلُ مِن سائِرِ مَطالِبي إتماماً لِنِعمَتِكَ لَدَيَّ، وإيجاباً لِحُجَّتِكَ عَلَيَّ، وذٰلِكَ أكثَرُ مِن أن يُحصِيَهُ القائِلونَ، أو يُثنِيَ بِشُكرِهِ العامِلونَ، فَخالَفتُ ما يُقَرِّبُني مِنكَ، وَاقتَرَفتُ ما يُباعِدُني عَنكَ، فَظاهَرتَ عَلَيَّ جَميلَ سِترِكَ، وأَدنَيتَني بِحُسنِ نَظَرِكَ وبِرِّكَ، ولَم يُباعِدني عَن إحسانِكَ تَعَرُّضي لِعِصيانِكَ، بَل تابَعتَ عَلَيَّ في نِعَمِكَ، وعُدتَ بِفَضلِكَ وكَرَمِكَ [بَل تابعتَ عَلَيَّ كرمَكَ وَإنعامَكَ، وعُدتَ عَليَّ فضلَكَ وعَوائِدَ إحسانِكَ]، فَإِن دَعَوتُكَ أجَبتَني، وإن سَأَلتُكَ أعطَيتَني، وإن شَكَرتُكَ زِدتَني، وإن أمسَكتُ عَن مَسأَلَتِكَ ابتَدَأتَني، فَلَكَ الحَمدُ عَلیٰ بَوادي أياديكَ وتَواليها، حَمداً يُضاهي آلاءَكَ ويُكافيها.
سَيِّدي! سَتَرتَ عَلَيَّ فِي الدُّنيا ذُنوباً ضاقَ عَلَيَّ مِنهَا المَخرَجُ، وأَ نَا إلیٰ سَترِها عَلَيَّ فِي القِيامَةِ أحوَجُ، فَيامَن جَلَّلَني بِسِترِهِ عَن لَواحِظِ المُتَوَسِّمينَ، لا تُزِل سِترَكَ عَنّي عَلیٰ رُؤوسِ العالَمينَ.
سَيِّدي! أعطَيتَني فَأَسنَيتَ۴۰ حَظّي، وحَفِظتَني فَأَحسَنتَ حِفظي، وغَذَّيتَني فَأَنعَمتَ غِذائي، وحَبَوتَني فَأَكرَمتَ مَثوايَ، وتَوَلَّيتَني بِفَوائِدِ البِرِّ وَالإِكرامِ، وخَصَصتَني بِنَوافِلِ الفَضلِ وَالإِنعامِ، فَلَكَ الحَمدُ عَلیٰ جَزيلِ جودِكَ، ونَوافِلِ مَزيدِكَ، حَمداً جامِعاً لِشُكرِكَ الواجِبِ، مانِعاً مِن عَذابِكَ الواصِبِ۴۱، مُكافِئاً لِما بَذَلتَهُ مِن أقسامِ المَواهِبِ.
سَيِّديٰ عَوَّدتَني إسعافي بِكُلِّ ما أسأَلُكَ، وإجابَتي إلیٰ تَسهيلِ كُلِّ ما اُحاوِلُهُ، وأَ نَا أعتَمِدُكَ في كُلِّ ما يَعرِضُ لي مِنَ الحاجاتِ،
واُنزِلُ بِكَ كُلَّ ما يَخطُرُ بِبالي مِنَ الطَّلِباتِ، واثِقاً بِقَديمِ طَولِكَ، ومُدِلّا بِكَريمِ تَفَضُّلِكَ، وأَطلُبُ الخَيرَ مِن حَيثُ تَعَوَّدتُهُ، وأَلتَمِسُ النُّجحَ مِن مَعدِنِهِ الَّذي تَعَرَّفتُهُ، وأَعلَمُ أنَّكَ لا تَكِلُ اللّاجينَ إلَيكَ إلیٰ غَيرِكَ، ولا تُخلِي الرّاجينَ لِحُسنِ تَطَوُّلِكَ مِن نَوافِلِ بِرِّكَ.
سَيِّدي! تَتابَعَ مِنكَ البِرُّ وَالعَطاءُ، فَلَزِمَنِي الشُّكرُ وَالثَّناءُ، فَما مِن شَيءٍ أنشُرُهُ وأَطويهِ مِن شُكرِكَ، ولا قَولٍ اُعيدُهُ واُبديهِ في ذِكرِكَ، إلّا كُنتَ لَهُ أهلاً ومَحَلّا، وكانَ في جَنبِ مَعروفِكَ مُستَصغَراً مُستَقَلّا.
سَيِّدي! أستَزيدُكَ مِن فَوائِدِ النِّعَمِ، غَيرَ مُستَبطِئٍ مِنكَ فيهِ سَنِيَّ الكَرَمِ، وأَستَعيذُ بِكَ مِن بَوادِرِ النِّقَمِ، غَيرَ مُخيلٍ۴۲ في عَدلِكَ خَواطِرَ التُّهَمِ.
سَيِّدي! عَظُمَ قَدرُ مَن أسعَدتَهُ بِاصطِفائِكَ، وعَدِمَ النَّصرَ مَن أبعَدتَهُ مِن فِنائِكَ.
سَيِّدي! ما أعظَمَ رَوحَ قُلوبِ المُتَوَكِّلينَ عَلَيكَ، وأَنجَحَ سَعيَ الآمِلينَ لِما لَدَيكَ.
سَيِّدي! أنتَ أنقَذتَ أولِياءَكَ مِن حَيرَةِ الشُّكوكِ، وأَوصَلتَ إلیٰ نُفوسِهِم حَبَرَةَ۴۳ المُلوكِ، وزَيَّنتَهُم بِحِليَةِ الوَقارِ وَالهَيبَةِ، وأَسبَلتَ عَلَيهِم سُتورَ العِصمَةِ وَالتَّوبَةِ، وسَيَّرتَ هِمَمَهُم في مَلَكوتِ السَّماءِ، وحَبَوتَهُم بِخَصائِصِ الفَوائِدِ وَالحِباءِ، وعَقَدتَ عَزائِمَهُم بِحَبلِ مَحَبَّتِكَ، وآثَرتَ خَواطِرَهُم بِتَحصيلِ مَعرِفَتِكَ، فَهُم في خِدمَتِكَ مُتَصَرِّفونَ، وعِندَ نَهيِكَ وأَمرِكَ واقِفونَ، وبِمُناجاتِكَ آنِسونَ، ولَكَ بِصِدقِ الإِرادَةِ مُجالِسونَ، وذٰلِكَ بِرَأفَةِ تَحَنُّنِكَ عَلَيهِم، وما أسدَيتَ مِن جَميلِ مَنِّكَ إلَيهِم.
سَيِّدي! بِكَ وَصَلوا إلیٰ مَرضاتِكَ، وبِكَرَمِكَ استَشعَروا مَلابِسَ مُوالاتِكَ.
سَيِّدي! فَاجعَلني مِمَّن ناسَبَهُم مِن أهلِ طاعَتِكَ، ولا تُدخِلني فيمَن جانَبَهُم مِن أهلِ مَعصِيَتِكَ، وَاجعَل مَا اعتَقَدتُهُ مِن ذِكرِكَ خالِصاً مِن شُبَهِ الفِتَنِ، سالِماً مِن تَمويهِ الأَسرارِ وَالعَلَنِ، مَشوباً بِخَشيَتِكَ في كُلِّ أوانٍ، مُقَرَّباً مِن طاعَتِكَ فِي الإِظهارِ وَالإِبطانِ، داخِلاً فيما يُؤيِّدُهُ الدّينُ ويَعصِمُهُ، خارِجاً مِمّا تَبنيهِ الدُّنيا وتَهدِمُهُ، مُنَزَّهاً عَن قَصدِ أحَدٍ سِواكَ، وَجيهاً عِندَكَ يَومَ أقومُ لَكَ وأَلقاكَ، مُحَصَّناً مِن لَواحِقِ الرِّئاءِ، مُبَرَّءاً مِن بَوائِقِ۴۴ الأَهواءِ، عارِجاً إلَيكَ مَعَ صالِحِ الأَعمالِ بِالغُدُوِّ وَالآصالِ، مُتَّصِلاً لا يَنقَطِعُ بَوادِرُهُ، ولا يُدرَكُ آخِرُهُ، مُثبَتاً عِندَكَ فِي الكُتُبِ المَرفوعَةِ في عِلِّيّينَ، مَخزوناً [لَدَيكَ] فِي الدّيوانِ المَكنونِ الَّذي يَشهَدُهُ المُقَرَّبونَ، ولا يَمَسُّهُ إلّاَ المُطَهَّرونَ.
اللَّهُمَّ أنتَ وَلِيُّ الأَصفِياءِ وَالأَخيارِ، ولَكَ الخَلقُ وَ[إلَيكَ] الاِختِيارُ، وقَد ألبَستَني فِي الدُّنيا ثَوبَ عافِيَتِكَ، وأَودَعتَ قَلبي صَوابَ مَعرِفَتِكَ، فَلا تُخلِني فِي الآخِرَةِ عَن عَواطِفِ رَأفَتِكَ، وَاجعَلني مِمَّن شَمِلَهُ عَفوُكَ، ولَم يَنَلهُ سَطوَتُكَ.
يا مَن يَعلَمُ عِلَلَ الحَرَكاتِ وحَوادِثَ السُّكونِ، ولا تَخفیٰ عَلَيهِ عَوارِضُ الخَطَراتِ في مَحالِّ الظُّنونِ، اجعَلنا مِنَ الَّذينَ أوضَحتَ لَهُمُ الدَّليلَ عَلَيكَ، وفَسَحتَ لَهُمُ السَّبيلَ إلَيكَ، فَاستَشعَروا مَدارِعَ الحِكمَةِ، وَاستَطرَقوا سُبُلَ التَّوبَةِ، حَتّیٰ أناخوا في رِياضِ الرَّحمَةِ،
وسَلِموا مِنَ الاِعتِراضِ بِالعِصمَةِ، إنَّكَ وَلِيُّ مَنِ اعتَصَمَ بِنَصرِكَ، ومُجازي مَن أذعَنَ بِوُجوبِ شُكرِكَ، لا تَبخَلُ بِفَضلِكَ، ولا تُسأَلُ عَن فِعلِكَ، [سُبحانَكَ] جَلَّ ثَناؤُكَ، وفَضُلَ عَطاؤُكَ، وتَظاهَرَت نَعماؤُكَ، وتَقَدَّسَت أسماؤُكَ، فَبِتَسييرِكَ يَجري سَدادُ الاُمورِ، وبِتَقديرِكَ يَمضِي انقِيادُ التَّدبيرِ، تُجيرُ ولا يُجارُ مِنكَ، ولا لِراغِبٍ مَندوحَةٌ عَنكَ.
سُبحانَكَ! لا إلٰهَ إلّا أنتَ، عَلَيكَ تَوَكُّلي، وإلَيكَ يَفِدُ أمَلي، وبِكَ ثِقَتي، وعَلَيكَ مُعَوَّلي، ولا حَولَ لي عَن مَعصِيَتِكَ إلّا بِتَسديدِكَ، ولا قُوَّةَ لي عَلیٰ طاعَتِكَ إلّا بِتَأييدِكَ، لا إلٰهَ إلّا أنتَ سُبحانَكَ إنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ، يا أرحَمَ الرّاحِمينَ، وخَيرَ الغافِرينَ.
وصَلَّى اللَّهُ عَلیٰ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ، وعَلیٰ أهلِ بَيتِهِ الطّاهِرينَ، وأَصحابِهِ المُنتَجَبينَ، وسَلَّمَ تَسليماً كَثيراً، وحَسُبنَا اللَّهُ وَحدَهُ، ونِعمَ المُعينُ.
يا خَيرَ مَدعُوٍّ ويا خَيرَ مَسؤلٍ، ويا أوسَعَ مَن أعطیٰ، وخَيرَ مُرتَجیٰ، اُرزُقني وأَوسِع عَلَيَّ مِن واسِعِ رِزقِكَ رِزقاً واسِعاً مُبارَكاً طَيِّباً حَلالاً لا تُعَذِّبُني عَلَيهِ، وسَبِّب لي ذٰلكَ مِن فَضلِكَ إنَّكَ عَلیٰ كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ.۴۵

1.. في نسخة: «اُجادِل»، وهو الأنسب.

2.. الخُفارة: الذمام. وأخفرتُ الرجلَ: إذا نقضت عهده وذمامه، والهمزة فيه للإزالة؛ أي أزلت خفارته (النهاية: ج ۲ ص ۵۲ «خفر»).

3.. أكدى الرجلُ: قَلَّ خيرُه: وقيل: المكدي من الرجال: الذي لا يثوب له مال ولا ينمي (لسان العرب: ج ۱۵ ص ۲۱۶ «كدا»).

4.. استَكان: خَضَعَ (النهاية: ج ۲ ص ۳۸۵ «سكن»).

5.. المُبيرُ: المُهلِكُ (النهاية: ج ۱ ص ۱۶۱ «بور»).

6.. الروم: ۲۷.

7.. في المصدر: «طلاطمة» والتصویب من الصحیفة السجّادیة الجامعة: ص۴۳۸.

8.. ادلَهَمَّ: كَثف واسوَدّ (لسان العرب: ج ۱۲ ص ۲۰۶ «دلهم»).

9.. الأنبياء: ۱۰۲ ـ ۱۰۳.

10.. الوَرطَةُ: الهُوَّة العميقة في الأرض، ثمّ استُعيرت للبليّة التي يعسر منها المخرج (مجمع البحرين: ج ۳ص ۱۹۲۶ «ورط»).

11.. الإخباتُ: الخُشوعُ والتواضِعُ (مجمع البحرين: ج ۱ ص ۴۸۸ «خبت»).

12.. في المصدر: «وتُمَيِّزُهُ»، وما أثبتناه من الصحیفة السجادیة الجامعة: ص ۴۴۲. يقال: فلان يمير أهله: إذا حمل إليهم أقواتهم من غير بلدهم (مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۷۳۷ «مير»).

13.. في المصدر: «وتُعِزُّهُ» وما أثبتناه من الصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۴۲.

14.. فلان بلزقي وبلصقي ولزيق: أي بجنبي (مجمع البحرين: ج ۵ ص ۲۳۲ «لزق»).

15.. لَفَظَهُ: رَمى بهِ (المصباح المنير: ص ۵۵۵ «لفظ»).

16.. كذا في المصدر، وفي بعض النسخ والصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۴۳ «أضلّه».

17.. في الصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۴۳ «غَدَرَ».

18.. في نسخة: «وجهه»، وهو الأنسب.

19.. غافر: ۵۲.

20.. الّلأواءُ: الشدَّة وضيق المعيشة (النهاية: ج ۴ ص ۲۲۱ «لأو»).

21.. الأمشاجُ: أي أخلاط من الدم ـ النطفة ـ (مفردات ألفاظ القرآن: ص ۷۶۹ «مشج»).

22.. في المصدر: «بسوابق»، وما اُثبت من الصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۴۴.

23.. الجدوى: العطيّة، كالجَداء (لسان العرب: ج ۱۴ ص ۱۳۴ «جدو»).

24.. في المصدر: «أعراقها»، وما اُثبت من بعض نسخ المصدر ومن الصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۴۵. والأعراف ـ جمع عُرف ـ: وهو كلّ عال مرتفع (لسان العرب: ج ۹ ص ۲۴۲ «عرف»).

25.. الاُجاج: شديد الملوحه والحرارة: (مفردات ألفاظ القرآن: ص ۶۴ «أجج»).

26.. الأنعام: ۱۱۵.

27.. في الصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۴۶ «وأكرم المُرسَلينَ المبعوث في الاُمّيّين».

28.. في الصحیفة السجّادیّة الجامعة: ص ۴۴۷ «اشملني».

29.. طفق فلانٌ بما أراد: أي ظَفِر (لسان العرب: ج ۱۰ ص ۲۲۵ «طفق»).

30.. في الصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۵۰ «وإن عَزُبَ لُبّي عَن تَقديمِ ما يُصلِحُني».

31.. أَوبَقه: أهلكه (لسان العرب: ج ۱۰ ص ۳۷۰ «وبق»).

32.. في المصدر: «عتيق»، والتصويب من الصحيفة السجّاديّة الجامعة: ص ۴۵۵.

33.. في نسخة: «فلا مكرُكَ یُؤمِننا».

34.. الرَّبقُ: حَبلٌ فيه عدّة عري يُشَدُّ به البُهُمُ الصغار، وربقه: جَعل رأسه في الربقة ـ أي قيّده ـ (تاج العروس: ج ۱۳ ص ۱۵۹ «ربق»). وفي نسخة كما في الصحیفة السجّادیة الجامعة: ص ۴۵۵ «أوبقني».

35.. الجَريرَةُ: الجِنايَةُ والذنب (النهاية: ج ۱ ص ۲۵۸ «جرر»).

36.. في نسخة: «إذا» بدل «إنّي».

37.. أنكال: قُيود ثِقال، ويقال: أغلال (مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۸۳۴ «نكل»).

38.. الضارِعٌ: النَّحيفُ الضاوي الجِسم (النهاية: ج ۳ ص ۸۴ «ضرع»).

39.. زاد هنا في نسخة: «ولَم تأمُرهُم إلّا بِالطاعَةِ».

40.. السناءُ: ارتفاع القدر والمنزلة عند اللّه‏ تعالى (مجمع البحرين: ج ۲ ص ۸۹۶ «سنا»).

41.. الواصِبُ: الواجِبُ الثابِتُ (مجمع البحرين: ج ۳ ص ۱۹۴۰ «وصب»).

42.. هكذا في المصدر: وفي نسخ اُخرى: «محيل» و«مجيل».

43.. الحَبَرة: النِعمة وسِعَةُ العيش (النهاية: ج ۱ ص ۳۲۷ «حبر»).

44.. بَوائِقُهُ: أي غَوائلُه وشرُورُه (النهاية: ج ۱ ص ۱۶۲ «بوق»).

45.. بحار الأنوار: ج ۹۴ ص ۱۵۳ ح ۲۲ نقلاً عن كتاب أنيس العابدين من مؤلّفات بعض قدمائنا.

  • نام منبع :
    فرهنگ‌نامه اعتکاف
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری محمّدحسين صالح آبادي عبدالهادي مسعودي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11989
صفحه از 351
پرینت  ارسال به