267
فرهنگ‌نامه اعتکاف

۶ / ۱۱ ـ ۱۸

مناجات خاکساران

۳۷۰.امام زین العابدین علیه السّلامـ در اظهار خاکساری در برابر خدای عزیز جلیل ـ: پروردگار من! گناهانم مرا خاموش کرده و توان سخن را از من گرفته‌اند و حجّتی ندارم. من، اسیر گرفتاری خود و در بند کار خویشم. در میان خطایم، سرگردان و از راهم سرگشته و جدا افتاده‌ام. خود را در جایگاه گناهکاران خوار، قرار داده‏ام؛ جایگاه شوربختان گستاخ بر تو [و] سبک شمرندگان تهدیدت. منزّهی تو! با کدام جرئت، بر تو گستاخی ورزیدم و به کدامین فریب، خود را فریفتم؟!
مولای من! بر من رحم کن که پایم لغزیده است و با تمام صورت به زمین خورده‏ام، و با بردباری‏ات به سوی نادانی‏ام و با نیکی‏ات به بدکاری‏ام، باز گرد، که من به گناه خود، اقرار دارم و به خطای خویش معترفم و این دست و موی جلوی سرم در اختیار توست تا قصاص از جانم بستانی. بر موی سفیدم، پایان یافتن روزگارم، نزدیک شدن مرگم، ناتوانی‏ام، بی‌نوایی‏ام و بیچارگی‏ام رحم کن.
مولای من! بر من رحم کن آن گاه که نشانم از دنیا بریده می‌شود و یادم در میان مخلوقات محو می‌گردد و میانِ از یاد ‏رفتگان، جزو فراموش شدگان می‌شوم.
مولای من! بر من رحم کن هنگام دگرگونی چهره و حالتم، آن گاه که پیکرم می‌پوسد و اندامم از هم می‌پاشد و مفصل‌هایم از هم می‌گسلند. وای از غفلتم از آنچه از من خواسته شده است!
مولای من! و بر من در برانگیخته شدن و پریشانی روز قیامتم، رحم کن و جایگاه ایستادنم را در آن روز، کنار اولیایت و جایگاه پس از در آمدنم [از محاسبه] را میان دوستانت قرار بده و مرا در جوار رحمتت سکنا ده، ای پروردگار عالمیان!


فرهنگ‌نامه اعتکاف
266

۶ / ۱۱ ـ ۱۸

مُناجاةُ المتَذَلِّلينِ

۳۷۰.الإمام زين العابدين علیه السّلام:
رَبِّ أفحَمَتني ذُنوبي، وَانقَطَعَت مَقالَتي فَلا حُجَّةَ لي، فَأَنَا الأَسيرُ بِبَلِيَّتي، المُرتَهَنُ بِعَمَلي، المُتَرَدِّدُ في خَطيئَتي، المُتَحَيِّرُ عَن قَصدي، المُنقَطِعُ بي، قَد أوقَفتُ نَفسي مَوقِفَ الأَذِلّاءِ المُذنِبينَ، مَوقِفَ الأَشقِياءِ المُتَجَرّينَ عَلَيكَ، المُستَخِفّينَ بِوَعدِكَ.
سُبحانَكَ أيَّ جُرأَةٍ اجتَرَأتُ عَلَيكَ، وأَيَّ تَغريرٍ غَرَّرتُ بِنَفسي؟!
مَولايَ! ارحَم كَبوَتي لِحُرِّ وَجهي وزَلَّةَ قَدمي، وعُد بِحِلمِكَ عَلیٰ جَهلي، وبِإِحسانِكَ عَلیٰ إساءَتي، فَأَنَا المُقِرُّ بِذَنبي، المُعتَرِفُ بِخَطيئَتي، وهٰذِهِ يَدي وناصِيَتي أستَكينُ بِالقَوَدِ مِن نَفسي، اِرحَم شَيبَتي ونَفادَ أيّامي، وَاقتِرابَ أجَلي، وضَعفي ومَسكَنَتي، وقِلَّةَ حيلَتي.
مَولايَ! وَارحَمني إذَا انقَطَعَ مِنَ الدُّنيا أثَري، وَامَّحیٰ مِنَ المَخلوقينَ ذِكري، وكُنتُ فِي المَنسِيّينَ كَمَن قَد نُسِيَ.
مَولايَ! وَارحَمني عِندَ تَغَيُّرِ صورَتي، وحالي إذا بَلِيَ جِسمي وتَفَرَّقَت أعضائي، وتَقَطَّعَت أوصالي، يا غَفلَتي عَمّا يُرادُ بي!
مَولايَ! وَارحَمني في حَشري ونَشري، وَاجعَل في ذٰلِكَ اليَومِ مَعَ أولِيائِكَ مَوقِفي، وفي أحِبّائِكَ مَصدَري، وفي جِوارِكَ مَسكَني، يا رَبَّ العالَمينَ.۱

1.. الصحيفة السجّادية: ص ۲۲۵ الدعاء ۵۳، البلد الأمين: ص ۴۹۸.

  • نام منبع :
    فرهنگ‌نامه اعتکاف
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری محمّدحسين صالح آبادي عبدالهادي مسعودي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 12023
صفحه از 351
پرینت  ارسال به