۶ / ۱۱ ـ ۱۸
مناجات خاکساران
۳۷۰.امام زین العابدین علیه السّلامـ در اظهار خاکساری در برابر خدای عزیز جلیل ـ: پروردگار من! گناهانم مرا خاموش کرده و توان سخن را از من گرفتهاند و حجّتی ندارم. من، اسیر گرفتاری خود و در بند کار خویشم. در میان خطایم، سرگردان و از راهم سرگشته و جدا افتادهام. خود را در جایگاه گناهکاران خوار، قرار دادهام؛ جایگاه شوربختان گستاخ بر تو [و] سبک شمرندگان تهدیدت. منزّهی تو! با کدام جرئت، بر تو گستاخی ورزیدم و به کدامین فریب، خود را فریفتم؟!
مولای من! بر من رحم کن که پایم لغزیده است و با تمام صورت به زمین خوردهام، و با بردباریات به سوی نادانیام و با نیکیات به بدکاریام، باز گرد، که من به گناه خود، اقرار دارم و به خطای خویش معترفم و این دست و موی جلوی سرم در اختیار توست تا قصاص از جانم بستانی. بر موی سفیدم، پایان یافتن روزگارم، نزدیک شدن مرگم، ناتوانیام، بینواییام و بیچارگیام رحم کن.
مولای من! بر من رحم کن آن گاه که نشانم از دنیا بریده میشود و یادم در میان مخلوقات محو میگردد و میانِ از یاد رفتگان، جزو فراموش شدگان میشوم.
مولای من! بر من رحم کن هنگام دگرگونی چهره و حالتم، آن گاه که پیکرم میپوسد و اندامم از هم میپاشد و مفصلهایم از هم میگسلند. وای از غفلتم از آنچه از من خواسته شده است!
مولای من! و بر من در برانگیخته شدن و پریشانی روز قیامتم، رحم کن و جایگاه ایستادنم را در آن روز، کنار اولیایت و جایگاه پس از در آمدنم [از محاسبه] را میان دوستانت قرار بده و مرا در جوار رحمتت سکنا ده، ای پروردگار عالمیان!