229
فرهنگ‌نامه اعتکاف

۶ / ۱۱ ـ ۴

مناجات امیدواران

۳۵۳.المناقب، ابن شهرآشوب ـ به نقل از طاووس یمانی، در بیان حالات امام زین العابدین علیه السّلام ـ: امام علیه السّلام را دیدم که از هنگام نماز عشا تا سحر، مشغول طواف و عبادت بود و وقتی دیگر کسی را [در اطراف کعبه] ندید، نگاهی به آسمان انداخت و فرمود: «معبود من! ستارگان آسمان‏هایت غروب کرده‏اند و چشمان آفریدگانت خفته‏اند و درهای [رحمت] تو به روی سائلان گشوده است. به پیشگاهت آمده‏ام تا مرا بیامرزی و بر من رحم آوری و رخسار جدّم محمّد صلّی الله علیه و آله را در عرصه‏های قیامت، نشانم دهى».
سپس گریست و فرمود: «به عزّت و جلالت سوگند که معصیتم نه از سر مخالفت با تو، و نافرمانى‏ام نه از روی تردید در تو و نه از بى‏خبری از کیفرت و نه این که [از سر ناباوری و بى‏اعتنایی به خشمت] خود را در معرض مجازات تو قرار دهم؛ بلکه نفْسم گناهان را در نظرم آراست و پرده‏پوشی تو نیز در این راه، مرا مدد رساند. اینک کیست که مرا از عذاب تو برهانَد؟ و به ریسمان چه کسی چنگ زنم اگر تو ریسمان خویش را از دستم برهانى؟ ای وای از فردا که در برابرت بِایستم، آن گاه که به سبک‏باران گفته می‌شود: "بگذرید" و به گران‏باران گفته می‌شود: "بایستید"! آیا با سبک‏باران خواهم گذشت؟ یا با گران‏باران خواهم ایستاد؟ وای بر من! هر چه بر عمرم افزوده شد، گناهانم فزون‏تر گشت و توبه نکردم. آیا وقت آن نرسیده است که از پروردگارم شرم کنم؟».
امام علیه السّلام سپس گریست و شروع به خواندن این ابیات کرد:
«ای نهایت آرزوها! آیا مرا به آتش مى‏سوزانى؟
پس امید و محبّت من [به تو] چه مى‏شود؟
[هر چند] من اعمال زشت و پستی آورده‏ام
و در میان مردمان، گنهکاری چون من یافت نمى‏شود».
سپس دوباره گریست و فرمود: «منزّهى! چنان از تو نافرمانی مى‏شود که انگار نمى‏بینی و چنان بردباری نشان مى‏دهی که گویی نافرمانی نمى‏شوى. با خوش‏رفتارى‏ات، محبّت خود را به بندگانت ابراز مى‏کنى، چندان که گویی تو نیازمند آنانى، در حالی که تو ـ ای آقای من ـ از آنان بى‌نیازى».
امام علیه السّلام سپس به سجده افتاد.


فرهنگ‌نامه اعتکاف
228

۶ / ۱۱ ـ ۴

مُناجاةُ الرّاجينَ

۳۵۳.المناقب لابن شهر آشوب عن طاووس اليمانيـــ في ذِكرِ أحوالِ الإِمامِ زَينِ العابِدينَ علیه السّلام ـــ: رَأَيتُهُ يَطوفُ مِنَ العِشاءِ إلَى السَّحَرِ ويَتَعَبَّدُ، فَلَمّا لَم يَرَ أحَدا رَمَقَ السَّماءَ بِطَرفِهِ وقالَ:
إلٰهي! غارَت نُجومُ سَماواتِكَ، وهَجَعَت عُيونُ أنامِكَ، وأَبوابُكَ مُفَتَّحاتٌ لِلسّائِلينَ، جِئتُكَ لِتَغفِرَ لي وتَرحَمَني وتُرِيَني وَجهَ جَدّي مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله في عَرَصاتِ القِيامَةِ.
ثُمَّ بَكیٰ وقالَ:
وعِزَّتِكَ وجَلالِكَ! ما أرَدتُ بِمَعصِيَتي مُخالَفَتَكَ، وما عَصَيتُكَ إذ عَصَيتُكَ وأَنَا بِكَ شاكٌّ، ولا بِنَكالِكَ جاهِلٌ، ولا لِعُقوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، ولٰكِن سَوَّلَت لي نَفسي، وأَعانَني عَلیٰ ذٰلِكَ سَترُكَ المُرخیٰ بِهِ عَلَيَّ، فَأَنَا الآنَ مِن عَذابِكَ مَن يَستَنقِذُني؟ وبِحَبلِ مَن أعتَصِمُ إن قَطَعتَ حَبلَكَ عَنّي؟ فَوا سَوأَتاه غَداً مِنَ الوُقوفِ بَينَ يَدَيكَ إذا قيلَ لِلمُخِفّينَ: جوزوا، ولِلمُثقِلينَ: حُطّوا، أمَعَ المُخِفّينَ أجوزُ، أم مَعَ المُثقِلينَ أحُطُّ؟! وَيلي! كُلَّما طالَ عُمُري كَثُرَت خَطايايَ ولَم أتُب، أما آنَ لي أن أستَحِيَ مِن رَبّي؟!.
ثُمَّ بَكیٰ، ثُمَّ أنشَأَ يَقولُ:

أتُحرِقُني بِالنّارِ يا غايَةَ المُنیٰفَأَينَ رَجائي ثُمَّ أينَ مَحَبَّتي
أتَيتُ بِأَعمالٍ قِباحٍ رَدِيَّةٍوما فِي الوَریٰ خَلقٌ جَنیٰ كِجِنايَتي
ثُمَّ بَكیٰ وقالَ:
سُبحانَكَ! تُعصیٰ كَأَ نَّكَ لا تَریٰ، وتَحلُمُ كَأَنَّكَ لَم تُعصَ، تَتَوَدَّدُ إلیٰ خَلقِكَ بِحُسنِ الصَّنيعِ كَأَنَّ بِكَ الحاجَةَ إلَيهِم، وأَنتَ يا سَيِّدِي الغَنِيُّ عَنهُم.
ثُمَّ خَرَّ إلَى الأَرضِ ساجِداً.۱

1.. المناقب لابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۱۵۱، بحار الأنوار: ج ۴۶ ص ۸۱ ح ۷۵.

  • نام منبع :
    فرهنگ‌نامه اعتکاف
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری محمّدحسين صالح آبادي عبدالهادي مسعودي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 12019
صفحه از 351
پرینت  ارسال به