103
فرهنگ ‌نامه اَذان

عكرمه گفت : به خدا سوگند ، خوش نداشتم كه صداى پسر رَباح را بشنوم كه بر بام كعبه عر عر مى كند!
خالد بن اَسيد ۱ گفت : خدا را شكر كه در حقّ ابو عَتّاب ، لطف كرد و نگذاشت كه اين روز را درك كند و ببيند كه پسر رَباح ، بر بام كعبه ايستاده است!
سهيل ـ كه از بقيّه معتدل تر بود ـ گفت : اين ، كعبه خداست و او خود ، مى بيند و اگر بخواهد ، وضع را تغيير مى دهد.
ابو سفيان گفت : من ، چيزى نمى گويم . به خدا سوگند ، اگر سخنى بگويم ، خيال مى كنم كه اين ديوارها آن را به گوش محمّد مى رسانند!
پيامبر ـ كه درودهاى خدا بر او و خاندانش باد ـ شخصى را نزد آنان فرستاد و به آنان خبر داد كه چه گفته اند.
عَتّاب گفت : به خدا سوگند ـ اى پيامبر خدا ـ ما اين سخن ها را گفته ايم و از خدا آمرزش مى طلبيم و به درگاهش توبه مى بريم . و اسلام آورد و نيكو مسلمانى شد و پيامبر خدا ، او را بر مكّه گماشت. ۲

۱۹۸.السيرة النبويّة :در سال فتح [مكّه] ، پيامبر خدا وارد كعبه شد و بلال نيز با ايشان بود . پس ، به بلال دستور داد كه اذان بگويد . ابو سفيان بن حَرب ، عَتّاب بن اَسيد و حارث بن هشام در درگاه كعبه نشسته بودند .
عتّاب بن اَسيد گفت : خدا در حقّ اَسيد ، لطف كرد كه اين صدا را نشنود ؛ زيرا از شنيدن آن به خشم مى آمد .

1.. ظاهرا عَتّاب بن اَسيد ، درست است ، به قرينه عبارت «در حقّ ابو عتّاب ، لطف كرد» ، و عبارت «عتّاب گفت» ـ كه در انتهاى حديث آمده ـ و نيز به قرينه حديث بعدى .

2.. إعلام الورى : ج ۱ ص ۲۲۶ ، الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۹۷ ح ۱۵۸ .


فرهنگ ‌نامه اَذان
102

انگار درخشندگى ساق هاى پايش را مى ديدم. ۱

۱۹۵.الطبقات الكبرى ـ به نقل از ابن ابى مُليكه يا ديگرى ـ :در روز فتح مكّه ، پيامبر خدا به بلال فرمود كه بر بام كعبه اذان بگويد . او بر بام كعبه رفت و اذان گفت . حارث بن هشام و صفوان بن اميّه نشسته بودند . يكى از آن دو به ديگرى گفت : اين حبشى را بيين! ديگرى گفت : اگر خدا [از اين وضع ]خوشش نيايد ، تغييرش مى دهد. ۲

۱۹۶.الخرائج و الجرائح :پيامبر صلى الله عليه و آله وارد مكّه شد و هنگام ظهر بود . به بلال دستور [ اذان] داد . او بر بام كعبه رفت و اذان گفت . پس ، هر بتى كه در مكّه بود ، به رو در افتاد .
چون سران قريش صداى اذان را شنيدند ، يكى از آنان با خودش گفت : فرو رفتن در دل زمين ، بهتر از شنيدن اين بانگ است!
ديگرى گفت : خدا را شكر كه پدرم را تا امروز ، زنده نگه نداشت!
پيامبر خدا فرمود : «فلانى! تو در دلت چنين گفتى ، و [تو] اى فلانى! در دلت چنان گفتى» .
ابو سفيان گفت : تو مى دانى كه من چيزى نگفتم .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود : «بار خدايا! قوم مرا هدايت كن كه همانا نادان اند» . ۳

۱۹۷.امام صادق عليه السلام :پيامبر خدا ، در حالى وارد مكّه شد كه احرام نداشت و مسلمانان مسلّح بودند . او به كعبه در آمد ؛ امّا در حج و يا عمره نبود . او هنگام ظهر وارد شد . پس به بلال دستور [اذان] داد و او بر بام كعبه رفت و اذان گفت.

1.. سنن الترمذى : ج ۱ ص ۳۷۵ ح ۱۹۷ .

2.. الطبقات الكبرى : ج ۳ ص ۲۳۴ و ر . ك : مجمع البيان : ج ۹ ص ۲۰۳ .

3.. الخرائج والجرائح : ج ۱ ص ۱۶۳ ح ۲۵۲ ، بحار الأنوار: ج ۲۱ ص ۱۱۹ ح ۱۷ .

  • نام منبع :
    فرهنگ ‌نامه اَذان
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری، عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 940
صفحه از 115
پرینت  ارسال به