اینجا با استفاده از مهمترین دلیل، قاعده را بیشتر توضیح میدهیم.
بر اساس آموزه توحید، خداوند یگانه است و هیچ شباهت و سنخیّتی با مخلوقاتش ندارد. از سوی دیگر هر موجودی تنها میتواند نسبت به ذات موجودات همسنخ خود آگاهی یابد و موجودی که هیچ شباهتی با او ندارد از دسترس قوای ادراکی او خارج است. البته، خالق، چون بر مخلوقات، از هر جهت، احاطه دارد و بدون این احاطه، خلق کردن ممکن نیست، به مخلوقاتش احاطه علمی دارد، اما مخلوق، نمیتواند به ذات خالق دسترسی داشته باشد و تنها راه شناختِ خالق، شناخت از طریق آثار و افعال است.
از این تحلیل، روشن میشود که تصورات ما از ذات خداوند، در واقع، تصوراتیاند که از مخلوقات اخذ کردهایم و بر خداوند منطبق نخواهد بود و اگر گمان کنیم خداوند مصداق این تصورات است، خداوند را نشناختهایم، بلکه مخلوق را شناختهایم و خالق را به مخلوق تشبیه کرده، از توحید خارج شدهایم.
با این بیان، معنا و مقصود این روایات روشن میشود. همانطور که دیدیم در این روایات ادعای معرفت ذاتی خداوند مستلزم خروج خداوند از الوهیت و خالقیت و یگانگی دانسته شده است. دلیل این مطلب این است که صورتهایی که عقل به آنها احاطه دارد از مخلوقات گرفته شده و تطبیق این صورتهابر خداوند، خروج از توحید و مصنوع دانستن خداوند و عدم صلاحیت او برای الوهیت و معبودیت است.
لازم به ذکر است که معرفت قلبی و خدادادی، از موضوع این بحث خارج است؛ زیرا بحث بر رویشناختی از خداست که فعل انسان است نه فعل خداوند.
ادله عقلی قاعده
افزون بر ادله نقلی، میتوان استدلالهای زیر را برای اثبات قاعده ذکر کرد: