71
قواعد کلامی (توحید)

همچنین در بخشی از فراز‌های ‌توحید مفضّل، معطّله به معنای منکران خداوند یا صُنع خداوند به‌کار رفته است:

۰.قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ یَا مَوْلَایَ إِنَّ قَوْماً مِنَ الْمُعَطِّلَةِ یَزْعُمُونَ أَنَّ اخْتِلَافَ الْأَلْوَانِ وَالْأَشکَالِ فِی الطَّیْرِ إِنَّمَا یَکُونُ مِنْ قِبَلِ امْتِزَاجِ الْأَخْلَاطِ وَاخْتِلَافِ مَقَادِیرِهَا بِالْمَرَجِ وَالْإِهْمَالِ؛۱ مفضّل مى‏گوید: عرض کردم‌ای مولای من، برخى از معطّله پنداشته‏اند که ناهمگونى رنگ و شکل پرندگان از درآمیختگى خود به خود و ناهماهنگ و بى‏حساب و کتاب اَخلاط سرچشمه مى‏گیرد.

تعطیل معرفت‌شناختی و معانی آن

اقسام «تعطیل معرفت‌شناختی» را نیز می‌توان همانند «تعطیل وجودشناختی» در سه قسم زیر خلاصه کرد:

۱. عدم معرفت به خدا؛

۲. عدم معرفت به مطلق کمالات خدا؛

۳. عدم معرفت به برخی کمالات (چه کمالات ذاتی و چه کمالات فعلی).

اینک، سخن این است که آیا تعطیل وارد شده در احادیث، تنها به معنای وجود‌شناختی است یا معنای معرفت‌شناختی را نیز در بر می‌گیرد.

می‌توان بر این شمولیت چنین استدلال کرد که واژه تعطیل، شامل عدم شناخت خداوند نیز می‌شود؛ زیرا کسی که مدعی معرفت نداشتن به خداست خداوند را رها کرده است. همان‌‌‌‌‌‌‌طور که به چاهی که رها شده «بئر معطّله» می‌گویند.۲ یا این‌که

1.. علامه مجلسی، بحار الأنوار‏،‏‏ ج۳، ص۱۰۵.

2.. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۵۲.


قواعد کلامی (توحید)
70

می‌خواهد خداوند را اثبات کند به ناچار باید از عبارات بهره ببرد و به نظر آنها اشتراک در اسم موجب اشتراک در معناست. از طرفی میان این اسامی و مقابل آنها مثل علم و جهل، تقابلِ تضاد است. با توجه به این دو مبنا آنها معتقدند که نمی‌توان لفظ وجود را بر خداوند اطلاق کرد؛ زیرا با دیگر موجودات از جهت معنا و حقیقت اشتراک رخ می‌دهد در عین حال، مقابلش یعنی جهل را نیز نمی‌توان به او نسبت داد؛ زیرا نقص است و برای حل کردن این دو محذور، معتقدند خداوند در مرتبه ذات و پیش از ابداع نه موجود است و نه معدوم، نه عالم است و نه جاهل.۱

به نظر می‌رسد اقسام تعطیلِ وجودشناختی را در سه قسم زیر می‌توان خلاصه کرد:

۱. انکار وجود خدا؛

۲. انکار مطلق کمالات برای خدا؛

۳. انکار برخی کمالات برای خدا؛ چه کمال ذاتی و چه کمال فعلی.

همه این سه معنا از واژه «تعطیل» قابل استنباط‌اند؛ زیرا تعطیل یک چیز به معنای حذف و کنار گذاشتن آن چیز است. در بیشتر فرهنگ‌نامه‌ها‌«تعطیل» را به معنای «تفریغ» دانسته‌اند.۲ ابن فارس نیز در تعریف تعطیل به همین معنا نظر داشته و می‌گوید: «اصل واحد یدل علی خلو و فراغ؛۳ تعطیل معنای واحدی دارد که عبارت است از خالی و تهی».

بنابراین، اگر ذات خداوند یا کمال ذاتی او و حتی فعل او انکار شود - در واقع - خداوند یا شأنی از شؤون او تعطیل شده است.

1.. شهرستانى،‏‏ ‏نهاية الأقدام‏‏،‏‏ ‏ص ۷۷.

2.. نک: زبيدی، تاج العروس،‏‏ ج۱۵، ص۴۹۹؛ جوهری، الصحاح،‏‏ ج۵، ص۱۷۶۷؛ ابن سيده، المحكم والمحيط الأعظم‏،‏‏ ج۱، ص۵۴۲؛ ابن سيده، المخصص،‏‏ ج۷، ص۸۶؛ ابن منظور، لسان العرب‏،‏‏ ج۱۱، ص۴۵۴.

3.. ‌ابن فارس، معجم مقاییس اللغة،‏‏ ج۴، ص۳۵۱.

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31254
صفحه از 223
پرینت  ارسال به