51
قواعد کلامی (توحید)

آثار و لوازم قاعده

نفی قیاس آثار بسیاری در اعتقادات دارد، اما بیشترین آثار آن را در خداشناسی می‌توان یافت. در این‌جا به ذکر چهار نمونه بسنده می‌کنیم:

۱. نفی دیدگاه‌های ‌تشبیهی درباره خداوند و صفات او

انگاره‌های تشبیهی درباره خداوند از دیرباز و به شکل‌های گوناگون رواج داشته است. مشرکانِ یونان و روم، شکل و شمایل بشری برای خدایان ترسیم می‌کردند و در نظر آنها خدایان با هم ازدواج می‌کردند. مشرکان پیش از اسلام نیز تلقی و تصورشان از خدایان را در بت‌های دست‌سازشان نشان می‌دادند و دیدگاه‌های ‌تشبیهی اهل الحدیث و اشاعره نیز در باور آنها به صفات خبریه مشهود است. همه این دیدگاه‌ها ریشه در قیاس خداوند به مخلوقات دارند. «در نظر یونانی‌ها، خدایان مانند بشر بودند، اما دلاورتر، داناتر و در رویارویی با دشواری‌های جهان موفق‌تر از او. چون از خُلق و خویی انسان‌وار برخوردار بودند، در میان مردم ظاهر می‌شدند و آزادانه با آنها می‌آمیختند. از پیوند خدایان و آدمیان، نژادی از نیمه‌خدایان پدید آمده بود».۱ بنابراین‌‌، یونانی‌ها با مقایسه خداوند با انسان صفات بشری را البته، به‌صورت کامل‌تر به خداوند نسبت می‌دادند. مشبّهه حشویّه از اهل حدیث، معتقد بودند که خداوند مانند انسان دست و پا و صورت دارد و می‌توان او را لمس کرد و با او مصافحه و معانقه کرد.۲ به اعتقاد ابوالحسن اشعری، خداوند دست و چشم دارد، اما دست و چشم او با دست و چشم ما تفاوت دارد.۳ همه این دیدگاه‌ها‌بر اساس قیاس خالق به مخلوق مطرح شده‌اند و با بطلان قیاس، همه آنها مخدوش خواهند بود.

1.. لوکاس، تاریخ تمدن، ج۱، ص۱۷۱.

2.. نک: حمیری، الحور العین، ص۲۰۴؛ شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۱۰۵.

3.. اشعری، الابانة، ص۲۲.


قواعد کلامی (توحید)
50

وجود وَجهِ جامع یا شباهت آن دو در یک ویژگی است. اِشکال این روش معرفتی این است که شباهت میان دو چیز نمی‌تواند دلیل موجّهی برای سرایت دادن حکم چیزی به چیز دیگر باشد. برای مثال، این‌که قیافه دو نفر شبیه به هم است، دلیل نمی‌شود که اگر یکی سخاوتمند است، دیگری نیز سخاوتمند باشد. البته، اگر علت سخاوت در دو فرد وجود داشته باشد، می‌توان حکم به سخاوت آن دو کرد، اما در این صورت، از علت سخاوت در هر دو فرد، به‌صورت جداگانه، به سخاوت در آن دو حکم می‌کنیم نه‌تنها شباهت میان دو فرد.

در بحث خداشناسی دلیل دیگری نیز برای نفی قیاس وجود دارد و آن این‌که بر اساس آموزه توحید، میان خداوند و مخلوقات شباهتی وجود ندارد. نبودن جامع به طور طبیعی حاکی از آن است که ارکان قیاس تمام نیست؛ چون قیاس متشکل از مَقیس (خالق)، مقیس‌علیه (مخلوق) و جامع (شباهت خالق و مخلوق) است و رُکن اخیر موجود نیست. به همین جهت نمی‌توان از قیاس در خداشناسی استفاده کرد.

اگر خداوند هم رتبه و هم سنخ با انسان بود و تفاوت تنها در شدّت و ضعف بود، نه اصل حقیقت خالق و مخلوق، امکان مقایسه وجود داشت، اما خداوند متعالی از مخلوقات است. از این‌رو، هر نوع قیاسی ممتنع است. امام علی علیه السلاممی‌فرماید:

۰.لِبُعْدِهِ مِنْ أَنْ یَکُونَ فِی قُوَى الْمَحْدُودِینَ لِأَنَّهُ خِلَافُ خَلْقِهِ فَلَا شِبْهَ لَهُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَإِنَّمَا یُشَبَّهُ الشیْ‏ءُ بِعَدِیلِهِ فَأَمَّا مَا لَا عَدِیلَ لَهُ فَکَیْفَ یُشَبَّهُ بِغَیْرِ مِثَالِه؛‏۱ به جهت دوری‌اش از آن‌که در قوه‏هاى اندازه‏شدگان باشد؛ زیرا که او خلاف آفریدگان خویش است، پس او را در میان آفریدگان مانندى نیست و جز این نیست که هر چیزى به عدیل و نظیر خود تشبیه مى‏شود و اما آنچه از برایش عدیل و نظیرى نیست، چگونه به غیر مثال خود تشبیه مى‏شود.

1.. ‌‌‌‌‌‌شیخ صدوق، التوحيد‏، ص۵۲.

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31233
صفحه از 223
پرینت  ارسال به