قیاس کردن، پس روی آوردن بندگان به پرستش خورشید تنها از قیاس سرچشمه گرفته بود.
در این حدیث، خورشیدپرستی، از آثار قیاس به حساب آمده است. شاید خورشیدپرستان، با قیاس خداوند به اشیای عالم و اینکه خداوند موجودی مانند مخلوقات ولی کاملترین آنهاست، به این نتیجه رسیدند که چون خورشید مهمترین شیْء جهان است، پس باید آن را خداوند دانست.
یونس بن عبدالرحمان نقل میکند که به امام موسی کاظم علیه السلام عرض کردم:
۰.بِمَا أُوَحِّدُ اللّه فَقَالَ یَا یُونُسُ لَا تَکُونَنَّ مُبْتَدِعاً مَنْ نَظَرَ بِرَأْیِهِ هَلَکَ وَمَنْ تَرَکَ اهل بَیْتِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و اله ضَلَّ وَمَنْ تَرَکَ کِتَابَ اللّه وَقَوْلَ نَبِیِّهِ کَفَر؛۱ یونس گوید به امام کاظم علیه السلام عرض کردم: به چه وسیله خداوند را به یگانگى بپرستم؟ فرمود: اى یونس: بدعتگذار مباش. کسى که به رأى خویش توجه کند، هلاک شود و هر که خانواده پیغمبرش را رها کند گمراه شود و کسى که قرآن و گفتار پیغمبرش را رها کند کافر شود.
به اعتقاد ملاصدرا، مقصود از بدعت و عمل به رأی همان قیاس است. او میگوید:
۰.مقصود از گفتار راوی «بما اوحد» این است که برای توحید الهی و صفات لایق حضرت حق به چه چیزی استدلال میشود و شاید یونس بن عبدالرحمن قصد داشت با این سؤال اجازه قیاس کردن را بگیرد که حضرت او را از این کار نهی فرمود و سپس حکم عام و کلی را فرمود که هر کسی که به رأی و گمان خود عمل کند هلاک میشود... یعنی هر کسی که در شناخت خداوند و احکام الهی به رأی و گمان خود عمل کند از جمله هلاک شوندگان است.۲