41
قواعد کلامی (توحید)

بدین‌گونه شکل داد که ماده او از ماده آدم علیه السلام بهتر است و هر آنچه ماده‌‌اش از دیگری بهتر باشد، خودش از او برتر است در نهایت، برتری خودش از آدم علیه السلام را نتیجه گرفت و فرمایش امام علیه السلام [در همین روایات] کبرای قیاس دوم ابلیس را منع می‌کند به این‌که از خیریّت ماده کسی بر دیگری نمی‌توان نتیجه گرفت که در کل او از دیگری برتر است؛ زیرا شاید صورت وجودی فرد مقابل در نهایت، شرافت باشد و به همین جهت از فرد اول برتر باشد، همان‌گونه که در حضرت آدم علیه السلام به جهت نفس ناطقه‌‌اش نورانی‌تر از آتش [ماده خلقت ابلیس] است؛ زیرا خداوند نفس ناطقه حضرت آدم علیه السلام را محل انوار و مورد اسرارش قرار داد.۱

ایشان در ادامه، احتمال دیگری را طرح می‌کند که شاید روایات تبیین‌گر قیاسِ ابلیس کبرای قیاس اول [برتری آتش بر گل] را منع می‌کند. سپس احتمال سومی هم بیان می‌کند که شاید مراد قیاس فقهی باشد.۲

به نظر می‌رسد مراد از قیاس در روایات، معنای لغوی قیاس یعنی صادر کردن حکمی بر اساس مقایسه دو چیز است که البته، در قیاس فقهی و تمثیل منطقی نیز همین مقایسه به‌گونه‌ای وجود دارد. اگر حکم قیاسی را در قالب دلیل و قیاس منطقی سازماندهی کنیم، بی‌شک، در یک یا چند مقدمه دچار مشکل خواهیم شد، همان‌‌‌‌‌‌‌طور که مقدمات استدلال ابلیس که ظاهری منطقی دارد، چون بر اساس

1.. «لأنه استدل أولا على خيريته بأن مادته من نار ومادة آدم من طين والنار خير من الطين فاستنتج من ذلك أن مادته خير من مادة آدم ثم جعل ذلك صغرى ورتب القياس هكذا مادته خير من مادة آدم وكل من كان مادته خيراً من مادة غيره يكون خيرا منه فاستنتج أنه خير من آدم ويرجع كلامه علیه السلام إلى منع كبرى القياس الثاني بأنه لا يلزم من خيرية مادة أحد على غيره كونه خيراً منه إذ لعله تكون صورة الغير في غاية الشرافة وبذلك يكون ذلك الغير أشرف كما أن آدم لشرافة نفسه الناطقة التي جعلها اللّه محل أنواره ومورد أسراره أشد نوراً وضياءاً من النار» (علامه مجلسی، بحار الأنوار‏،‏‏ ج۲، ص۲۸۹).

2.. علامه مجلسی، بحار الأنوار‏،‏‏ ج۲، ص۲۸۹ و‏‏ ج۱۱، ص۱۳۳.


قواعد کلامی (توحید)
40

کرد و اشتباه کرد زمانی که خداوند به او امر کرد در مقابل حضرت آدم علیه السلام سجده کند و گفت من از او برتر هستم من را از آتش خلق کردی و او را از گِل. پس گمان کرد آتش از جهت وجود عنصری از گل اشرف است پس به خاطر همین قیاس در عذاب خوارکننده مخلد گشت.

در این حدیث اصل برتری آتش بر گِل مورد اِشکال قرار گرفته است. این اشکال می‌تواند جهات مختلف داشته باشد. یک جهت می‌تواند این باشد که عناصری که در گِل قرار دارند، بیشتر و غنی‌تر از عناصر آتش‌اند و دیگر این‌که هردو به لحاظ مخلوق بودن مساوی‌اند. جهت دیگر که شاید مناسب‌ترین جهات باشد، این است که گِل و آتش بودنِ بدن موجودات به لحاظ امر به سجده با هم تفاوتی ندارند. به بیان دیگر، حتی اگر فرض کنیم جنس آتش بهتر از جنس گل باشد، این امر، دلیل نمی‌شود که ابلیس از امر خداوند مبنی بر سجده در برابر آدم سرپیچی کند. اساساً سجده برای خداست و این‌که روبروی چه موجودی باید سجده کنیم، به خود خداوند برمی‌گردد. همان‌‌‌‌‌‌‌طور که خداوند امر کرده که همه انسان‌ها در نماز در برابر کعبه که از سنگ ساخته شده، سجده کنند و البته، پیش از آن امر کرده بود که در برابر بیت المقدس سجده کنند.

علامه مجلسی در توضیح روایات مربوط به قیاسِ ابلیس می‌فرماید احتمال دارد که مقصود از این قیاس، اعم از قیاس فقهی باشد، به‌گونه‌ای که استحسانات عقلی و آرای وهمی را نیز در بر گیرد و بر این باور است که قیاسِ ابلیس از جهت صورت، قیاس منطقی است، ولی ماده آن جدلی است. او در تبیین کیفیت شکل‌گیری قیاسِ ابلیس می‌فرماید:

۰.چون ابلیس در مرحله اول بر برتری خودش چنین استدلال کرد که ماده او آتش است و ماده آدم علیه السلام از گِل و آتش از گل برتر است، پس ماده او از ماده آدم علیه السلام بهتر است سپس این نتیجه را صغری قرار داد و قیاس دیگری

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31404
صفحه از 223
پرینت  ارسال به