به جهت آن حکم مذکور برای جزئی نخست یافت شده است [یعنی اشتراکشان در کلیِ صرف کفایت نمیکند، بلکه باید در کلی با هم مشترک باشند که همین جهت کلی منشأ و سبب وجود حکم در فرد اول است] و این حکم در اولی اظهر از دومی است.
از تمثیل منطقی، گاه به صراحت و گاه به اشاره، در آثار متکلمان و فیلسوفان، با نام «قیاس الغائب علی الشاهد» یاد شده است. ابن سینا در تعریف تمثیل میگوید:
۰.التمثیل هو الحکم على غائب بما هو موجود فى مثال الشاهد؛۱ تمثیل عبارت است از حکم کردن بر امر غائب به جهت آنچه در مشابه و مثال مورد مشاهده وجود دارد.
سیف الدین آمدی در مورد تمثیل میگوید:
۰.قیاس التمثیل؛ و هو الحکم على الغائب بمثل ما حکم به على الشاهد بجامع الحیاة؛۲ قیاس تمثیل همان حکم کردن بر غائب است به مثل همان حکمی که بر امر مورد مشاهده صورت گرفته است به جهت وجود امر جامعی میان آنها.
در شرح اساس الکبیر چنین آمده است:
۰.وهذا القیاس هو الذی یُسمّیه المخالفون قیاس التمثیل وقیاس الغائب على الشاهد ویجعلونه ظنیاً وسموه قیاس تمثیل، لأنه بزعمهم تمثیل الغائب بالشاهد؛۳ این قیاس همان چیزی است که مخالفان آن را قیاس