معنای واحدی دارد که بر سستی دلالت میکند.
زبیدی در معنای اختراع میگوید:
۰.واخْتَرَعَهُ، أَیّ الشَّیْءَ: شَقَّهُ واقْتطَعَهُ؛۱ اخترع الشیْء، یعنی آن چیز را شکافت.
معنای اصطلاحی اختراع همسو با معنای لغوی آن است. ملاصالح مازندرانی میگوید:
۰.هو الّذی یخترع الشیء لا عن شیء للدلالة على أنه خلقهم لا عن مادة ولا عن مثال سابق؛۲ خداوند همان کسی است که اشیاء را ایجاد میکند، ولی نه از چیز [سابق] تا دلالت کند بر اینکه آنها را بدون ماده و مثال و نمونه قبلی خلق کرده است.
سید مرتضی برای واژه اختراع دو تعریف را بیان میکند:
الف) یوصف تعالى بأنه «مخترع»، لأن فائدة هذا الوصف اخراج الفعل من العدم الى الوجود و هی ثابتة فیه تعالى؛۳ خداوند متعال با نام مخترع توصیف میشود؛ زیرا فایده این وصف یعنی خارج کردن فعل از عدم به عرصه وجود در مورد خداوند ثابت و موجود است.
ب) وهی ایجاد الفعل فی الغیر من غیر آلة ولا سبب؛۴ اختراع، ایجادِ فعل در دیگری است بدون بهرهگیری از وسیله و سبب. و در جای دیگر میگوید: الاختراع ابتداء القادر الفعل لا فی نفسه؛۵ اختراع آن است که قادر فعل را در