نداشته است.
ابن فارس برای واژه «بدع» دو ریشه و معنا ذکر کرده است:
۰.الباء والدال والعین أصلان: أحدهما ابتداءِ الشیْء وصنعة لا عَنْ مِثال والآخر الانقطاع والکَلال؛۱ ب د ع دو معنا دارد یکی ابتداء چیزی و ساختن آن بدون مثال و نمونه [سابق] و دیگری بریدن و خسته و هلاک شدن.
معنای اصطلاحی ابداع همسو با معنای لغوی آن است.۲ سید مرتضی در تعریف ابداع میگوید:
۰.ویوصف تعالى بأنه «مبدع» وفائدة هذا الوصف ایقاع الفعل لا على مثال؛۳ خداوند به اسم مبدع توصیف میشود و فایده این وصف آن است که فعل بدون بهرهگیری از مثال و نمونه سابق ایجاد میشود.
شیخ اشراق در تعریف ابداع میگوید:
۰.أنّ الإبداع وهو الذی عبارة عن وجود شیء عن غیره بحیث لم یتوقّف على غیره أصلاً من وقت ومادة؛۴ ابداع عبارت است از اینکه چیزی از غیرش به وجود بیاید بدون آنکه بر وقت یا مادهای متوقف باشد.
ابن سینا یکی از معانی ابداع را چنین بیان میکند:
۰.تأسیس الشىء لا عن شىء ولا بواسطة شىء؛۵ [ابداع] تأسیس و به وجود
1.. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۰۹.
2.. شهرزورى، رسائل، ص۳۰۳؛ اهرى، الاقطاب، ص ۱۳۷ و۱۶۸؛ عامرى، رسائل، ص ۲۶۰؛ لوكرى، ابوالعباس، بيان الحق بضمان الصدق، ص۳۴۳؛ اخوان الصفا، رسائل، ج۲، ص۱۲۷ و ج۳، ص۴۷۳.
3.. سید مرتضى، الذخيرة، ص۵۹۲.
4.. سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۴، ص۲۲۴.
5.. ابن سينا، رسائل، ص۱۱۸.