۱. کمالِ مطلق بودن خداوند
در مباحث مربوط به توحید و خداشناسی ثابت شده است که هیچ نقصی در خداوند راه ندارد و همه کمالات را باید برای خداوند اثبات کرد. این مطلب مورد قبول همه مکاتب کلامی و فلسفی مسلمانان است. از طرفی قدرت گزینش و اختیار و مجبور نبودن نسبت به یک گزینه خاص (فعل یا ترک)، یکی از کمالات برای فاعل است. بنابراین، عقل حکم میکند که این کمال را باید برای خداوند اثبات کرد. متکلمان مسلمان - بر خلاف نظام - بر این باورند که خداوند حتی نسبت به افعال قبیح نیز قدرت دارد، هرچند هیچگاه آن را انجام نمیدهد.۱
فیلسوفان اشکالاتی بر این دلیل دارند و کمال قدرت بر فعل و ترک را برای خداوند محال میدانند. از جمله این اشکالات این است که اگر خداوند را قادر بر فعل و ترک بدانیم و امکان انتخاب هر یک از طرفین برای او وجود داشته باشد، اقتضای فاعل برای فعل تام نبوده، بلکه مشروط به شرطی است که خارج از طبیعتش است. پس باید او را «فاعل بالطبع» دانست نه فاعل مختار؛ زیرا فعل و ترک با لحاظ ذات فاعل هر دو ممکن است و نسبت آن به ذات علیالسویه است و امکان دارد آن شرط خارج از طبیعت او اصلاً محقق نشود و در نتیجه، نتواند فعل را انجام دهد.۲
در پاسخ به این اِشکال باید گفت اگر فعل خداوند وابسته به چیزی باشد که در اختیار خداوند نیست، اِشکال وارد است؛ اما فعل خداوند به ارادهای وابسته است که در اختیار خداست. به بیان دیگر، قادر کسی است که هم میتواند فعل را اراده کند و هم میتواند فعل را اراده نکند و این توانایی بر اراده فعل و ترک آن، وابسته به هیچ شرط بیرونی نیست. اساساً قدرت بر فعل و ترک، امری ذاتی برای خداست و قادر، در ترجیح دادن اراده بر عدم اراده، محکوم و وابسته به هیچ علتی نیست