خداوند را نمیتوان به صفات ممکنات توصیف کرد.۱
اساساً مقصود از صفت در احادیثی که صفت مورد انکار قرار میگیرد و یا حکم به غیریّت آن با موصوف داده میشود، صفت ذاتی است نه صفت فعلی. همچنین همه صفات از مخلوق انتزاع میشوند و صفت غیر منتزع از مخلوق نداریم. بنابراین، لازم نیست احادیث نفی صفت را به صفات مخلوقات و صفات ذاتی مقیّد کنیم، بلکه خود صفت به معنای کمال ذاتی منتزع از مخلوقات است.
به اعتقاد قاضی سعید قمی، چون وصف از جمله کیفیات است و در موصوفش حالت پذیرش و قبول را لازم دارد، پس نباید خداوند را متصف به وصف دانست.۲
عبداللّه بن سنان از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:
۰.إِنَّ اللّه عَظِیمٌ رَفِیعٌ لَا یَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَى صِفَتِهِ وَلَا یَبْلُغُونَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ؛۳ خداوند بزرگ است و با رفعت بندگان توصیفش نتوانند و به حقیقت عظمتش نرسند، بیناییها او را درک نکنند و او بیناییها را درک کند و او لطیف و آگاهست.
صفت در اینجا به معنای مصدری است و مقصود این است که انسانهانمیتوانند ذات خداوند را توصیف کرده و با این توصیف، کمال و صفت ذاتی خداوند را دریابند، چون خداوند عظیمتر و رفیعتر از آن است که قوای بشری به او دست یابند. بنابراین، باید توصیفات بشری را که نتیجهاش بیان یک صفت و کمال درک شده است، نفی کرد.
امام علی علیه السلام در خطبه ۸۵ نهج البلاغه میفرماید:
۰.وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللّه وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ الْأَوَّلُ لَا شَیْءَ قَبْلَهُ وَالْآخِرُ لَا