127
قواعد کلامی (توحید)

۳. تطابق عین و ذهن

اگر صفت در ذهن غیر از موصوف و غیر از صفت دیگر باشد، ولی در واقعیت صفات عین هم و عین موصوف باشند، میان معرفت ذهنی و واقعیت مطابقت نخواهد بود و معرفت ما در واقع، معرفت نبوده و جهل خواهد بود. حقیقت علم غیر از حقیقت قدرت است و حقیقت هر دو غیر از دارنده این دواند. حال اگر فرض کنیم علم در خارج عین قدرت و عین ذات است، آنچه تصور کرده‌ایم، منطبق با واقع نخواهد بود؛ مثل این‌که کسی دیوار را تصور کند و ما بگوییم مصداق تصور این شخص، درخت است.

۴. محدودیت

همان طور‌که در حدیث چهارم و توضیح علامه طباطبایی در ذیل آن دیدیم، توصیف کردن مستلزم تحدید است و تحدید مستلزم تعدّد و وقتی موجودی را به علم توصیف می‌کنیم - از آن‌جا که مفهوم علم تنها حکایت از علم می‌کند و از مخلوقات محدود انتزاع شده، محدود است - قدرت نیز چنین است. از سوی دیگر، اثبات کمال محدود برای ذات، مستلزم نقص و محدودیت ذات است. بنابراین‌‌، ذات و صفت دوئیت خواهند داشت؛ زیرا دو شیْ‏ء محدوداند.

۵. مخلوقیت

ما مفهوم صفات را از مخلوقات انتزاع کرده‌ایم و این مفاهیم از کمالات موجود در مخلوقات حکایت می‌کنند. از سوی دیگر کمالات مخلوقات با یک‌دیگر و با ذاتی که متصف به کمالات می‌شود تعدد و دوئیت دارند. بنابراین‌‌، مخلوقیت هم مانند محدودیت می‌تواند حد وسط اثبات تعدد و غیریّت صفت و موصوف باشد.


قواعد کلامی (توحید)
126

صفت نبوده، بلکه همان موصوف است و مجازاً و اعتباراً به آن صفت اطلاق می‌شود. صفت اثباتی حقیقی در جایی صادق است که صفت و موصوفی در میان باشد. وقتی چیزی را توصیف می‌کنیم، آن را به غیرش توصیف می‌کنیم نه به خودش. جمله «صفتِ الف، خودِ الف است»، جمله‌ای بی‌مفهوم است، مگر این‌که مقصود این باشد که «الف» را نمی‌توان توصیف کرد. در تحلیل قاعده به اندازه کافی در مورد این دلیل بحث شد.

۲. انقلاب در ذات، اجتماع نقیضین و اجتماع ضدّین

لازمه نفی غیریّت صفت و موصوف و اثبات عینیّت صفت و موصوف، انقلاب در ذات است که محال است؛ زیرا طبیعت صفت آن است که ذاتش قائم به غیر (یعنی موصوف) است و طبیعت موصوف آن است که ذاتش قائم به غیر و محتاج دیگری نیست، ولی در کمالش به دیگری (صفت) محتاج است. پس صفت همان موصوف و موصوف همان صفت نیست. بنابراین‌‌، اگر صفت و موصوف عین هم باشند، انقلاب در ذات صفت و موصوف رخ خواهد داد. گذشته از این، یک شیْ‏ء هم باید قائم به ذات باشد از آن حیث که موصوف است و هم باید قائم به غیر باشد از آن حیث که صفت است که اجتماع ضدین است و نیز شیْ‏ء هم باید قائم به ذات باشد از آن حیث که موصوف است و هم باید قائم به ذات نباشد، از آن حیث که صفت است که اجتماع نقیضین است.

انقلاب در ذات را از جهات دیگر نیز می‌توان توضیح داد. صفت به معنایی که مورد بحث است، کمالی است در مخلوق و ممکن الوجود. حال، اگر مفهومی را که از این کمالات انتزاع می‌شود، به خداوند نسبت دهیم و عین خداوند بدانیم، با توجه به این‌که مفهوم از مصداق حکایت می‌کند، صفت و کمال ممکن و مخلوق، به صفت و کمال واجب و خالق تبدیل خواهد شد که انقلاب در ذات است.

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31265
صفحه از 223
پرینت  ارسال به