119
قواعد کلامی (توحید)

برگشت این مطلب، بدین صورت است که [این صفات و مفاهیم محدود و انتزاعی توسط ذهن ما، با صفات کمالی و نامحدودِ حق تعالی فرق دارند؛ زیرا آنها عین هم و عین ذات حق تعالی هستند؛ بنابراین،] اثبات چیزی از صفات کمالی درباره خدای تعالی، دیگر صفات کمالی‏اش را نفی نمی‏کند. پس صفات حق تعالی همه با هم متحداند و همه آنها با ذات متحد هستند و برایشان حدی هم نیست. در عین حال، معنایش این نیست که در ساحت مقدسش چیز دیگری از کمالات جز آنچه ما فهمیده و ادراک کرده‌ایم نیست، بلکه ممکن است چیزهایی باشد که ما نتوانیم آنها را حکایت کنیم و مفهومی که حاکی از آنها باشد در دست نداشته باشیم و دارای ادراکی که بتواند آن صفات کمالی را درک کند نباشیم. در این مورد، تأمل کن و دقت داشته باش.۱

این‌که چرا علامه از وجود اشکال در صفت ذاتی ایجابی، نفی صفت و تفسیر سلبی از صفات ذاتی و ایجابی را نتیجه نمی‌گیرد، نکته‌ای دارد که در تحلیل قاعده ذکر خواهد شد.

۵. امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

۰.مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَعْبُدُ الصِّفَةَ وَالْمَوْصُوفَ فَقَدْ أَبْطَلَ التَّوْحِیدَ لِأَنَّ الصِّفَةَ غَیْرُ الْمَوْصُوف؛‏۲ هر که صفت و موصوف را (با هم) پرستد، توحید را باطل کرده؛ زیرا صفت غیر از موصوف است.

در این حدیث غیریّت صفت و موصوف به‌عنوان اصل مسلّم و بدیهی تلقی شده و

1.. «أنه علیه السلام يثبت الصفة في عين أنه ينفيها أو ينفي حدّها ومن المعلوم أن إثباتها هي لا تنفك عن الحد فنفي الحد عنها إسقاط لها بعد إقامتها ويئول إلی أن إثبات شي‏ء من صفات الكمال فيه لا ينفی ما وراءها فتتحد الصفات بعضها مع بعض ثم تتحد مع الذات ولا حدَّ، ثم لا ينفي ما وراءها مما لا مفهوم لنا نحكي عنه ولا إدراك لنا يتعلق به فافهم ذلك» (علامه طباطبايى، الميزان‏‏،‏‏ ‏‏‏ج۶، ص۹۶ و ۱۰۱).

2.. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول‏، ص۳۲۶.


قواعد کلامی (توحید)
118

پس مفهوم «علم» معنایی است که آن را از یک وصف محدود خارجی انتزاع کرده و برای هر کسی که دارای آن باشد یکی از کمالات شمرده‏ایم و این مفهوم دارای حدّ و حدودی است که نمی‏گذارد شامل معنای قدرت، حیات و امثال آن بشود. با این حال، اگر ما همین مفهوم محدود را بر خدای تعالی اطلاق کرده و سپس به منظور رفع محدودیتش قیدی زده و بگوییم: «علمی نه چون دیگر علوم»، درست است که مفهوم را از بعضی جهات مطلق کرده و از قید حدودی آزادش ساخته‏ایم، لیکن این را چه کنیم که هنوز مفهوم است و از عالم مفهوم که عالم تصور است، پا را فراتر نگذاشته و شامل مفاهیم دیگر نمی‏شود؟ چون گفتیم که برای هر مفهومْ ماورایی است که شامل آن نمی‏شود و روشن است که هر چه هم مفهوم روی مفهوم بچینیم، باز خاصیت مفهوم بودن را از بین نبرده‏ایم.۱

البته، باید خاطر نشان کرد که علامه طباطبایی از این اِشکال، نفی صفت را نتیجه نمی‌گیرد، بلکه در عین اثبات صفت، اِقرار می‌کند که صفت خداوند به همان صورت که درست و مطابق با واقع است، ادراک نمی‌شود. او در ادامه سخن بالا در مورد سخن امام علی علیه السلام: «الذی لیس لصفته حدّ محدودٌ ولا نعتٌ موجود»‌‌، می‌گوید:

۰.امام علیه السلام در عین این‌که صفت را با گفتن کلمة «لِصِفَتِه» برای خداوند اثبات می‏کند، آن را در کلمه «نَفْیُ الصِّفَات» یا حدِّ آن را در «لَا تَحُدُّهُ الصِّفَات» نفی می‏کند و معلوم است که اثبات صفت جدای از حدّ نیست و نفی حدّ در حقیقت نفی صفت -‌پس از اثبات آن - است.

1.. «فمفهوم العلم مثلاً‏‏ ‏‏هو معنيً أخذناه من وصف محدود في الخارج نعدُّه كمالاً لِما يوجد له وفي هذا المفهوم من‏‏‏‏ التحديد ما يمنعه أن يشمل القدرة والحياة مثلاً، فإذا أطلقناه عليه تعالی ثم عدلنا محدوديته بالتقييد في نحو قولنا: علم لا كالعلوم فهب أنه يخلص من بعض التحديد لكنه بعدُ مفهومٌ لا ينعزل عن شأنه وهو عدم شموله ما وراءه ‌ولكل مفهوم وراء يقصر عن شموله وإضافة مفهوم إلی مفهوم آخر لا يؤدي إلي بطلان خاصة المفهومية» (علامه طباطبايى، الميزان‏‏،‏‏ ‏‏‏ج۶، ص۱۰۱).

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31469
صفحه از 223
پرینت  ارسال به