نمیتوان به آن علم پیدا کرد. احاطه به یک چیز مستلزم معلولیت و مخلوقیت آن است. در نتیجه، نیازمند به خالق خواهد بود.۱ او در ادامه میگوید:
۰.قطع نظر از این استدلال، باید گفت که عینیّت ذات با صفات محال است و این قول بدترین قول است؛ زیرا ذات و موصوف محتاجٌ الیهاند و صفت محتاج و نیازمند به موصوف است و بسیار روشن و بدیهی است که صفت نمیتواند با موصوف متحد شود؛ زیرا محتاج، محتاجٌ الیه خواهد شد و بر عکس.۲
۴. امام علی علیه السلام در ضمن خطبهای در مسجد کوفه میفرمایند:
۰.أَزَلُهُ نُهْیَةٌ لِمَجَاوِلِ الْأَفْکَارِ وَدَوَامُهُ رَدْعٌ لِطَامِحَاتِ الْعُقُولِ قَدْ حَسَرَ کُنْهُهُ نَوَافِذَ الْأَبْصَارِ وَقَمَعَ وُجُودُهُ جَوَائِلَ الْأَوْهَامِ فَمَنْ وَصَفَ اللّه فَقَدْ حَدَّهُ وَمَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَمَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَه؛۳ ازلیتش جلوگیر تاختن افکار است (توسن فکر هر چه بتازد آغازى برایش نیابد) و همیشگیاش مانع سرکشیهاى خرد، کُنه و حقیقت او دیدگان تیزبین را درمانده کرده و وجودش خاطرهاى تندرو را از بن کَنده، هر که خداوند را توصیف کند محدودش کرده و هر که محدودش کند به شمارهاش آورده و هر که او را به شماره آورد ازلیتش را باطل کرده است.
علامه مجلسی جمله «فمن وصف اللّه...» را به سه صورت توضیح میدهد:
۱. مقصود این است که اگر کسی خداوند را به کیف و صورت توصیف کند، او را جسم و محدود دانسته و هر که خدا را محدود بداند دارای اجزاء کرده است و هر