109
قواعد کلامی (توحید)

همان نفی صفات مخلوقات است.

ابن میثم بحرانی اِشکال دیگری را بر ظاهرِ خطبه مطرح می‌کند و آن این‌که در قرآن و احادیث، صفات بسیاری به خداوند نسبت داده شده است و در پاسخ به این اِشکال می‌گوید:

۰.صفات ثبوتیه و سلبیه‌ای که خداوند را بدان متصف کنیم تنها اعتبارات عقلی‌اند که از مقایسه ذات خداوند با غیر خودش برداشت شده‌اند و صِرف اعتبار صفت برای خداوند موجب نمی‌شود که ذات او متکثر و مرکّب شود و چون عقول مردم درجات متفاوتی دارد، عبارت‌های ‌متناسب با آنها در لسان شریعت وارد شده است. برای عارف، اِخلاص این است که هیچ چیز را به هنگام ملاحظه خداوند در نظر نگیرد و چون مردمی که در درجه پایین‌تر از اِخلاص قرار دارند نمی‌توانند خداوند را بدون صفات بشناسند، در لسانِ شریعت، صفات اعتباری بیان شده است.۱

۲. در روایتی از امام کاظم علیه السلام مشابه کلام امام علی علیه السلام مطرح شده است؛ ایشان می‌فرمایند:

۰.أَوَّلُ الدِّیَانَةِ بِهِ مَعْرِفَتُهُ وَکَمَالُ مَعْرِفَتِهِ تَوْحِیدُهُ وَکَمَالُ تَوْحِیدِهِ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ بِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَشَهَادَةِ الْمَوْصُوفِ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ وَشَهَادَتِهِمَا جَمِیعاً بِالتَّثْنِیَةِ الْمُمْتَنِعِ مِنْهُ الْأَزَل‏؛۲ آغاز پذیرش دین از خداوند شناختن او است و کمال شناسایی‌اش یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستنش نفى صفات از اوست، چون هر صفتى گواه است که جز موصوف است و هر موصوفى هم جز صفت است و به همراه هم گواه دوئیت باشند که در وجود ازلى و قدیم ممتنع است‏.

1.. ابن میثم بحرانی، ‌شرح نهج البلاغه،‏‏ ج۱، ص۱۲۳-۱۲۴.

2.. كلينى،‏‏ الكافی‏،‏‏ ج۱، ص۱۴۰.


قواعد کلامی (توحید)
108

نزد تو غیر از آن ره نیست / غایت وهم توست اللّه نیست.۱.

بدین‌سان صفت دو معنا دارد، معنای عام صفت که مطلق بیان سخنی در مورد یک موجود است، حتی اگر سخن، این باشد که آن موجود قابل توصیف نیست. واژه «لصفته» بیان‌گر این معنای عام است. معنای خاص صفت که مورد بحث است، صفت اثباتی برای ذات است که کاشف از کمال ذاتی است. جمله «کمال الاخلاص نفی الصفات» و نیز واژه «نعت» در خطبه نیز به این معنا از صفت اشاره دارد. قاضی سعید قمی - بر اساس‏ احادیث - دو اصطلاح «صفات احاطه» و «صفات اقرار» را در مورد این دو معنای صفت، به‌کار می‌برد.۲

اشکال تخصیص صفت در خطبه به صفت زاید بر ذات، غیر از مخالفت با ظاهر خطبه و نیز ادله عقلی غیریّت صفت و موصوف، این است که نفی صفت زاید بر ذات چندان کار مهمی نیست که آن را کمال معرفت و تصدیق و توحید و اخلاص، یعنی بالاترین مرحله معرفت خدا، بدانیم. بلکه درک این مطلب که هر نوع صفت اثباتی به دوئیت می‌انجامد، مشکل است.

برخی مفسران نهج البلاغه، منظور از نفی صفت در خطبه را نفی صفات مخلوقات، مانند مکان و زمان، دانسته‌اند نه هر نوع صفت.۳

ابن ابی الحدید در پاسخ به این اِشکال می‌گوید: اگر مراد از نفی صفات، نفی صفات مخلوقات از خداوند باشد باید در تعلیل آن، چنین استدلال شود که صفات مخلوقات از لوازم جسمیت و عَرَضیت است و خداوند متعال جسم و عَرَض نیست نه این‌که به غیریّت صفت با موصوف استدلال شود.۴ به نظر می‌رسد پاسخ اصلی این است که اساساً هر نوع صفت اثباتی چون از مخلوقات انتزاع شده، در واقع،

1.. سنايی، حديقة الحقيقة‏، ص۱۶۶.

2.. نک: قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق،‏‏ ج۱، ص۱۷۷.

3.. راوندی، منهاج البراعة‏‏،‏‏ ‏ج۱، ص۴۸.

4.. ابن أبی الحديد، ‌شرح ‌نهج البلاغة‏‏،‏‏ ‏ج۱، ص۷۷.

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31568
صفحه از 223
پرینت  ارسال به