نزد تو غیر از آن ره نیست / غایت وهم توست اللّه نیست.۱.
بدینسان صفت دو معنا دارد، معنای عام صفت که مطلق بیان سخنی در مورد یک موجود است، حتی اگر سخن، این باشد که آن موجود قابل توصیف نیست. واژه «لصفته» بیانگر این معنای عام است. معنای خاص صفت که مورد بحث است، صفت اثباتی برای ذات است که کاشف از کمال ذاتی است. جمله «کمال الاخلاص نفی الصفات» و نیز واژه «نعت» در خطبه نیز به این معنا از صفت اشاره دارد. قاضی سعید قمی - بر اساس احادیث - دو اصطلاح «صفات احاطه» و «صفات اقرار» را در مورد این دو معنای صفت، بهکار میبرد.۲
اشکال تخصیص صفت در خطبه به صفت زاید بر ذات، غیر از مخالفت با ظاهر خطبه و نیز ادله عقلی غیریّت صفت و موصوف، این است که نفی صفت زاید بر ذات چندان کار مهمی نیست که آن را کمال معرفت و تصدیق و توحید و اخلاص، یعنی بالاترین مرحله معرفت خدا، بدانیم. بلکه درک این مطلب که هر نوع صفت اثباتی به دوئیت میانجامد، مشکل است.
برخی مفسران نهج البلاغه، منظور از نفی صفت در خطبه را نفی صفات مخلوقات، مانند مکان و زمان، دانستهاند نه هر نوع صفت.۳
ابن ابی الحدید در پاسخ به این اِشکال میگوید: اگر مراد از نفی صفات، نفی صفات مخلوقات از خداوند باشد باید در تعلیل آن، چنین استدلال شود که صفات مخلوقات از لوازم جسمیت و عَرَضیت است و خداوند متعال جسم و عَرَض نیست نه اینکه به غیریّت صفت با موصوف استدلال شود.۴ به نظر میرسد پاسخ اصلی این است که اساساً هر نوع صفت اثباتی چون از مخلوقات انتزاع شده، در واقع،