107
قواعد کلامی (توحید)

پاسخ اصلی با تحلیل واژه صفت و بیان اقسام آن قابل ارائه است که در بخش تحلیل قاعده بیان خواهد شد، اما در این‌جا به‌اختصار به پاسخ درست اشاره می‌شود و در بخش تحلیل قاعده بیشتر توضیح داده می‌شود. امام علی علیه السلام در صدر خطبه پس از بیان این‌که صفت خداوند حدّ ندارد، می‌فرماید صفت خداوند نعت هم ندارد: «لیس لصفته حدّ محدود و لا نَعتٌ موجود». می‌دانیم که نعت نیز به معنای صفت یا صفت نیکوست. در معجم مقاییس اللغة در مورد نعت آمده: «هو وصفک الشیْ‏ء بما فیه من حسن؛ کذا قاله الخلیل».۱

بنابراین، اگر واژه «لصفته» دلالت بر وجود صفت کند، معنای جمله این خواهد بود که برای صفت خداوند صفتی نیست که جمله‌ای متناقض و بی‌معناست. حلّ مطلب این است که صفت در اصل به معنای توصیف کردن است و یک نوع توصیف کردن، این است که بگوییم آن چیز قابل توصیف نیست. وقتی در مورد شخصی می‌گوییم او قابل توصیف نیست، خود این جمله نوعی توصیف است و در این‌جا تناقضی رخ نداده است، چون منظور از نفی توصیف، نفی توصیف اثباتی و منطبق بر ذات است؛ اما منظور از اثبات توصیف، مطلق توصیف است که شامل توصیف سلبی نیز می‌شود. همان‌گونه که وقتی از امام جواد علیه السلام می‌پرسند: آیا می‌توان خداوند را تصور کرد، حضرت می‌فرمایند: بله خداوند را تصور کنید به‌عنوان موجودی که قابل تصور نیست: «أَتَوَهَّمُ شَیْئاً فَقَالَ نَعَمْ غَیْرَ مَعْقُولٍ وَلَا مَحْدُودٍ فَمَا وَقَعَ وَهْمُکَ عَلَیْهِ مِنْ شیْ‏ء فَهُوَ خِلَافُهُ».۲ همچنین امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: «مَا تَوَهَّمْتُمْ مِنْ شیْ‏ء فَتَوَهَّمُوا اللّه غَیْرَه‏».۳ به تعبیر شاعر: آنچه

1.. ‌ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۱۰۳۶.

2.. ‌‌‌‌‌‌شیخ صدوق، التوحيد‏، ص۱۰۶؛ كلينى،‏‏ الكافی‏،‏‏ ج۱، ص۸۲؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار‏،‏‏ ج۳، ص۲۶۶.

3.. كلينى،‏‏ الكافی‏،‏‏ ج۱، ص۱۰۱؛ ‌‌‌‌‌‌شیخ صدوق، التوحيد‏، ص۱۱۴؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار‏،‏‏ ج۴، ص۴۰.


قواعد کلامی (توحید)
106

لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَلَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَلَا أَجَلٌ مَمْدُود؛۱ پروردگارى که براى صفت او حدّ محدود و نعت موجود و وقت معین وجود ندارد».۲

طرفداران ظاهر خطبه و منکران صفات در پاسخ به این اِشکال بیان می‌کنند که میان این دو جمله تنافی وجود ندارد و جمله «الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَلَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَلَا أَجَلٌ مَمْدُود» را نباید بدین معنا دانست که خداوند صفت دارد ولی صفاتش محدود نیست، بلکه این فراز از خطبه به مانند این ضرب‌المثل عربی است: «ولا یرى الضّب بها ینحجر» در این ضرب‌المثل مقصود این نیست که در آب مارمولکی که خانه بسازد، نیست، ولی مارمولک هست، بلکه منظور این است که در آب مارمولکى نیست که خانه داشته باشد. یعنی خداوند اصلاً صفتی ندارد تا حد و مرزی داشته باشد. در این صورت، نیازی نیست که نفی الصفات عنه را به معنای نفی صفات زائد بر ذات بدانیم، بلکه باید هر‌گونه صفتی - چه زائد و چه عین ذات - را از خداوند نفی کرد.۳

این پاسخ با ظاهر جمله «لیس لصفته» سازگار نیست و ظاهر این جمله نشان می‌دهد که خداوند صفت دارد، ولی صفتش حد ندارد. به بیان دیگر، اگر تعبیر این بود: «لیس له صفة محدود»، چنان که مشابه این تعبیر در احادیث از جمله ادامه همین خطبه آمده است، جواب پیش‌گفته قابل طرح بود و می‌توانستیم بگوییم که امام می‌خواهد بگوید خداوند اصلاً صفت ندارد که خداوند را محدود کند نه این‌که صفت محدودکننده ندارد، ولی صفت غیر محدود کننده دارد.

1.. شريف رضى، ‌نهج البلاغة، ص۳۹.

2.. حسينى تهرانى‏، توضيح المراد‏، ص۵۱۵؛ ‌شرفى‏، عدة الأكياس‏‏،‏‏ ‏‏‏ج۱، ص۱۱۹-۱۲۰؛ خرازى، بداية المعارف‏‏،‏‏ ‏ج۱، ص۸۷؛ ‌مظفّر، عقائد الإمامية، ص۴۰؛ ملاصدرا، أسرار الآيات‏، ص۴۰؛ ابن أبی الحديد، ‌شرح ‌نهج البلاغة،‏‏ ج۱، ص۷۵-۷۶.

3.. بیهقی کیذری، حدائق الحقائق‏‏،‏‏ ‏ج۱، ص۱۱۹؛ ابن میثم بحرانی، ‌شرح نهج البلاغه،‏‏ ج۱، ص۲۷۲؛ آملی، ترجمه و‌شرح نهج البلاغه،‏‏ ج۱، ص۱۱۲.

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31579
صفحه از 223
پرینت  ارسال به