97
قواعد کلامی (توحید)

کمالات، مثل چشم و گوش و عقل و علومی که از آنها حاصل می‌شود، برای مخلوقات کمال هستند، نه برای آفریننده مخلوقات و کمالات آنها. البته، تردیدی نیست که آفریدگار این کمال را که بتواند ممکنات را بیافریند، باید داشته باشد.

فیلسوفان اسلامی در مواجهه با احادیث این قاعده، آنها را منحصر به امور ماهوی مانند کم و کیف و زمان و مکان که حاکی از محدودیت بوده و امور عدمی هستند، می‌کنند.۱ این تفسیر، اولاً با متن احادیث و تعابیری مثل «فَکُلُّ مَا فِی الْخَلْقِ لَا یُوجَدُ فِی‏ خَالِقِهِ‏ وَکُلُّ مَا یُمْکِنُ فِیهِ یَمْتَنِعُ مِنْ صَانِعِهِ» که شکل قاعده کلی را دارد سازگار نیست. ثانیاً با استدلال‌های ذکر شده در احادیث که ملاک و علت قاعده را مخلوقیت می‌داند‌‌، ناسازگار است: «کَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ أَوْ یَعُودُ إِلَیْهِ مَا هُوَ ابْتَدَأَهُ»؛ یعنی محال است به خالق چیزی از مخلوق را نسبت داد. بر اساس‏ دیدگاه فیلسوفان، ملاک استدلال باید محدودیت و عدمی بودن باشد، نه مخلوقیت که امری وجودی است. در بحث از ادله هم خواهیم دید که محور همه ادله، مخلوقیت است، هرچند محدودیت را نیز باید از خداوند نفی کرد؛ زیرا خداوند فاقد هر نقص و حد است. حتی اگر ملاک قاعده را محدودیت بدانیم، باز این قاعده قابل اثبات است.

توضیح این‌که نقص و حد مخلوقات تنها از این جهت نیست که فاقد برخی کمالات‌اند؛ بلکه ذات مخلوق و هر آنچه که دارد، ممکن الوجود و ناقص است و این نقص و فقر به هیچ وجه از مخلوق جدا شدنی نیست. کمالات مخلوق نسبت به عدم این کمالات، برای مخلوقات کمال به شمار می‌رود، اما اگر به ذات این کمالات بنگریم، ممکن الوجود و ناقص‌اند و برای واجب الوجود نقص به شمار می‌روند.

1.. ملاصدرا، شرح أصول الكافی‏‏،‏‏ ‏‏ج۳، ص۱۹۲.


قواعد کلامی (توحید)
96

امام صادق علیه السلام در ردّ کلام یکی از اصحاب خود می‌فرماید:

۰.وَیْحَهُ أَمَا عَلِمَ أَنَّ الْجِسْمَ مَحْدُودٌ مُتَنَاهٍ وَالصُّورَةَ مَحْدُودَةٌ مُتَنَاهِیَةٌ فَإِذَا احْتَمَلَ الْحَدَّ احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَالنُّقْصَانَ وَإِذَا احْتَمَلَ الزِّیَادَةَ وَالنُّقْصَانَ کَانَ مَخْلُوقاً قَالَ قُلْتُ فَمَا أَقُولُ قَالَ لَا جِسْمٌ وَلَا صُورَةٌ وَهُوَ مُجَسِّمُ الْأَجْسَامِ وَمُصَوِّرُ الصُّوَرِ لَمْ یَتَجَزَّأْ وَلَمْ یَتَنَاهَ وَلَمْ یَتَزَایَدْ وَلَمْ یَتَنَاقَصْ لَوْ کَانَ کَمَا یَقُولُونَ لَمْ یَکُنْ بَیْنَ الْخَالِقِ وَالْمَخْلُوقِ فَرْقٌ وَلَا بَیْنَ الْمُنْشِئِ وَالْمُنْشَإِ؛۱ واى بر او مگر نمی‌داند که جسم محدود و متناهى است و صورت هم محدود و متناهى است ‏و چون جسم محدودیت دارد، فزونى و کاهش پیدا می‌کند و چون فزونى و کاهش پیدا کرد، مخلوق خواهد بود. عرض کردم پس من چه عقیده داشته باشم؟ فرمود: نه جسم است و نه صورت، او اجسام را اجسام کند و صورت‌ها را صورت نماید، جزء ندارد، نهایت ندارد، افزایش و کاهش نیابد، اگر حقیقت چنان باشد که آنها گویند، میان خالق و مخلوق و آفریننده و آفریده فرقى نباشد.

تحلیل قاعده

این قاعده، همان‌‌‌‌‌‌‌طور که از نامش پیداست، در صدد تبیین خداشناسی صحیح است. بر اساس این قاعده، نباید اموری که در مخلوقات وجود دارد، به خالق نسبت داد و خداوند را به‌عنوان موجودی که دارای ویژگی‌های ‌آفریدگان است، شناخت. در این بحث، تفاوتی میان امور وجودی و عدمی نیست. همان‌‌‌‌‌‌‌گونه که محدودیت‌ها‌و امور عدمی و نواقص مخلوقات را باید از خداوند سلب کرد، امور وجودی که برای مخلوقات کمال به شمار می‌روند نیز باید از آفریدگار سلب شوند؛ زیرا این

1.. كلينى،‏‏ الكافی‏،‏‏ ج۱، ص۱۰۶.

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31335
صفحه از 223
پرینت  ارسال به