پس به وسیله چگونگی که برای ما قرار داد چگونگی را شناختم. یا چگونه او را به مکان وصف کنم با اینکه اوست که مکان را به وجود آورد تا مکان تحقق یافت و به وسیله مکانی که برای ما قرار داد مکان را فهمیدم. یا چگونه او را به حیث و در چه سو است وصف کنم با اینکه اوست آنکه سو و جهت را تحقق بخشید تا آن محقق شد و ما به وسیله جهتی که برای ما قرار داد سو و جهت را فهمیدیم.
قاضی سعید قمی در شرح این روایت، عبارت «هُوَ الَّذِی کَیَّفَ الْکَیْفَ حَتَّى صَارَ کَیْفاً» را دلیل نخست و عبارت «فَعَرَفْتُ الْکَیْفَ بِمَا کَیَّفَ لَنَا مِنَ الْکَیْفِ» را دلیل دوم بر محال بودن اتصاف خداوند به صفات مخلوقات مانند کیف، میداند. صورتبندی این دو دلیل و استدلال به شرح زیر است:
دلیل اول
صغری: کیف مجعول و اعطا شده است؛ زیرا کیف از جمله امور امکانی و نیازمند جعل و اعطاست.
کبری: مجعول و اعطا شده در ذات خداوند قابل تصور نیست؛ زیرا اتصاف خداوند به کیف به معنای قبول آن است و چنین امری با فعلیتِ من جمیع الجهاتِ خداوند قابل جمع نیست.
دلیل دوم
صغری: کیف برای ما شناخته شده است چون سنخیّتی با ما دارد و شناخت هر چیزی زمانی ممکن است که در عالم سِنخی از معلوم وجود داشته باشد.
کبری: هر چیزی که بنفسه معلوم باشد، معلول است؛ زیرا علم یعنی احاطه یا