95
قواعد کلامی (توحید)

آنچه که با احاطه همراه است و چنین احاطه‌ای در غیر مادیات تنها به‌صورت احاطه علّی قابل تصور است و اگر شیْ‏ء به‌صورت علّی احاطه شد، ذاتاً معلول است.

امام رضا علیه السلام در خطبه‌ای می‌فرماید:

۰.فَکُلُّ مَا فِی الْخَلْقِ لَا یُوجَدُ فِی‏ خَالِقِهِ‏ وَکُلُّ مَا یُمْکِنُ فِیهِ یَمْتَنِعُ مِنْ صَانِعِهِ لَا تَجْرِی عَلَیْهِ الْحَرَکَةُ وَالسُّکُونُ وَکَیْفَ یَجْرِی عَلَیْهِ مَا هُوَ أَجْرَاهُ أَوْ یَعُودُ إِلَیْهِ مَا هُوَ ابْتَدَأَهُ‏ إِذاً لَتَفَاوَتَتْ ذَاتُهُ وَلَتَجَزَّأَ کُنْهُهُ وَلَامْتَنَعَ مِنَ الْأَزَلِ مَعْنَاهُ وَلَمَا کَانَ لِلْبَارِئِ مَعْنًى غَیْرُ الْمَبْرُوءِ وَلَوْ حُدَّ لَهُ وَرَاءٌ إِذاً حُدَّ لَهُ أَمَامٌ وَلَوِ الْتُمِسَ لَهُ التَّمَامُ إِذاً لَزِمَهُ النُّقْصَانُ کَیْفَ یَسْتَحِقُّ الْأَزَلَ مَنْ لَا یَمْتَنِعُ مِنَ الْحَدَثِ وَکَیْفَ یُنْشِئُ الْأَشْیَاءَ مَنْ لَا یَمْتَنِعُ مِنَ الإِنْشَاءِ إِذاً لَقَامَتْ فِیهِ آیَةُ الْمَصْنُوعِ وَلَتَحَوَّلَ دَلِیلًا بَعْدَ مَا کَانَ مَدْلُولًا عَلَیْهِ؛۱ پس هر چه در آفریده است در آفریننده آن یافت نمی‌شود و هرچه در آن ممکن باشد در کِردِگارش ممتنع باشد. حرکت و سکون بر او جارى و روان نشود و چگونه بر او جارى شود آنچه آن جناب آن را جارى ساخته یا به سویش برگردد آنچه او آن را آغاز فرموده در آن هنگام ذاتش متفاوت شود و کنه و پایانش صاحب اجزاء شود و معنی‌اش از ازل امتناع ورزد و آفریننده را معنى غیر از آفریده شده نباشد و اگر پسى از برایش اندازه شود آن هنگام پیشى از برایش اندازه شود و اگر تمامى از برایش طلب شود آن هنگام او را نقصانى لازم آید. چگونه همیشگى را سزاوار باشد کسى که از حدوث امتناع ندارد و چگونه چیزها را ایجاد می‌کند کسى که از ایجاد و موجود شدن امتناع ندارد؛ چه آن هنگام، علامت و نشانه مصنوع که دیگرى او را ساخته در او برپا شود و پس از آن‌که مدلول علیه بوده که غیر بر او دلیل بوده، دلیل شود که بر غیر دلالت کند.

1.. ‌‌‌‌‌‌شیخ صدوق، التوحيد‏، ص۴۰.


قواعد کلامی (توحید)
94

پس به وسیله چگونگی که برای ما قرار داد چگونگی را شناختم. یا چگونه او را به مکان وصف کنم با این‌که اوست که مکان را به وجود آورد تا مکان تحقق یافت و به وسیله مکانی که برای ما قرار داد مکان را فهمیدم. یا چگونه او را به حیث و در چه سو است وصف کنم با این‌که اوست آن‌که سو و جهت را تحقق بخشید تا آن محقق شد و ما به وسیله جهتی که برای ما قرار داد سو و جهت را فهمیدیم.

قاضی سعید قمی در شرح این روایت، عبارت «هُوَ الَّذِی کَیَّفَ الْکَیْفَ حَتَّى صَارَ کَیْفاً» را دلیل نخست و عبارت «فَعَرَفْتُ الْکَیْفَ بِمَا کَیَّفَ لَنَا مِنَ الْکَیْفِ» را دلیل دوم بر محال بودن اتصاف خداوند به صفات مخلوقات مانند کیف، می‌داند. صورت‌بندی این دو دلیل و استدلال به شرح زیر است:

دلیل اول

صغری: کیف مجعول و اعطا شده است؛ زیرا کیف از جمله امور امکانی و نیازمند جعل و اعطاست.

کبری: مجعول و اعطا شده در ذات خداوند قابل تصور نیست؛ زیرا اتصاف خداوند به کیف به معنای قبول آن است و چنین امری با فعلیتِ من جمیع الجهاتِ خداوند قابل جمع نیست.

دلیل دوم

صغری: کیف برای ما شناخته شده است چون سنخیّتی با ما دارد و شناخت هر چیزی زمانی ممکن است که در عالم سِنخی از معلوم وجود داشته باشد.

کبری: هر چیزی که بنفسه معلوم باشد، معلول است؛ زیرا علم یعنی احاطه یا

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31393
صفحه از 223
پرینت  ارسال به