بلکه او را به افعالش ستودند و به آیاتش نشان دادند.
سنت متکلمان اسلامی نیز در اثبات خداوند و صفات ذاتی خداوند - مانند علم و قدرت - به همین صورت بوده است. آنان از طریق حدوث جهان، مُحدِث و قدرت او را اثبات میکنند و از راه دلیل «احکام»، علم خداوند را اثبات میکنند.۱
۲. نفی هرگونه مفهوم کاشف از ذات الهی
بر اساس قاعده مورد بحث، هرگونه شناخت ذاتی خداوند محال است. از اینرو، نباید مفاهیمی را که از مخلوقات انتزاع کردهایم، کاشف از ذات الهی بدانیم، بلکه این مفاهیم و مصادیق آنها، آیاتی هستند که بر خداوند دلالت میکنند، بدون اینکه ذات الهی را نشان دهند. همانطور که یک ساختمان، بر وجود معمار دلالت میکند، اما ذات معمار را نشان نمیدهد که از جنس آجر و گچ است. در قواعد مربوط به صفات، بیشتر در این باره سخن خواهیم گفت.
قاعده پیشگفته، آثار دیگری، مانند ردّ اشتراک معنوی میان خالق و مخلوق، اثبات الهیّات فعلی و کارکردی و سلبی و ردّ الاهیات اثباتی و ذاتی و ردّ برخی تفسیرها در مورد علم الهی نیز دارد که از ذکر آنها خودداری میکنیم و بحث از این آثار را در قواعد بعدی مطرح خواهیم کرد؛ زیرا اثبات یا ردّ برخی عقاید از چند قاعده قابل استفاده است.