روشهای گوناگون علم پیشین الهی به موجودات را تبیین میکند.۱
توضیح اینکه فیلسوفان اشراق معتقد بودند خداوند پیش از ایجاد، علم پیشین به موجودات ندارد و تنها به ذات فعال خودش علم دارد و میداند که میتواند خلق کند.۲ به عقیده شیخ اشراق علم خداوند به مخلوق، تحقق مخلوق است و اینگونه نیست که خداوند پیشتر به مخلوقات علم داشته باشد.
در مکتب فلسفی مشاء، علم پیشین الهی به موجودات از طریق صور موجودات که در ذات الهی است، توجیه میشود. آنها در تبیین چنین علمی برای خداوند از علم حضوری خداوند به ذاتش بهره میگیرند. خداوند به ذاتش علم دارد. این علم بدین معناست که ذاتش را تعقل میکند. به هنگام تعقل ذات، لوازم آن - صور مجرده - نیز تعقل میشود؛ زیرا تعقل ذات بدون تعقل لوازمش کامل نیست. تعقل آنها نیز مساوق با صدور و ایجادشان است. این صور تعقل شده با نظام احسن نیز مطابقت دارد.۳ در واقع، واجب الوجود نخستینبار، صورت نظام احسن را در ذات خود ابداع میکند و سپس بر طبق آن صور، موجودات خارجیه را ایجاد میکند۴ و به همین جهت ثابت و غیر متغیراند و ذات خداوند در اثر عالم شدن به آنها هیچگونه تغییری نمیکند. رابطه این صور با موجودات خارجی، رابطه علت و معلول است.
در حکمت صدرایی علم پیشین خداوند از طریق علم خداوند به ذات که منشأ جهان است تبیین میشود. این علم در قالب یک قیاس اینگونه تقریر میشود:
صغری: هر علت فاعلی از معلول خود قویتر است و الّا یا باید ضعیف و یا
1.. در میان سه مکتب معروف فلسفۀ اسلامی، فلاسفۀ اشراق، منکر علم پیشین خداوند به مخلوقات هستند و مکتب مشاء و حکمت متعالیه، به ترتیب، به علم حصولی و علم حضوری قائلاند.
2.. سهروردی، حکمة الاشراق، ص۱۵۳.
3.. ابن سينا، التعليقات، ص۱۱۳-۱۱۴، ص۱۱۶-۱۲۰ و ۱۵۳.
4.. ابن سينا، الشفاء (الالهیات)، ص۳۵۹-۳۶۱؛ آهنی، کليات فلسفه اسلامی، ص۹۴.