وجود وَجهِ جامع یا شباهت آن دو در یک ویژگی است. اِشکال این روش معرفتی این است که شباهت میان دو چیز نمیتواند دلیل موجّهی برای سرایت دادن حکم چیزی به چیز دیگر باشد. برای مثال، اینکه قیافه دو نفر شبیه به هم است، دلیل نمیشود که اگر یکی سخاوتمند است، دیگری نیز سخاوتمند باشد. البته، اگر علت سخاوت در دو فرد وجود داشته باشد، میتوان حکم به سخاوت آن دو کرد، اما در این صورت، از علت سخاوت در هر دو فرد، بهصورت جداگانه، به سخاوت در آن دو حکم میکنیم نهتنها شباهت میان دو فرد.
در بحث خداشناسی دلیل دیگری نیز برای نفی قیاس وجود دارد و آن اینکه بر اساس آموزه توحید، میان خداوند و مخلوقات شباهتی وجود ندارد. نبودن جامع به طور طبیعی حاکی از آن است که ارکان قیاس تمام نیست؛ چون قیاس متشکل از مَقیس (خالق)، مقیسعلیه (مخلوق) و جامع (شباهت خالق و مخلوق) است و رُکن اخیر موجود نیست. به همین جهت نمیتوان از قیاس در خداشناسی استفاده کرد.
اگر خداوند هم رتبه و هم سنخ با انسان بود و تفاوت تنها در شدّت و ضعف بود، نه اصل حقیقت خالق و مخلوق، امکان مقایسه وجود داشت، اما خداوند متعالی از مخلوقات است. از اینرو، هر نوع قیاسی ممتنع است. امام علی علیه السلاممیفرماید:
۰.لِبُعْدِهِ مِنْ أَنْ یَکُونَ فِی قُوَى الْمَحْدُودِینَ لِأَنَّهُ خِلَافُ خَلْقِهِ فَلَا شِبْهَ لَهُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ وَإِنَّمَا یُشَبَّهُ الشیْءُ بِعَدِیلِهِ فَأَمَّا مَا لَا عَدِیلَ لَهُ فَکَیْفَ یُشَبَّهُ بِغَیْرِ مِثَالِه؛۱ به جهت دوریاش از آنکه در قوههاى اندازهشدگان باشد؛ زیرا که او خلاف آفریدگان خویش است، پس او را در میان آفریدگان مانندى نیست و جز این نیست که هر چیزى به عدیل و نظیر خود تشبیه مىشود و اما آنچه از برایش عدیل و نظیرى نیست، چگونه به غیر مثال خود تشبیه مىشود.