«خَلَقْتُ الأدیمَ: قَدّرتَهُ؛۱ خلقت الادیم یعنی اندازه گرفتم چرم را».
در مصباح المنیر آمده است:
۰.أَصْلُ (الْخَلْقِ) التَّقْدِیرُ یُقَالُ (خَلَقْتُ) الْأَدِیمَ لِلسِّقَاءِ إِذَا قَدَّرْتَهُ لَه؛۲ اصل خلق به معنای تقدیر است گفته میشود «خلقت الادیم للسقاء زمانی که چرم را برای مشک اندازهگیری نمایی».
جوهری در صحاح میگوید:
۰.الخَلْقُ: التقدیرُ. یقال: خَلَقْتُ الأدیمَ، إذا قَدَّرْتَهُ قبل القطع؛۳ خلق، یعنی تقدیر. خلقت الادیم زمانی گفته میشود که چرم را پیش از بریدن، اندازه بگیری.
ابن فارس معتقد است خَلق دو ریشه و معنای اصلی دارد: «أحدهما تقدیر الشىء و الآخر مَلاسَة الشىء؛۴ یکی از آنها اندازهگیری چیزی است و دیگری نرم کردن چیزی». بدینسان همه لغتشناسان تقدیر را معنای اصلی یا یکی از معانی اصلی واژه خلق میدانند، اما خلقت در لغت به معنای ایجاد چیزی بر اساس تقدیر استعمال شده است. ابن اثیر میگوید:
۰.فى أسماء اللّه تعالى «الْخالِقُ» وهو الذى أوجد الأشیاء جمیعها بعد أن لم تکن موجودة. وأصل الخَلْقِ التّقدیر، فهو باعتبار تقدیر ما منه وجودها وباعتبار الإیجاد على وفق التقدیر خَالِقٌ؛۵ در میان اسماء الهی، اسم خالق وجود دارد و خالق کسی است که همه اشیاء را پس از آن که نبودند به هستی آورد و اصلِ خَلق همان تقدیر است، پس تقدیر به این اعتبار
1.. فراهیدی، کتابالعین، ج۴، ص۱۵۱.
2.. فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۱۸۰.
3.. جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۴۷۰.
4.. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۲۱۳.
5.. ابن اثير، النهاية، ج۲، ص۷۰؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۰، ص۸۵.