اینجا این احادیث را بهصورت تفکیک شده ذکر نمیکنیم؛ زیرا واژه صفت در برخی احادیث را هم میتوان به معنای مصدری تفسیر کرد و هم به معنای حاصل مصدری که البته، در بحث ما هر دو دلالت بر مقصود میکنند.
۱. مهمترین احادیث نفی صفت، همان احادیثی بود که در قاعده غیریّت نقل شد. در اینجا به جهت پرهیز از تکرار،تنها یک نمونه از آن احادیث ذکر میشود و نشانی بقیه در پاورقی میآید. امام علی علیه السلام میفرمایند:
۰.أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَکَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَکَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَکَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَکَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛۱ آغاز دین شناخت اوست و کمال شناختش باور کردن او و نهایت باور کردنش یگانه دانستن او و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات از اوست.
در ادامه و در تبیین و چرایی لزوم نفی صفات از خداوند، میفرمایند:
۰.لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَشَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللّه سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَمَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَمَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَمَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ؛۲ زیرا هر صفتى خود گواهی میدهد که غیر موصوف است و هر موصوفى شاهد است بر اینکه غیر صفت است. پس هر کس خداى سبحان را با صفتى وصف کند او را با قرینى پیوند داده و هر که او را با قرینى پیوند دهد دوتایش انگاشته و هر که دوتایش انگارد، داراى اجزایش دانسته و هر که او را داراى اجزاء بداند، حقیقت او را نفهمیده است.