113
قواعد کلامی (توحید)

نمی‌توان به آن علم پیدا کرد. احاطه به یک چیز مستلزم معلولیت و مخلوقیت آن است. در نتیجه، نیازمند به خالق خواهد بود.۱ او در ادامه می‌گوید:

۰.قطع نظر از این استدلال، باید گفت که عینیّت ذات با صفات محال است و این قول بدترین قول است؛ زیرا ذات و موصوف محتاجٌ الیه‌اند و صفت محتاج و نیازمند به موصوف است و بسیار روشن و بدیهی است که صفت نمی‌تواند با موصوف متحد شود؛ زیرا محتاج، محتاجٌ الیه خواهد شد و بر عکس.۲

۴. امام علی علیه السلام در ضمن خطبه‌ای در مسجد کوفه می‌فرمایند:

۰.أَزَلُهُ نُهْیَةٌ لِمَجَاوِلِ الْأَفْکَارِ وَدَوَامُهُ رَدْعٌ لِطَامِحَاتِ الْعُقُولِ قَدْ حَسَرَ کُنْهُهُ نَوَافِذَ الْأَبْصَارِ وَقَمَعَ وُجُودُهُ جَوَائِلَ الْأَوْهَامِ فَمَنْ وَصَفَ اللّه فَقَدْ حَدَّهُ وَمَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَمَنْ عَدَّهُ فَقَدْ أَبْطَلَ أَزَلَه؛‏۳ ازلیتش جلوگیر تاختن افکار است (توسن فکر هر چه بتازد آغازى برایش نیابد) و همیشگی‌اش مانع سرکشی‌هاى خرد، کُنه و حقیقت او دیدگان تیزبین را درمانده کرده و وجودش خاطرهاى تندرو را از بن کَنده، هر که خداوند را توصیف کند محدودش کرده و هر که محدودش کند به شماره‏اش آورده و هر که او را به شماره آورد ازلیتش را باطل کرده است.

علامه مجلسی جمله «فمن وصف اللّه...» را به سه صورت توضیح می‌دهد:

۱. مقصود این است که اگر کسی خداوند را به کیف و صورت توصیف کند، او را جسم و محدود دانسته و هر که خدا را محدود بداند دارای اجزاء کرده است و هر

1.. قاضی سعید قمی، شرح توحید الصدوق‏‏،‏‏ ‏‏‏ج۱، ص۱۱۷-۱۲۳.

2.. همان، ص۱۱۹.

3.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰.


قواعد کلامی (توحید)
112

حبیب ‌اللّه هاشمی خویی در توضیح این خطبه و پس از نقل استدلال علامه مجلسی می‌گوید:

۰.به وجه دیگری نیز می‌توان مفاد این خطبه (نفی صفات زائد بر ذات) را توضیح داد. عقل به نحو مستقل درک می‌کند که موصوف و صفت هر دو مخلوق هستند؛ زیرا ذات اگر عین وجود باشد و به هیچ حد معینی محدود نباشد، فاقد جهتی از جهات کمال نخواهد بود تا بر او عارض شود، در این صورت، موصوف از صفت متمایز و جدا نخواهد بود. [در نتیجه اگر بخواهد برای ذات صفتی متمایز و جدا باشد محدود گشته] و هر محدودی به غیر خودش [حاد] نیازمند است و آن فرد باید احدی الذات بود و از هر‌گونه حدّی منزّه باشد.۱

موسوى زنجانى نیز در کتاب عقائد الإمامیة الإثنی عشریة - به مانند این دو اندیشمند - معتقد است که در خطبه پیش‌گفته، صفات زائد - بر ذات به استناد قاعده غیریّت صفت و موصوف - نفی شده‌اند.۲

به اعتقاد قاضی سعید قمی، این خطبه درصدد نفی مطلق صفات است، نه فقط نفیِ صفات زائد بر ذات. تغایر صفت زائد بر ذات و موصوف آن روشن است؛ زیرا صفت عارض است و موصوف معروض و بدیهی است که عارض با معروض مغایر است. به اعتقاد او، این خطبه افزون بر نفی صفات زائد بر ذات، عینیّت صفت و موصوف را نیز باطل اعلام می‌کند؛ زیرا زمانی می‌توان چیزی را به صفتی متصف کرد که ویژگی خاصی مثل قدرت را داشته باشد و ما به آن علم داشته‌باشیم. از سوی دیگر، علم، مستلزم احاطه است و تا احاطه به چیزی صورت نگرفته باشد،

1.. هاشمی خويی، منهاج البراعة‏‏،‏‏ ‏ج۱۳، ص۲۲۹.

2.. موسوى زنجانى‏، عقائد الإمامية‏‏،‏‏ ‏ج۲، ص۱۰۲-۱۰۳.

  • نام منبع :
    قواعد کلامی (توحید)
    سایر پدیدآورندگان :
    رضا برنجکار و مهدی نصرتیان اهور
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 31572
صفحه از 223
پرینت  ارسال به