۴۳۴۲.امام على عليه السلامـ در مناجاتش ـ: خداى من! چگونه دل هاى ما به همراهى دنيا شادمان گردد و چه سان كارهاى ما در سختى هاى آن ، سامان گيرد؟ چگونه شادى هاى ما در آن ، خالص [ و بى غصّه ]شود و چگونه از سرِ فريب و لهو و لعب ، زماممان را به دست گيرد ، درحالى كه گورهاى ما به نزديك شدن مرگ ها فرامان مى خوانند؟
خداى من! چگونه در سرايى كه در آن براى ما حفره هايى براى مرگْ كَنده شده و تارهاى بى وفايى آن به دست مرگ ، بافته شده و شرنگ تلخ آن ، به اجبار در كاممان ريخته شده و جان به پايان گرفتن عيش آن ، رهنمون گشته است شادمان باشيم؟
اى كاش جان ها به فزونى لذّت هاى آن ، گوش نمى دادند و به خاطر بسيارى زينت هايش فريب فانى شونده ها را نمى خوردند!
خداى من! از كيدهاى نيرنگش به تو پناه مى بريم ، و براى عبور از پل هاى آن ، از تو يارى مى جويم ، و با يارى تو از پيامد شهوت هايش انداممان را باز مى داريم ، و به كمك تو بالاپوش سرگردانى هايش را از خود برمى گيريم ، و به وسيله تو دل ها را از سركشى نادانى هايش باز مى داريم.
و ـ دنيا ، يار آخرت
۴۳۴۳.الثقاتـ به نقل از حمّاد ، از ابراهيم ـ: على بن ابى طالب عليه السلام دنيا و آخرت را در پنج جمله گِرد آورد . او مى گفت : «بار خدايا! از دنيا و آنچه در آن است ، آن قدر درخواست مى كنم كه با آن ، زبانم را ببندم، شهوتم را پاس بدارم، امانتم را بپردازم، صله رَحِم كنم ، و در آن ، براى آخرتم تجارت نمايم».