۴ / ۳ ـ ۵
گوناگون
۴۶۹۶.الغاراتـ به نقل از عبد الرحمان بن ابى بَكره ـ: از على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : «هيچ كس آنچه را كه من كشيده ام ، نكشيده است» . آن گاه گريست.
۴۶۹۷.امام على عليه السلام :ملّت ها از ستم حاكمانشان مى ترسند و من از ستم رعيّتم (شهروندانم) بيمناكم.
۴۶۹۸.امام على عليه السلام :رعيّت هاى پيش از من ، از زياده روى حاكمانشان مى ناليدند و من ، امروز از زياده خواهى رعيّتم (شهروندانم) مى نالم . گويى كه من رهرو ام و آنان راهبر ، و يا آن كه من رعيّتم و آنان پادشاه.
۴۶۹۹.امام على عليه السلامـ در نامه اش به معاويه ـ: گفتى كه من چون شتر افسار بسته ، كشيده شدم تا بيعت كنم. به خدا سوگند ، مى خواستى مرا مذمّت كنى ؛ ولى مدح كردى ، و مى خواستى رسوايم كنى ؛ ولى رسوا شدى . مسلمان را نقصى نيست كه مظلوم باشد ، اگر ترديدى در دينش و دو دلى اى در يقينش نباشد.
۴۷۰۰.شرح نهج البلاغةـ پس از ذكر دادخواهى اش از جريان شورا و دادخواهى اش از قريش ـ: بدان كه گزارش هايى نظير اين سخن ، از او به تواتر رسيده كه : «از زمانى كه خداوند عز و جل پيامبرش را قبضِ روح كرد تابه امروز، همواره بر من ستم رفته است» .
و يا اين سخن كه : «بار خدايا! قريش را خوار كن ؛ چون آنان مرا از حقّم باز داشتند و حكومتم را غصب كردند».
و همچون اين كلامش كه : «قريش به خاطر من ، جزا ببيند ! آنان در حقّم بر من ستم كردند و حاكميت برادرم [ پيامبر خدا ]را از من ، به ناحق ستاندند».
و چون اين كلامش هنگامى كه فرياد كسى را كه مى گفت : «من مظلومم» شنيد ، فرمود : «بيا با هم بناليم ؛ چون من همواره مظلوم بوده ام».
و چون كلامش كه : «و او مى دانست كه جايگاه من از حكومت ، چون محور آسياب به آسياب است» .
و كلامش كه : «ميراثم را غارت شده مى بينم».
و كلامش كه : «آن دو ظرف ما را برگرداندند و مردم را بر دوش ما سوار كردند» .
و كلامش كه : «ما را حقّى است . اگر بدهند ، مى گيريم ، و اگر بازمان دارند ، بر پشت شترانْ سوار مى شويم ، گرچه شبْ طولانى باشد» .
و كلامش كه : «همواره ديگران را بر من مقدّم داشته اند و از آنچه حقّم بود و شايسته آن بودم ، دورم ساختند.