و نه واقع ، در چهارده قرن پيش درباره : پيدايش جهان آفرينش، آفرينش فرشتگان و آسمان و زمين و انسان و حيوان، جامعه شناسى، روان شناسى، تاريخ، ادبيات، فيزيك، زمين شناسى و... رُخ نموده، براى دانشيان امروز ، با همه تطوّر و تكامل علوم ، تازگى دارد؟
آيا مى توان تمام زواياى دانش كسى را كه بلندْقامت و استوار ايستاد و صلاى «سَلونى قبلَ أن تَفقدونى» را در داد و هرگز و در برابر هيچ پرسشى فرو نمانْد و اين مدّعا در تاريخ پيش و پس از او جز خود او مصداقى نيافت، شناخت و شناساند؟!
گستره دانش او در هاله اى از ابهام مانده و خواهد ماند؛ چرا كه پيامبر خدا فرمود :
ما عَرَفَ اللّهَ حَقَّ مَعْرِفتِهِ غَيري وغَيرُكَ ، وَما عَرَفَكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ غَيرُ اللّهِ وَغَيري . ۱ جز من و تو ، كسى خداى را به درستى نشناخت و جز خدا و من ، كسى تو را [ اى على!] درست نشناخت .
قلم در دست هر كس و با هر توانى باشد ، جز اعتراف به ناتوانى ، چاره اى ندارد.
بدين سان ، متنبّى وار بايد از تبيين ابعاد و علوم على عليه السلام اظهار ناتوانى كرد و سكوت را ـ كه در هنگامه اى چنين، گوياترين است ۲ ـ پيشه ساخت، و خامه را به خود او سپرد تا مگر اندكى از آنچه را يافته ، وا گويد و قطره اى از امواج خروشان حقايق و معارف درياوارش را بر نمايد .
اى على كه جمله عقل و ديده اى!
شمّه اى وا گو از آنچه ديده اى. ۳