ما نرسيده ، بسى اندك است.
در واقع ، تأمّل در گستره دانش امام على عليه السلام بسى شگفت آور است. قلم ، آن گاه كه مى خواهد درباره دانش على عليه السلام حقيقتى را رقم زند و واقعيتى را بر نمايد ، در برابر دريايى موج خيز و ناپيدا كرانه قرار مى گيرد؛ دريايى موج بر موج كه نه كرانه آن پيداست و نه ژرفاى آن ، دست يافتنى!
خامه چگونه مى تواند ابعاد دانش او را بنماياند كه باب «علم» و «حكمت» پيامبر خدا و «گنجينه بزرگ دانش» او و همه انبياى الهى بوده است؟
قلم ، چه سان مى تواند گستره علمى على عليه السلام را رقم زند كه تمام دانش هاىِ قرآنى، دينى، بلايا و منايا (حادثه ها و سرنوشت ها) را در نورديده بود و گذشته ها و آينده ها برايش چونان آنچه در پيشِ ديد است ، روشن و آفتابى بود؟
على عليه السلام به تصريح روايات ، تمامت «علم كتاب» را در اختيار داشت، كه اندكى از آن به آصف بن بَرخيا قدرت داده بود تا تخت بلقيس را كه فرسنگ ها از سليمان دور بود ، در كم تر از يك چشم به هم زدنى ، نزد او حاضر كند. اكنون بايد نيك تأمّل كرد و از سر تنبّه ، انديشيد كه اين گستره دانش ، تا كجاست؟ و آيا مى توان از نگاشته ها و دفترها و... آن را بَر نمود و ابعاد آن را نشان داد؟
دانش گسترده او چنان بود كه چون اندكى از آن بر نموده مى شد، ديده ها خيره مى گشت و خِردها را حيرت مى گرفت و رعشه بر اندام ها مى افتاد. به اين كلام مولا عليه السلام بنگريد :
إنْدَمَجْتُ عَلى مَكْنُونِ عِلمٍ لو بُحتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضطِرابَ الأرْشِيَةِ في الطويّ البَعيدة . ۱ من در اسرارى سر به مُهر فشرده شده ام كه اگر از آنها سخن بگويم ، چون ريسمان در دلِ چاهى ژرف ، به لرزه خواهيد افتاد .
چگونه مى توان ابعاد دانشى را ترسيم كرد كه آنچه اندكى از آن به اقتضاى حال ،