451
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10

۴۷۲۹.الجملـ به نقل از محمّد بن حنفيّه ، در داستان جمل ـ: و [ على عليه السلام ] زره «بَتراء» را ـ كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله جز آن روز نپوشيده بود ـ خواست ، در حالى كه در بين كتف زره ، پارگى بود. اميرمؤمنان ، در حالى كه بند كفشى در دست داشت ، آمد. ابن عبّاس گفت : با اين بند مى خواهى چه كار كنى؟
فرمود : «با اين بند ، پارگى زره را از پشت به هم وصل كن» .
ابن عبّاس گفت : در چنين روزى ، چنين زرهى مى پوشى؟
على عليه السلام فرمود : «مگر چه عيبى دارد؟».
گفت : براى تو بيمناكم .
فرمود : «نترس از اين كه كسى از پشت سرم حمله كند . به خدا سوگند ـ ابن عبّاس ـ ، هرگز در هيچ مبارزه اى پشت نكرده ام» .

۵ / ۶

ضربه هاى كارى

۴۷۳۰.الأمالى ، طوسى :به نقل از نَوفَل ـ كه ماجراى جنگ حُنَين را بازگو مى كرد ـ گفت : همه مردم فرار كردند و اطراف پيامبر را خالى نمودند ، و جز هفت نفر از فرزندان عبد المطّلب ـ كه عبارت بودند از : عبّاس و پسرش فضل ، على و برادرش عقيل ، و ابوسفيان و ربيعه و نوفل ، سه پسر حارث بن عبدالمطّلب ـ كسى با پيامبر صلى الله عليه و آله نماند . پيامبر خدا ، در حالى كه با شمشير آخته اش دشمن را مى پراكند و بر قاطرش دُلدُل نشسته بود ، مى فرمود :
من قطعا پيامبرم و اين ، دروغ نيست.
من پسر عبد المطّلبم .
حارث بن نوفل گفت : فضل بن عبّاس برايم روايت كرد : آن روز ، در حالى كه همه مردم پراكنده شده بودند ، عبّاس ، چشم گرداند و على را در ميان ياران ثابت قدمِ اطراف پيامبر صلى الله عليه و آله نديد و گفت : زشت است! بال و پرش ريخته! آيا درست است كه در چنين وضعى ، پسر ابوطالب ، خود را از پيامبر صلى الله عليه و آله جدا كند ، در حالى كه چنين جايى جاى اوست؟! يعنى بزنگاه ها جاى حضور اوست . گفتم پدر جان! درباره پسر برادرت ، سخن ، كوتاه كن! گفت : فضل ، مگر چه شده؟ گفتم : مگر نمى بينى كه على در ميان سوارگان خط اوّل جنگ است! مگر نمى بينى كه او در ميان گرد و غبار جنگ است؟ گفت : پسرم! او را به من نشان بده . گفتم : همان كه چنين و چنان است و صاحب رداست . پرسيد : آن درخشش و برق چيست؟ گفتم : شمشير على است كه با آن ، صفوف را مى درد و از ميان مى برد . پس گفت : نيكِ پسر نيك! عمو و دايى اش فدايش باد! نوفل گفت : على ، آن روز ، چهل مرد جنگجو را زد و همه را به درازا بريد ، حتّى بينى و نرينگى شان را . و ضربه هاى على ، يك باره مى كشت .


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
450

۴۷۲۹.الجمل عن محمّد ابن الحنفيّةـ في وَقعَةِ الجَمَلِ ـ: ودَعا [ عَلِيٌ عليه السلام ]بِدِرعِهِ البَتراءِ ـ ولَم يَلبَسها بَعدَ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله إلّا يَومَئِذٍ ـ فَكانَ بَينَ كَتِفَيهِ مِنها وَهنٌ ، فَجاءَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام وفي يَدِهِ شِسعُ نَعلٍ ، فَقالَ لَهُ ابنُ عَبّاسٍ : ما تُريدُ بِهذَا الشِّسعِ يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ فَقالَ : أربُطُ بِها ما قَد تَهي ۱ مِن هذَا الدِّرعِ مِن خَلفي . فَقالَ ابنُ عَبّاسٍ : أفي مِثلِ هذَا اليَومِ تَلبَسُ مِثلَ هذا ! فَقالَ عليه السلام : ولِمَ ؟ قالَ : أخافُ عَلَيكَ . فَقالَ : لا تَخَف أن اُوتى مِن وَرائي ، وَاللّهِ يَابنَ عَبّاسٍ ما وَلَّيتُ في زَحفٍ قَطُّ . ۲

۵ / ۶

كانَت ضَرَباتُهُ أبكارا

۴۷۳۰.الأمالي للطوسي عن نوفل :أنَّهُ كانَ يُحَدِّثُ عَن يَومِ حُنَينٍ ، قالَ : فَرَّ النّاسُ جَميعا وأعرَوا رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَلَم يَبقَ مَعَهُ إلّا سَبعَةُ نَفَرٍ مِن بَني عَبدِالمُطَّلِبِ: العَبّاسُ، وَابنُهُ الفَضلُ، وعَلِيٌّ، وأخوهُ عَقيلٌ، وأبو سُفيانَ، ورَبيعَةُ، ونَوفَلٌ بَنُو الحارِثِ بنِ عَبدِالمُطَّلِبِ، ورَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مُصلِتٌ سَيفَهُ فِي المُجتَلَدِ، وهُوَ عَلى بَغلَتِهِ الدُّلدُلِ، وهُوَ يَقولُ:

أنَا النّبِيُّ لا كَذِبَ
أنَا ابنُ عَبدِالمُطَّلِبِ

قالَ الحارِثُ بنُ نَوفَلٍ: فَحَدَّثَنِي الفَضلُ بنُ العَبّاسِ، قالَ: اِلتَفَتَ العَبّاسُ يَومَئِذٍ وقَد أقشَعَ النّاسُ عَن بَكرَةِ أبيهِم، فَلَم يَرَ عَلِيّا عليه السلام في مَن ثَبَتَ، فَقالَ: شوهَةٌ بوهَةٌ، أفي مِثلِ هذَا الحالِ يَرغَبُ ابنُ أبي طالِبٍ بِنَفسِهِ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله وهُوَ صاحِبُ ما هُوَ صاحِبُهُ! ـ يَعنِي المَواطِنَ المَشهورَةَ لَهُ ـ فَقُلتُ: نَقِّص قَولَكَ لِابنِ أخيكَ يا أبَه. قالَ: ما ذاكَ، يا فَضلُ؟ قُلتُ: أما تَراهُ فِي الرَّعيلِ الأَوَّلِ، أما تَراهُ فِي الرَّهِجِ، قالَ: أشعِرهُ لي يا بُنَيَّ. قُلتُ: ذو كَذا ذو كَذا ذُو البُردَةِ. قالَ: فَما تِلكَ البَرقَةُ؟ قُلتُ: سَيفُهُ يُزَيِّلُ بِهِ بَينَ الأَقرانِ. فَقالَ: بَرُّ بنُ بَرٍّ، فِداهُ عَمٌّ وخالٍ. قالَ: فَضَرَبَ عَلِيٌّ عليه السلام يَومَئِذٍ أربَعينَ مُبارِزا، كُلُّهُم يَقُدُّهُ حَتّى أنفِهِ وذَكَرِهِ، قالَ: وكانَت ضَرَباتُهُ مُبتَكِرَةً . ۳

1.كلّ ما استرخى رباطه فقد وَهَى ، وقد وَهَى الثوبُ يَهي وَهْيا : إذا بليَ وتخرّق (لسان العرب : ج۱۵ ص ۴۱۷ «وهي») .

2.الجمل : ص ۳۵۵ .

3.الأمالي للطوسي : ص ۵۷۴ ح ۱۱۸۷ ، بحار الأنوار : ج ۲۱ ص ۱۷۸ ح ۱۴ ؛ النهاية في غريب الحديث : ج ۱ ص ۱۴۹ وفيه «كانت ضربات عليّ مُبتَكرات لا عُونا ، أي إنّ ضربته كانت بِكرا ؛ يقتل بواحدة منها ، لا يحتاج أن يعيد الضربة ثانيا . يقال : ضربةٌ بِكر ؛ إذا كانت قاطعةً لا تُثنى» .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 33391
صفحه از 600
پرینت  ارسال به