431
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10

۴ / ۳ ـ ۵

گوناگون

۴۶۹۶.الغاراتـ به نقل از عبد الرحمان بن ابى بَكره ـ: از على عليه السلام شنيدم كه مى فرمود : «هيچ كس آنچه را كه من كشيده ام ، نكشيده است» . آن گاه گريست.

۴۶۹۷.امام على عليه السلام :ملّت ها از ستم حاكمانشان مى ترسند و من از ستم رعيّتم (شهروندانم) بيمناكم.

۴۶۹۸.امام على عليه السلام :رعيّت هاى پيش از من ، از زياده روى حاكمانشان مى ناليدند و من ، امروز از زياده خواهى رعيّتم (شهروندانم) مى نالم . گويى كه من رهرو ام و آنان راهبر ، و يا آن كه من رعيّتم و آنان پادشاه.

۴۶۹۹.امام على عليه السلامـ در نامه اش به معاويه ـ: گفتى كه من چون شتر افسار بسته ، كشيده شدم تا بيعت كنم. به خدا سوگند ، مى خواستى مرا مذمّت كنى ؛ ولى مدح كردى ، و مى خواستى رسوايم كنى ؛ ولى رسوا شدى . مسلمان را نقصى نيست كه مظلوم باشد ، اگر ترديدى در دينش و دو دلى اى در يقينش نباشد.

۴۷۰۰.شرح نهج البلاغةـ پس از ذكر دادخواهى اش از جريان شورا و دادخواهى اش از قريش ـ: بدان كه گزارش هايى نظير اين سخن ، از او به تواتر رسيده كه : «از زمانى كه خداوند عز و جل پيامبرش را قبضِ روح كرد تابه امروز، همواره بر من ستم رفته است» .
و يا اين سخن كه : «بار خدايا! قريش را خوار كن ؛ چون آنان مرا از حقّم باز داشتند و حكومتم را غصب كردند».
و همچون اين كلامش كه : «قريش به خاطر من ، جزا ببيند ! آنان در حقّم بر من ستم كردند و حاكميت برادرم [ پيامبر خدا ]را از من ، به ناحق ستاندند».
و چون اين كلامش هنگامى كه فرياد كسى را كه مى گفت : «من مظلومم» شنيد ، فرمود : «بيا با هم بناليم ؛ چون من همواره مظلوم بوده ام».
و چون كلامش كه : «و او مى دانست كه جايگاه من از حكومت ، چون محور آسياب به آسياب است» .
و كلامش كه : «ميراثم را غارت شده مى بينم».
و كلامش كه : «آن دو ظرف ما را برگرداندند و مردم را بر دوش ما سوار كردند» .
و كلامش كه : «ما را حقّى است . اگر بدهند ، مى گيريم ، و اگر بازمان دارند ، بر پشت شترانْ سوار مى شويم ، گرچه شبْ طولانى باشد» .
و كلامش كه : «همواره ديگران را بر من مقدّم داشته اند و از آنچه حقّم بود و شايسته آن بودم ، دورم ساختند.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
430

۴ / ۳ ـ ۵

النَّوادِرُ

۴۶۹۶.الغارات عن عبد الرحمن بن أبي بكرة :سَمِعتُ عَلِيّا عليه السلام وهُوَ يَقولُ : ما لَقِيَ أحَدٌ مِنَ النّاسِ ما لَقيتُ ! ثُمَّ بَكى . ۱

۴۶۹۷.الإمام عليّ عليه السلام :لَقَد أصبَحَتِ الاُمَمُ تَخافُ ظُلمَ رُعاتِها ، وأصبَحتُ أخافُ ظُلمَ رَعِيَّتي . ۲

۴۶۹۸.عنه عليه السلام :إن كانَتِ الرَّعايا قَبلي لَتَشكو حَيفَ رُعاتِها ، وإنَّنِي اليَومَ لَأَشكو حَيفَ رَعِيَّتي ، كَأَنَّنِي المَقودُ وهُمُ القادَةُ ، أوِ المَوزوعُ وهُمُ الوَزَعَةُ ۳ . ۴

۴۶۹۹.عنه عليه السلامـ مِن كِتابِهِ إلى مُعاوِيَةَ ـ: قُلتَ : إنّي كُنتُ اُقادُ كَما يُقادُ الجَمَلُ المَخشوشُ حَتّى اُبايِعَ . ولَعَمرُ اللّهِ ! لَقَد أرَدتَ أن تَذُمَّ فَمَدَحتَ ، وأن تَفضَحَ فَافتَضَحتَ ، وما عَلَى المُسلِمِ مِن غَضاضَةٍ في أن يَكونَ مَظلوما ما لَم يَكُن شاكّا في دينِهِ ، ولا مُرتابا بِيَقينِهِ . ۵

۴۷۰۰.شرح نهج البلاغةـ بَعدَ ذِكرِ تَظَلُّمِهِ مِنَ الشّورى وتَظَلُّمِهِ مِن قُرَيشٍ ـ:وَاعلَم أنَّهُ قَد تَواتَرَتِ الأَخبارُ عَنهُ عليه السلام بِنَحوٍ مِن هذَا القَولِ ، نَحوُ قَولِهِ : ما زِلتُ مَظلوما مُنذُ قَبَضَ اللّهُ رَسولَهُ حَتّى يَومِ النّاسِ هذا .
وقَولِهِ : اللّهُمَّ اخزِ قُرَيشا ؛ فَإِنَّها مَنَعَتني حَقّي ، وغَصَبَتني أمري .
وقَولِهِ : فَجَزى قُرَيشا عَنِّي الجَوازِيَ ؛ فَإِنَّهُم ظَلَموني حَقّي ، وَاغتَصَبوني سُلطانَ ابنِ اُمّي .
وقَولِهِ : وقَد سَمِعَ صارِخا يُنادي : أنَا مَظلومٌ ! فَقالَ : هَلُمَّ فَلنَصرُخ مَعا ، فَإِنّي ما زِلتُ مَظلوما .
وقَولِهِ : وإنَّهُ لَيَعلَمُ أنَّ مَحَلّي مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحى .
وقَولِهِ : أرى تُراثي نَهبا .
وقَولِهِ : أصغَيا بِإِنائِنا ، وحَمَلَا النّاسَ عَلى رِقابِنا .
وقَولِهِ : إنَّ لَنا حَقّا ؛ إن نُعطَهُ نَأخُذهُ ، وإن نُمنَعهُ نَركَب أعجازَ الإِبلِ وإن طالَ السُّرى .
وقَولِهِ : ما زِلتُ مُستَأثَرا عَلَيَّ ، مَدفوعا عَمّا أستَحِقُّهُ وأستَوجِبُهُ . ۶

1.الغارات : ج ۲ ص ۵۸۳ ؛ شرح نهج البلاغة : ج ۴ ص ۱۰۳ .

2.نهج البلاغة : الخطبة ۹۷ ، الإرشاد : ج ۱ ص ۲۷۷ .

3.الوازِع : السلطان ، والجمع وَزَعة (لسان العرب : ج ۸ ص ۳۹۰ «وزع») .

4.نهج البلاغة : الحكمة ۲۶۱ .

5.نهج البلاغة : الكتاب ۲۸ ، الاحتجاج : ج ۱ ص ۴۲۳ ح ۹۰ .

6.شرح نهج البلاغة : ج ۹ ص ۳۰۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 33298
صفحه از 600
پرینت  ارسال به