۴۶۲۹.امام على عليه السلام :پيامبر خدا بين ياران خود ، پيمان برادرى برقرار كرد . گفتم : اى پيامبر خدا! بين يارانت پيمان برادرى بستى و مرا تنها و بدون برادر ، رها ساختى؟
فرمود : «تو را براى خودم كنار گذاشتم . تو برادر من در دنيا و آخرتى . تو نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسى عليه السلام هستى».
برخاستم و از شادى و سرخوشى ، گريه مى كردم و شروع كردم به سرودن اين شعر:
اى مصطفى! با جانم از تو محافظت مى كنم ، اى كسى كه
خداى رحمان ، به تو ما را از كورى جهل ، هدايت كرد.
جانم را فدايت مى كنم و خونى كه در بدن دارم
فداى كسى كه در اصل و فرع ، با او يكى هستم .
آن كه جدّش جدّ من و عمويش پدر من است
آن كه خاندانش فرزندان من اند و دخترش همسر من است .
و آن كه به هنگام كودكى و نوجوانى ، مرا در آغوش گرفت
و مرا با احسانِ بسيار و نوشيدنى و خوردنى ، زندگى بخشيد .
و آن كه به هنگام پيمان برادرى بستن در بين حاضران
مرا خوانْد و برادر خود ساخت و برترى ام را آشكار ساخت .
خوبى از آنِ توست . من تا زنده ام ، سپاس گزار تو ام
به خاطر احسانى كه به من كردى ، اى خاتم پيامبران!