۴۵۰۵.تذكرة الخواصّـ به نقل از احنف بن قيس ـ: بر معاويه وارد شدم . از شيرينى و ترشى ، آن قدر آورد كه شگفتى مرا برانگيخت . آن گاه گفت : آن غذاى رنگين را بياوريد. آن گاه ، غذايى آوردند كه نفهميدم چيست .
گفتم : اين چيست؟
گفت : روده مرغابى است كه با مغز و روغن پسته ، انباشته شده و بر آن ، شكر پاشيده شده است.
من گريه ام گرفت.
گفت : چرا گريه مى كنى؟
گفتم : آفرين بر على بن ابى طالب! چنان از جان خود مايه گذاشت كه نه تو و نه غير تو نمى توانند چنين كنند.
گفت : چگونه؟
گفتم : شبى هنگام افطارش بر وى وارد شدم . به من فرمود : «برخيز و با حسن و حسين ، شام بخور».
آن گاه خود به نماز ايستاد. هنگامى كه نمازش تمام شد ، كيسه اى مُهر شده را خواست و از آن ، مقدارى آرد جو در آورد و بار ديگر ، آن را مُهر كرد.
گفتم : اى اميرمؤمنان! تو را هيچ گاه بخيل نديده ام . پس چرا بر اين كيسه جو ، مُهر مى زنى؟
فرمود : «از روى بُخل بر آن مهر نمى نهم ؛ بلكه مى ترسم حسن يا حسين ، آن را به روغنى آغشته كنند و يا چرب كنند».
گفتم : مگر حرام است؟
فرمود : «نه ؛ ولى بر پيشوايانِ حق ، واجب است كه در خوردن و پوشيدن ، به ناتوان ترين افراد مردمشان تأسّى جويند و از مردم ، با چيزى كه در توان آنان نيست ، متمايز نشوند تا تهى دستان، آنان را ببينند و از خدا براى شرايطى كه در آن زندگى مى كنند ، خشنود باشند و ثروتمندان ، آنان را ببينند و در شُكر و فروتنى بيشتر بكوشند.