295
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10

۴۵۰۵.تذكرة الخواصّـ به نقل از احنف بن قيس ـ: بر معاويه وارد شدم . از شيرينى و ترشى ، آن قدر آورد كه شگفتى مرا برانگيخت . آن گاه گفت : آن غذاى رنگين را بياوريد. آن گاه ، غذايى آوردند كه نفهميدم چيست .
گفتم : اين چيست؟
گفت : روده مرغابى است كه با مغز و روغن پسته ، انباشته شده و بر آن ، شكر پاشيده شده است.
من گريه ام گرفت.
گفت : چرا گريه مى كنى؟
گفتم : آفرين بر على بن ابى طالب! چنان از جان خود مايه گذاشت كه نه تو و نه غير تو نمى توانند چنين كنند.
گفت : چگونه؟
گفتم : شبى هنگام افطارش بر وى وارد شدم . به من فرمود : «برخيز و با حسن و حسين ، شام بخور».
آن گاه خود به نماز ايستاد. هنگامى كه نمازش تمام شد ، كيسه اى مُهر شده را خواست و از آن ، مقدارى آرد جو در آورد و بار ديگر ، آن را مُهر كرد.
گفتم : اى اميرمؤمنان! تو را هيچ گاه بخيل نديده ام . پس چرا بر اين كيسه جو ، مُهر مى زنى؟
فرمود : «از روى بُخل بر آن مهر نمى نهم ؛ بلكه مى ترسم حسن يا حسين ، آن را به روغنى آغشته كنند و يا چرب كنند».
گفتم : مگر حرام است؟
فرمود : «نه ؛ ولى بر پيشوايانِ حق ، واجب است كه در خوردن و پوشيدن ، به ناتوان ترين افراد مردمشان تأسّى جويند و از مردم ، با چيزى كه در توان آنان نيست ، متمايز نشوند تا تهى دستان، آنان را ببينند و از خدا براى شرايطى كه در آن زندگى مى كنند ، خشنود باشند و ثروتمندان ، آنان را ببينند و در شُكر و فروتنى بيشتر بكوشند.


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
294

۴۵۰۵.تذكرة الخواصّ عن الأحنف بن قيس :دَخَلتُ علَى مُعاوِيَةَ فَقَدَّمَ إلَيَّ مِنَ الحُلوِ وَالحامِضِ ما كَثُرَ تَعَجُّبي مِنهُ ، ثُمَّ قالَ : قَدِّموا ذاكَ اللَّونِ . فَقَدَّموا لَونا ما أدري ما هُوَ ، فَقُلتُ : ما هذا ؟ فَقالَ : مَصارينُ البَطِّ مَحشُوَّةٌ بِالمُخِّ ودُهنِ الفُستُقِ ، قَد ذُرَّ عَلَيهِ السُّكَّرُ .
قالَ : فَبَكيتُ .
فَقالَ : ما يُبكيكَ ؟
فَقُلتُ : لِلّهِ دَرُّ ابنِ أبي طالِبٍ !
لَقَد جادَ مِن نَفسِهِ بِما لَم تَسمَح بِهِ أنتَ ولا غَيرُكَ .
فَقالَ : وكَيفَ ؟
قُلتُ : دَخَلتُ عَلَيهِ لَيلَةً عِندَ إفطارِهِ ، فَقالَ لي : قُم فَتَعَشَّ مَعَ الحَسَنِ وَالحُسَينِ . ثُمَّ قامَ إلَى الصَّلاةِ ، فَلَمّا فَرَغَ دَعى بِجِرابٍ مَختومٍ بِخاتَمِهِ ، فَأَخرَجَ مِنهُ شَعيرا مَطحونا ، ثُمَّ خَتَمَهُ ، فَقُلتُ : يا أميرَ المُؤمِنينَ ، لَم أعهَدكَ بَخيلاً ! فَكَيفَ خَتَمتَ عَلى هذَا الشَّعيرِ ؟
فَقالَ : لَم أختِمهُ بُخلاً ، ولكِن خِفتُ أن يَبُسَّهُ ۱ الحَسَنُ وَالحُسَينُ بِسَمنٍ أو إهالَةٍ ۲ .
فَقُلتُ : أحَرامٌ هُوَ ؟
قالَ : لا ، ولكِن عَلى أئِمَّةِ الحَقِّ أن يَتَأَسَّوا بِأَضعَفِ رَعِيَّتِهِم حالاً فِي الأَكلِ وَاللِّباسِ ، ولا يَتَمَيَّزونَ عَلَيهِم بِشَيءٍ لا يَقدِرونَ عَلَيهِ ؛ لِيَراهُمُ الفَقيرُ فَيَرضى عَنِ اللّهِ تَعالى بِما هُوَ فيهِ ، ويَراهُمُ الغَنِيُّ فَيَزدادُ شُكرا وتَواضُعا . ۳

1.بَسّ السَّويقَ : خلطه بسمن أو زيت (لسان العرب : ج ۶ ص ۲۶ «بسس») .

2.الإهالة : كلّ شيء من الأدهان ممّا يُؤتدم به ، وقيل : هو ما اُذيب من الإلية والشحم ، وقيل : الدَّسَم الجامد (النهاية : ج۱ ص ۸۴ «أهل») .

3.تذكرة الخواصّ : ص ۱۱۰ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 33513
صفحه از 600
پرینت  ارسال به