۳ / ۱ ـ ۴
حال او به هنگام رسيدن وقت نماز
۴۲۲۵.امام صادق عليه السلامـ درباره امام على عليه السلام ـ: به نماز مى ايستاد ، و آنگاه كه مى گفت : «به سوى آفريننده آسمان و زمينْ رو كردم ...» ، رنگش تغيير مى كرد ، به گونه اى كه اين دگرگونى در چهره اش نمايان مى گشت .
۴۲۲۶.تنبيه الغافلين :[ على عليه السلام ] هنگامى كه وقت نماز مى شد، شانه هايش به لرزه درمى آمد و رنگش تغيير مى كرد . از وى درباره اين حالت پرسيده شد . فرمود : «هنگام [ ادا كردنِ ]امانتى است كه خداوند ، آن را بر آسمان ها و زمين و كوه ها عرضه داشت و آنان از اين كه آن را بر دوش كشند ، سر باز زدند و آن را نپذيرفتند و انسانْ آن را پذيرفت ۱ و من نمى دانم آيا آنچه را بر دوشم نهاده اند، به نيكى ادا خواهم كرد ، يا نه؟» .
۳ / ۱ ـ ۵
حضور قلب در نماز
۴۲۲۷.المناقب ، ابن شهر آشوبـ به نقل از ابن عبّاس ـ: دو ناقه (ماده شتر) چاق و بزرگ به پيامبر خدا هديه شد . به صحابيان فرمود : «آيا بين شما كسى هست كه دو ركعت نماز با قيام ، ركوع ، سجود ، وضو و فروتنى به جا آورد و در آن به چيزى از دنيا اهتمام نورزد و دلش به فكر دنيا نيفتد تا يكى از اين دو ناقه را به او هديه بدهم؟». يك بار ، دو بار و سه بار فرمود و هيچ كدام از يارانش پاسخ ندادند .
امير مؤمنان برخاست و گفت : من ، اى پيامبر خدا! دو ركعت نماز به جا مى آورم و تكبيرة الإحرام مى گويم و تا آن هنگام كه سلام بدهم، به ياد چيزى از دنيا نخواهم افتاد.
فرمود : «اى على! درود خدا بر تو باد ! بخوان» .
امير مؤمنان ، تكبير گفت و وارد نماز شد . هنگامى كه سلام داد ، جبرئيل عليه السلام بر پيامبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و گفت : اى محمّد! خداوند به تو سلام مى رساند و مى گويد : يكى از دو ناقه را به او بده .
پيامبر خدا فرمود : «من با او شرط كردم كه دو ركعت نماز بگزارد و در آن ، هيچ به ياد چيزى از دنيا نيفتد تا اگر نماز گزارد ، يكى از دو ناقه را به وى بدهم و او در تشهّد نشست و پيش خود فكر كرد كه كدام يك از آن دو را بگيرد» .
جبرئيل عليه السلام گفت : اى محمّد! خداوند به تو سلام مى رساند و مى گويد : او انديشيد كه كدام يك را بگيرد كه چاق تر و بزرگ تر باشد و آن را نحر كند و در راه خدا ، آن را صدقه بدهد . بنابراين ، تفكّر او براى خداوند عز و جل بود ، نه خودش و يا دنيا .
پيامبر خدا گريست و هر دو ناقه را به وى داد .
خداوند درباره او اين آيه را نازل كرد : «قطعا در اين يادآورى اى است» ، يعنى پندى است . «براى هر صاحبدلى» يعنى صاحب خردى . «و گوش فرادهنده اى» يعنى امير مؤمنان به كسى كه از زبان او كلام خدا را تلاوت كرد ، گوش فرا مى دهد . «در حالى كه گواه است» يعنى امير مؤمنان در نمازش گواهِ بر دلى بود كه از آنِ خداوند بود ، و در نمازش به هيچ كارى از كارهاى دنيا نمى انديشيد .