31
دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10

۳ / ۲ ـ ۵

داستان هايى از عبادتش

۴۲۵۱.حلية الأولياءـ به نقل از ابو صالح ـ: ضرار بن ضمره كنانى بر معاويه وارد شد . معاويه گفت : على را برايم توصيف كن .
گفت : اى امير مؤمنان! مرا معاف دار .
گفت : نه ، معافت نمى دارم .
ضرار گفت : حال كه چاره اى نيست ، توصيف مى كنم :
به خدا سوگند ، او بسيار دورانديش و پر قدرت بود ، سخنش قاطع و روشنگر بود و به عدل حكم مى كرد ، دانش از اطراف او مى جوشيد و وجودش از حكمت ، سرشار بود ، از دنيا و درخشش آن مى ترسيد و به شب و تاريكى اش اُنس داشت .
به خدا سوگند ، بسيار پُر اشك و پُر انديشه بود . دريغ مى خورد و خويشتن را مخاطب مى ساخت . از لباس ، كوتاهش ۱ را و از طعام ، درشت ناگوارش را دوست مى داشت .
به خدا سوگند ، همچون يكى از ما بود . وقتى نزدش مى رفتيم ، ما را نزديك مى ساخت و هرگاه مى پرسيديم ، پاسخمان مى داد . با همه نزديكى اش به ما و نزديكى ما به او ، به خاطر هيبتش با او سخن نمى گفتيم . هرگاه لبخند مى زد ، چون دُرّ به نظم كشيده بود . دينداران را بزرگ مى شمرد و فقيران را دوست مى داشت . فرد قوى ، اميد به نادرستى او نمى بُرد و ضعيف از عدلش نااميد نمى گشت .
خدا را گواه مى گيرم كه او را در جايى ديدم ، در حالى كه شبْ پرده فرو افكنده بود و ستارگان رو به غروب مى نهادند ، رو به محرابش كرد و در حالى كه مَحاسنش را در دست گرفته بود ، چون مار گزيدگان به خود پيچيد و چون غمگينان ، اشك ريخت .
گويى هم اكنون صدايش را مى شنوم كه به تضرّع مى گويد : «پروردگارا! پروردگارا!» و خطاب به دنيا مى گويد : «مرا مى فريبى؟ شيفته من گشته اى؟ هيهات! هيهات ! غير مرا بفريب . تو را سه باره طلاق دادم . عمرت كوتاه و انجمنت حقير و ارزشت كم است . آه آه ، از كمىِ توشه ، بلندى سفر و بيم راه!» .
اشك معاويه بى اختيار بر ريشش جارى شد كه با آستينش آن را پاك كرد و همه شروع به گريه كردند . [ معاويه ]گفت : ابوالحسن ـ خدا رحمتش كند ـ ، چنين بود . اى ضرار ! غم تو بر او چگونه است؟
گفت : غم كسى كه دُردانه اش را در دامنش سر ببُرند ، [ كه] نه اشكش قطع مى شود و نه غمش آرام مى گيرد .
آن گاه برخاست و بيرون رفت .

1.اين جمله ناظر بر اين معناست كه چون برخى براى فخر فروشى لباس هاى بلند مى پوشيدند ، على عليه السلام براى پرهيز از فخرفروشى لباس هاى كوتاه به تن مى كرد . (م)


دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
30

۳ / ۲ ـ ۵

قِصَصٌ مِن عِبادَتِهِ

۴۲۵۱.حلية الأولياء عن أبي صالح :دَخَلَ ضِرارُ بنُ ضَمرَةَ الكِنانِيُّ عَلى مُعاوِيَةَ ، فَقالَ لَهُ : صِف لي عَلِيّا . فَقالَ : أ وَتُعفيني يا أميرَ المُؤمِنينَ ؟ قالَ : لا اُعفيكَ ، قالَ : أمّا إذ لابُدَّ ؛ فَإِنَّهُ كانَ وَاللّهِ بَعيدَ المَدى ، شَديدَ القُوى ، يَقولُ فَصلاً ، ويَحكُمُ عَدلاً ، يَتَفَجَّرُ العِلمُ من جَوانِبِهِ ، وتَنطِقُ الحِكمَةُ مِن نَواحِيهِ ، يَستَوحِشُ مِن الدُّنيا وزَهرَتِها ، ويَستَأنِسُ بِاللَّيلِ وظُلمَتِهِ .
كانَ وَاللّهِ غَزيرَ العَبرَةِ ، طَويلَ الفِكرَةِ ، يُقَلِّبُ كَفَّهُ ، ويُخاطِبَ نَفسَهُ ، يُعجِبُهُ مِن اللِّباسِ ما قَصُرَ ، ومِنَ الطَّعامِ ما جَشَبَ ، كانَ وَاللّهِ كَأَحَدِنا ؛ يُدنينا إذا أتَيناهُ ، ويُجيبُنا إذا سَأَلناهُ ، وكانَ مَعَ تَقَرُّبِهِ إلَينا وقُربِهِ مِنّا لا نُكَلِّمُهُ هَيبَةً لَهُ ؛ فَإِن تَبَسَّمَ فَعَن مِثلِ اللُّؤلُؤِ المَنظومِ ، يُعَظِّمُ أهلَ الدِّينِ ، ويُحِبُّ المَساكينَ ، لا يَطمَعُ القَوِيُّ في باطِلِهِ ، ولا يَيأَسُ الضَّعيفُ مِن عَدلِهِ .
فَأَشهَدُ بِاللّهِ لَقَد رَأَيتُهُ في بَعضِ مَواقِفِهِ وقَد أرخَى اللَّيلُ سُدولَهُ ، وغارَت نُجومُهُ يَميلُ في مِحرابِهِ ، قابِضا عَلى لِحيَتِهِ ، يَتَمَلمَلُ تَمَلمُلَ السَّليمِ ۱ ، ويَبكي بُكاءَ الحَزينِ ، فَكَأَنّي أسمَعُهُ الآنَ وهُوَ يَقولُ : يا رَبَّنا يا رَبَّنا ـ يَتَضَرَّعُ إلَيهِ ـ ثُمَّ يَقولُ لِلدُّنيا : إلَيَّ تَغَرَّرتِ ! إلَيَّ تَشَوَّفتِ ! هَيهاتَ هَيهاتَ ، غُرّي غَيري ، قَد بَتَتُّكِ ثَلاثا ، فَعُمُرُكِ قَصيرٌ ، ومَجلِسُكِ حَقيرٌ ، وخَطَرُكِ يَسيرٌ ، آهِ آهِ مِن قِلَّةِ الزّادِ ، وبُعدِ السَّفَرِ ، ووَحشَةِ الطَّريقِ .
فَوَكَفَت ۲ دُموعُ مُعاوِيَةَ عَلى لِحيَتِهِ ما يَملِكُها ، وجَعَلَ يَنشُفُها بِكُمِّهِ وقَدِ اختَنَقَ القَومُ بِالبُكاءِ ، فَقالَ : كَذا كانَ أبُو الحَسَنِ رحمه الله ! كَيفَ وَجدُكَ عَلَيهِ يا ضِرارُ ؟ قالَ : وَجدُ مَن ذُبِحَ واحِدُها في حِجرِها ، لا تَرقَأُ ۳ دَمعَتُها ، ولا يَسكُنُ حُزنُها . ثُمَّ قامَ فَخَرَجَ . ۴

1.السَّليم : اللديغ . يقال : سَلَمَتْهُ الحيّةُ ؛ أي لَدَغَتْهُ (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۲۹۲ «سلم») .

2.وَكَفَ الدمع : إذا تقاطر (النهاية : ج ۵ ص ۲۲۰ «وكف») .

3.رقَأ الدمع : سكن وانقطع (النهاية : ج ۲ ص ۲۴۸ «رقأ») .

4.حلية الأولياء : ج ۱ ص ۸۴ ، تاريخ دمشق : ج ۲۴ ص ۴۰۱ و۴۰۲ ، الاستيعاب : ج ۳ ص ۲۰۹ الرقم ۱۸۷۵ ، المحاسن والمساوئ : ص ۴۶ وفيه «عدي بن حاتم» بدل «ضرار» ، صفة الصفوة : ج ۱ ص ۱۳۳ ، الصواعق المحرقة : ص ۱۳۱ ، تذكرة الخواصّ : ص ۱۱۸ ، ذخائر العقبى : ص ۱۷۸ ، الفصول المهمّة : ص ۱۲۷ ، مروج الذهب : ج ۲ ص ۴۳۳ ؛ نهج البلاغة : الحكمة ۷۷ ، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۷۰ ، كنز الفوائد : ج ۲ ص ۱۶۰ ، عدّة الداعي : ص ۱۹۴ ، إرشاد القلوب : ص ۲۱۸ ، الفضائل لابن شاذان : ص ۸۳ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۱۰۳ ، تنبيه الخواطر : ج ۱ ص ۷۹ كلّها نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين علیه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج10
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ریشهری، با همکاری: سیّد محمّدکاظم طباطبایی و سیّد محمود طباطبایی‏نژاد، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، محمّد علی سلطانی، مهدی مهریزی، سیّد ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، و جواد محدّثی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 33309
صفحه از 600
پرینت  ارسال به