۱۰ / ۵۶
سروش اصفهانى ۱
۳۳ . سروش اصفهانى در يكى از سروده هايش مى گويد :
امروز ، كردگار بُود روز رحمتش
بر بندگان ، تمامْ همى كرد نعمتش
امروز ، دين و داد ، كمالى تمام يافت
اسلام ، سود بر سرِ عيّوق ، رايتش
امروز با پيمبر مُرسل پديد كرد
مقصود آنچه داشت خداى از رسالتش
بسپُرد مصطفى درِ دين را به مرتضى
مولاى مؤمنان شد و هارون اُمّتش
مرد اُحُد ، مبارز صفّين ، امير بدر
شُهره در آسمان ها صيت شجاعتش
جزوى است «هل أتى»ش ز مجموعه كَرَم
حرفى است «لا فتى» ز كتاب فتوّتش
بر خلق آسمان و زمين ، حجّت خداى
شمشير تيز بر سر كفّار ، حجّتش
داده رسول ، او را در حرب ها لوا
كرده خداى ، بخشگرِ نار و جنّتش
بوده است از عبادت جِنّ و بشر ، فزون
در روز حربِ خندق ، بر عمرو ضربتش
از باره ، در ، به قوّت دادار در رُبود
زيرا كه بود قوّت دادارْ قوّتش...
روزى كه شد پيمبر انگيخته به خلق
مر خلق را به حُبّ على بود دعوتش
بيخ درختِ بر شده طوبى بُود نبى
شاخ درخت و ساق ، على اند و عترتش
خوانده ولايتش را ايزد ، حصار خويش
ايمن ، كسى كه شد به حصار ولايتش
تا شهد حُبّ او نچشى ، كى برى نصيب
از جوى انگبين بهشت و حلاوتش؟ ۲
1.شمس الشعراء ميرزا محمّد على سروش اصفهانى ، در سال ۱۲۲۸ ق ، در اصفهان به دنيا آمد . او به نقاط مختلف ايران سفر كرد ، چندى ، در تبريز اقامت گزيد و همراه ناصر الدين شاه به تهران آمد . وى غير از ديوان ، مثنوياتى مانند : ساقى نامه ، الهى نامه ، زينة المدايح و حماسه اى دينى به نام اردى بهشت نامه در احوال پيامبر اسلام دارد . وى در سال ۱۲۸۵ ق ، درگذشت .
2.ديوان سروش اصفهانى : ص ۲۱۲ .