۹ / ۳
ابو جعفر حَسَنى ۱
۳۹۵۱.شرح نهج البلاغة :[ ابو جعفر] مى گفت : به اخلاق و ويژگى هاى اين دو (پيامبر صلى الله عليه و آله و على عليه السلام ) بنگريد. اين شجاع و آن شجاع؛ اين فصيح و آن فصيح؛ اين بخشنده و سخى و او بخشنده و سخى؛ اين آگاه به شرايع و امور الهى و او آگاه به فقه ، شريعت و مسائل دقيق و مشكل كلامى ؛ اين زاهد در دنيا ، بدون حرص و زياده خواهى و آن ، زاهد در دنيا و تارك آن و بهره نابرده از لذّت هاىِ آن؛ اين جانش را در نماز و عبادت ، فرسود و آن ، مثل اين؛ اين برايش از امور دنيا ، جز زنْ محبوب نيست ، و آن نيز چنين است؛ اين ، فرزند عبد المطّلب بن هاشم و آن نيز نزديك به جدّ بزرگ است؛ و پدرانشان تنها برادران تنى بودند (بر خلاف ديگر پسران عبد المطّلب)؛ و محمّد در دامن پدر اين بزرگ شد (كه ابو طالب باشد) كه در نظرش ، چون يكى از فرزندان خود بود .
هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله ، جوان شد و بزرگ گشت ، على بن ابى طالب عليه السلام را در حالى كه خُردسال بود ، از بين فرزندان ابو طالب برگزيد و در برابر آنچه كه ابو طالب در حقّش انجام داده بود ، وى را در دامنش تربيت كرد. در نتيجه ، اخلاق آن دو درهم آميخت و رفتارشان همگون گشت. وقتى كه هم نشين در رفتار به هم نشين اقتدا مى كند ، در صورت تربيت و آموزش طولانى در نزد او چه خواهد شد ؟ بايد اخلاق محمد صلى الله عليه و آله ، چون اخلاق ابو طالب باشد و اخلاق على عليه السلام ، مثل اخلاق پدرش ابوطالب و مربّى اش محمّد صلى الله عليه و آله باشد ، و بايد همه يك اخلاق داشته باشند و از طبعى يگانه و سرشتى مشترك برخوردار گردند و جانى تقسيم ناپذير و جزءناپذير داشته باشند .
و اگر نبود كه خداوند متعال ، محمد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى اش ويژه ساخت و براى وَحيَش برگزيد ، به خاطر مصالح مردم كه در اين كار مى ديد و به خاطر اين كه لطف به وى كامل تر ، و بهره ورى در آن جايگاه، بيشتر و فراگيرتر بود ، بين هر كدام با ديگرى فرق و فضلى نبود .
بنا بر اين، پيامبر خدا به همين خاطر ، نسبت به ديگران برترى يافت و در غير رسالت، آنان يكى بودند و پيامبر خدا به همين موضوع ، در سخن خود اشاره مى كند كه : «من بر تو به خاطر نبوّتم برترى دارم و پيامبرى پس از من نيست و تو به هفت ويژگى بر مردم برترى دارى» و همچنين در سخن خود به او فرمود : «تو نسبت به من ، چون هارون نسبت به موسى عليه السلام هستى ، جز آن كه پيامبرى پس از من نيست». بنا بر اين ، با نبوّت ، خود را از او جدا كرد و بجز نبوّت ، همه فضايل و ويژگى ها را به صورت مشترك، بينشان اثبات كرد. ۲